قسمت قبلبا سلام. باتشکر از نظراتون…2ساعتی بعذازاینکه از خونه الی رفتم بیرون بهم زنگ زد شاکی بود که چرا بدون خداحافظی تسویه حساب از خونش رفتم بیرون.یکم با زبون نرمش کردم گفتم خواب نازی داشتی دلم نیومد بیدارت کنم.اونم یه جواب مودبانه بهم گفت تو مایهای کس نگو،خودتی….یه جورایی خیالم راحت شد که تیغزن نیست.تو عالمی بودم برای خودم شده بودم کمپوت اعتماد به نفس،رکورد مخ زدن خودمو شکونده بودم.اونم چه تیکه ای پولدار،جوون،به شدت باکلاس.تادو سه روز بعد تلفنی باهم در تماس بودیم.اینقدر رسمی صحبت میکرد که اصلا روم نمیشد صحبت از سکس باهاش کنم.گیرم که صحبت میکردم به جای کلمات نامونوس کردن،کون،کس،کیر..(چه جالب همشون با کاف شروع میشه مثل کاندوم،کرست،کمر…) باید چی میگفتم؟اصلا انگار نه انگار که دوشب پیش تا سرحد مرگ داشتیم سکس میکردیمبعدازسه روز منو برای شام دعوت کرد.جاااااان،یه کس مادر دوز همراه با مکان و خدمات بعد وقبل از کردن.دیگه چی میخواستم؟یه تیپ مناسب زدم ویه هدیه فانتزی براش گرفتم رفتم خونشون.وقتی وارد شدم بااحوالپرسی گرم ساده رفتم سر میز شام .زیر چشمی میپایدمش،خیلی خوب میدونست چه جوری ارایش کنه.نه مثل بعضی که اونقدر غلیظ که حال به هم خانم میشن.خوشم اومد از سلیقش،باشمع یه نور پردازی عالی کرده بود،یه چیزایی بارش بودبعد از خوردن شام وتعریف از دسپخت خانوم(بخوانید سراشپز رستوران)موقع خوردن مشروب شد.من سر مشروب خوردن خیلی بی جنبه میشم به خاطر همین یکی دو پیک بیشتر نزدم.ولی الی تاته شیشه روخورد.منتظر این بودم که الان تگری بزنه گند بزنه به همه چی.ولی دیدم نه…. خانوم عرق خور تیریهتوهمون حالت سیاه مستی خانوم شروع کرد به رقصیدن ودراوردن لباساش،وقتی که یکه شرت شده بود شروع کرد اصل نصب شوهرشو یکی کردنفحشایی میداد که لات سر چهارره نمیدادهیییییچ خبری از اون خانوم باکلاس نبود.تو حین فحش دادن قربون صدقه چنگیزخان میرفت. منم تو فکر که خدایا این یارو دیگه چه خریه؟نگو الی باسه کیرم اسم انتخاب کرده بودخودم هم خوش خوشکم شده بود گفتتم الی امشب دیگه کونت پارست.چنان جرررررررررش بدددددددم که نگوازم خواست که ببرمش رو تخت.منم اروم بردمش رو تخت.شروع کردم به در اوردن لباسام..چراغا خاموش بود ولی ضبط روشن نبود .تخمم حساب نبود خونه ویلایی بزرگ که صدا به صدا نمیرسید.بعد از انجام امور مقدماتی(مثل لب وساک زدن وکس لیسی)رفتم توکار کس کردن الی،کسش به اندازه کافی داغ بود حالا که عرق خورده بود شده بود کوره اجر پزی.الی هم توحال خودش بود یه ان سکت میشد یه لحظه شروع میکرد به نعره زدن….توحین کردن الی متوجه یه صدا تو کمد دیواری بغل تخت شدم درش ریلی بود.به راحتی دستمم میرسد اروم در کمد رو باز کردم ترسی نداشتم فقط برای کنجکاوی(که ای کاش دستم میشکست بازش نمیکردم)یه جوون لاغر مردنی کاملا لخت، چشماشو بسته بود داشت با کیرش جق میزد کیر که چه عرض کنم به زور میشد دودول الی متوجه تعغیر حالتم شد شروع کرد به خندیدن بعد یهو قه قه زدن اونقدر که از زور خنده از تخت افتاد…اون پسر اومد جلو برقو روشن کرد با لبخند با اون دست کیری بهم دست داد..ازم پرسیدحالتون چطوره اقا مهران؟منم مثل کسخلها گفتم به سلامتی شما….شاید دارین میخندین ولی بدونین تو اون وضعیت مغز گوهم یکی شده بود…وضعیتم مثل این کیه؟ساعت چنده؟من چرا لختم؟ای خانم رو کی گاییده….. شده بود. مرده اومد جلو وبسیار بسیار مودبانه خودشو معرقی کرد.من جمشید هستم و شریک جنسی الی جون…. جااااان این چه کسشعری بود که گفت؟ الی هم مثل دیوونها داشت میخندید..جنده خانوم پس ما اینجا بوقیم که ای تخم سگ رو اوردی..جمشید برگشت گفت راحت باشین اقا مهران اگه دوست داری من برم بیرون..یه ان مخ اتیش گرفت گفتم الی به چی میخندی؟باهمون حالت خنده ومستی برذگشت گفت وقتی شوهرمو تو کمد دیدی کیرت سه سوت اب شد نگاش کن ببین سر جاش هست؟خاک بر سرم شد..بند نه زندان اومد جلو چشمم..یه بار برای یه دعوای تخمی یک ماه اب خنک خوردم(باسه این گفتم رزمی کارم،توهم ارنولد نداشتم رفیق…) جمشید شروع کرد تپه تپه کردن دستمو گرفت منو برد تو حال دور میز…من تا حالا سابقه گا رفتن سر کس نداشتم ولی انگار بد فرم داشتم به گا میرفتم..شروع کرد صحبت از اینکه وقتی خارج بود سکس ازاد ویه مسئله حل شده هست..کلی دلیل مدرک فلسفه که کسکشی فقط اسمش بد درفتهیه جور خارج خارج میکرد که انگار پایان عمرش تو زعفرانیه پاریس بود،نگو کسکش چهار سال باسه درس رفته بود هند….الی هم تلو تلو خوران امد کنارم نشست.میخوام اون وضعیت رو فقط تجسم کنید عین کس خلها شده بودم کله ام رو مثل احمقها بالا پایین میکردم و حرفهای جمشید رو تایید میکردم…صورتمو تواینه دیدم مثل میت شده بودم..تو همین حین گفتم با اجازه من برم دیگه خیلی مزاحمتون شدم دیگه(اخه یکی نمیگه حرف بود که زدی)الی از حرفم شروع کرد به خنده گفت مگه اومدی سوپر مارکت؟جمشید گفت اقا مهران دوساعت دارم باتو حرف میزنم……اقا راحت باش دیگه..خدا داشتم دیوانه میشدم ..اینها دیگه کی بودن دیگه یه مشت روانی…منظورش از راحت باش چی بود؟ازاین راحترسه ادم لخت دور میز…یه لحظه الی به حرف اومد تو همون حالت مستی گفت کس مشنگ منظورش سکس سه نفرست دیگه..حاظر بودم یه تن گوه بخورم ولی از اونجا در برمجمشید بند یه مشت بود ولی من مثل سگ از زندان رفتن ابروزیش دادگاه پاسگاه میترسیدم…اونم چه جرمی کردن خانم شوهردار..الی از پشت میز بلند شده ذستمو اینبار اون گرفتو برد تو اتاق خواب جمشیدم پشت سرمونحالا که فکرشو میکنم میبینم الکی ترسیده بودم اگه همون لحظه بلند میشدم و میرفتم هیچ گوهی نمیتونست بخوره.ولی مغزم هنگ هنگ بودو اما رفتنمون تو اتاق خواب…ادامه …نوشته مهران
0 views
Date: November 25, 2018