بیادتم مهدی

0 views
0%

سلام به دوستای عزیزمخاطره من برمیگرده به 3 سال پیش انموقع مجرد بودم و با یه پسر دوس شده بودم که بدجور بهش علاقه مند شده بودم.هرکاری واسش انجام میدادم کلی واسش کادو خریدم بهش پول دستی دادم،اما …………خیلی دوس داشتم باهاش ازدواج کنم اما مهدی برعکس من هیچ علاقه ای به من نداشت و فقط بخاطر محبتهایی که بهش میکردم بامن مونده بود مهدی عاشق یکی از دوستای من بود که قبلا باهاش دوست بود اما دوستم سمیرا ازدواج کرد اما چون بعدا جدا شد بازم مهدی چشش دنبالش بود.هرروز با کلی اصرار میرفتم که ببینمش.حتی بعضی وقتا میرفتم جلو مغازه شو از دور تماشاش میکردماولین باری که رفتم خونشون فقط حواسم پیش لباش بود دوس داشتم بیاد بغلم کنه و منم بتونم مزه لباشو بچشم.مهدی اومد نشست کنارم ازم خواست لباسامو در بیارم.منم مانتو و روسریم رو باز کردم.اون چیزی که میخواستم اتفاق افتاد و اروم دستشو کشید رو شونم و اومد جلو بغلم کرد.نمیدونید چه حالی داشتم.همیشه منتظر این حرکتش بودم چون بدجوری دوسش داشتممهدی بغلم کرد و خوابوندم رو تخت و داشت بوسم میکرد با اینکه میدونستم این کاراش از رو دوس داشتن نیست اما من داشتم حال میکردم با این کاراش. دستشو اورد رو سینه هام و داشت از رو تاپم میمالیدشون حشری شده بود اما من فقط دوس داشتم تو بغلش باشم و لباشو بخورم.مهدی اروم اروم تاپمو در اورد منم بخاطرعلاقم بهش هیچی بهش نمیگفتملباسمو در اورد و شروع کردن به خوردن سینه هام. داشتم حال میکردم بعدش رفت سراغ شلوارم اونم در اورد دستشو گذاشت رو کسم و داشت میمالیدشاونموقع داشتم فک میکردم کاش پرده مو پاره کنه اینطوری شاید مجبور بشه باهام ازدواج کنهاما مهدی فکر اینجاشم کرده بود منو برگردوند و کیرشو گذاشت پشتم بدجوری درد داشت اما بخاطر مهدی تحمل کردمابش که اومد اروم شدبعد اونروز چندبار هم سکس داشتیمیه روز بهش گفتم بیا بین خودمون صیغه محرمیت بخونم اما قبول نکردمیدونستم قبول نمیکنه چون میترسید بهم متعهد بشهبالاخره هیچ اقدامی نکرد و منم چون خواستگار داشتم ازدواج کردم الانم عاشق همسرم هستم و با پایان وجود دوسش دارماما مهدی رو هرگز نمیتونم فراموش کنمخاطراتی که با مهدی داشتم بهترین خاطرات زندگیم بودنشاید این داستانو بخونه و بفهمه چقد دوسش داشتم البته اسمهای داستانمو عوض کردم اما اگه بخونه متوجه میشه خودشببخشید اولین بارم بود داستان مینوشتم به بزرگی خودتون بدیهاشو ببخشید و نظر بدید لطفانوشته مینا

Date: November 25, 2018

One thought on “بیادتم مهدی

  1. پس چرا الان میری با همسایه تون واسه عشق و حال و سیطونی ؟؟؟؟!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *