سلام من…..24سالم قدم1.80وزنم80میخوام ازاولین سکسم بگم ازبی تجربگی خودم درسکس ودرآخر هم توکف بودنم…یه دوست دارم به اسم حامد البته اون الان ازدواج کرده کار نداریم بچه شمال یه روز خونشون خالی شد وگفت میخواد یه کس بیاره نفری 10 باید بدیم ما هم ازهمه جا بی خبرتوکف بودیم دیگه گفتم باشه کی بیام گفت قراره فردابعداظهربیادرفتیم کاندوم گرفتیم اومدیم طرف(دختره)اومده بودوقتی رسیدم گفت یه کاندوم بده یکی بالا هست دادیم اون اومد نفر دوم رفت نفر سوم من بودم تازه فهمیده بودم که طرف خیلی جنده لاشی است من که رفتم لخت خوابیده بودرفتم دیدم کسش که خیلی خیس ولی سفید بودسینه هاشو خوردم اونم کیرمن وخوردوبعدمیخواستم کسش وبخورم که گفتم قبل من 2نفردیگه کیر کردن تو کسش منم نخوردم بدم اومدبعد کاندوم زدبه کیر من گفت بکن پاهاش وبازکرد منم کیرم وکردم توکسش وبالا پایین کردم بعد بهش گفتم برگرداون برگشت دوباره کردم توکسش که متوجه شدم ازش خون میادکیرم ودرآوردم میخواستم بکنم توکونش کون تنگ وخشکل وسفیدی داشت یه انگشت کردم توکونش یه آخ گفت وگف نکن ماهم بیخیال نه کردیم توکسش نه توکونش کیرمن وخوردآبم اومد روصورتش بلند شدکه بره گفتم کجانفر بعدی مونده حامد بدبختم خبر نداشت چی میخواد بکنه بعدا که گفت خندم گرفت میگفت یه تقه زدم خونش اومد بهش گفتم پاش وبرو ارضا هم نشداین داستان اول بود…………….داستان دوممم از این قراره که از دانشگاه برمیگشتم آخر ایستگاه اتوبوس که اومدم پایین داشتم میرفتم که متوجه یه خانم سن بالاحدود30-35شدم که یه دختر14-15ساله هم کنارش بودجفتشون آمار میدادن که متوجه شدم خانم سن بالاازیکی شماره گرفت بهش گفتم منم ازاین شماره ها دارم گفت بده شمارم وبهش دادم فرداشبش زنگ زدکه باهاش قرار گذاشتم رفتم سرقرار که فهمیدم بیوه است البته خودش میگفت که منم تا فهمیدم بیوست گفتم سکس میخوام نازکرد وگفت بزارفکر کنم گفتم باشه منم لنگ بعد قبول نکرد منم دوست سن بالا نمیخواستم شمارش توگوشیم بود یه روزبهش زنگ زدم خودم ومعرفی کردم گفت بیا پیشم ببینمت ما هم بی خبر ازهمه جا رفتم خونش توفکرسکس نبودم آخه قبلا گفته بودنه بعد کمی صحبت حرفمون به سکس رسید اومدم که به خودم بیام دیدم جفتمون لختیم بعد یه کم لب گرفتم سینه هاشم یه کم خوردم کسشم نخوردم خودش گفت نخور بعدمن خوابیدم اومد نشست روکیرم دوبار بالا پایین کرد آبم اومدچون من خوابیده بودم ریخت روشکم خودم رفتم خودم وشستم اومدم دوباره لب گرفتم این دفعه من اون وخوابوندم و خوابیدم روش وکیرم وکردم تو کسش کسش خیلی داغ بوددوباره زود آبم اومد که خالی کردم روشکمش اونروزآخرین سکس من بود چون نه به من حال داد نه به اون خانم بهش گفتم دفعه بعدلوازم میارم که حسابی حال کنیم گفت باشه اماوقتی بهش زنگ زدم گفت داره ازدواج میکنه دروغ میگفت ولی اهمیت ندادم در خونشم نرفتم چون قول داده بودم که نرم ………این داستان ها بر میگرده به 4-5سال قبل طی این 4-5 سال دیگه سکس نداشتم دوست دختر داشتم اما هیچ وقت باهاشون سکس نداشتم حالا یا ازبی ارزگی من بوده یاازمزدونگیم چون همشون بعد دوستی بامن ازدواج کردن همشون الان یکی یه بچه دارن آمارشون دستم این بود داستانهای من النم توکفم اگه دختر خوند ای داستان وپایه سکس بودتونظرات بگه الان اگه کسی باشه دیگه بی تجربه نیستم میتونم طرفم وارضا کنم……از اینکه فحش ندید خوشحال میشم فقط نظر ببینم.نوشته mostaghel
0 views
Date: November 25, 2018