تابو (۲)

0 views
0%

قسمت قبلاون شب من خوابم نمیومد و با شیوا تا دیر وقت نشستیم و صحبت کردیم از همه چیز و بیشتر صحبتمون درباره سکس و دوست پسرهای شیوا بود که شیوا بهم گفت مادر تو چرا دیگه دوست پسر نمیگیری گفتم شیوا جون اولا شما بزرگ شدین و من خجالت میکشم دوما دوست پسر داشتن که فقط دردسره و من خجالت میکشم کسی رو بیارم خونه که شیوا گفت مادر خوشگلم تودوست پسر رو پیدا کن من هواتو دارم گفتم شیوا چی میگی گفت مادر حالتو بکن این حرفها قدیمییه چند روزی گذشت و من هر روز سکسی تر و پر رو تر میشدم و روزی میشد که چند بار با دیلدو(کیر مصنوعی )خود ارضایی میکردم تا اینکه شروین گفت که از طرف شرکتش میبایست برای 2 روز به ماموریت بره .از شنیدن اینکه شروین میره کمی ناراحت شدم ولی از طرفی موقعیتو مناسب دیدم واسه یه سکس توپ از اینرو یه مقدار فکر کردم و بهترین کار رو از سوزی کمک گرفتن دیدم بهش زنگ زدم و شماره اون پسره(دنی) رو گرفتم و برای شب باهاش قرار گذاشتمفقط میموند شیوارو در جریان بزارم ولی روم نمیشد بهش زنگ بزنم بالاخره یه اس ام اس برای شیوا نوشتم وجریانه شبو بهش گفتم شیوا هم در جوابم نوشت ایول پس امشب سکس داریم من تعجب کردم و براش نوشتم بتو چه که شیوا نوشت مادر مگه ما دل نداریم حالا غروب میام صحبت میکنیم من کارهامو کردم دوش گرفتم و یه مینی ژوپ کوتاه با یه تاپ بدن نما پوشیدم شیوا از سر کار برگشت گفت مادر چقدر خوشکل شدی این شاه داماد خوشبت کیه ؟ و رفت حموم و لباس پوشید اومد طبقه پایین که دیدم یه دامن کوتاه جین که لپهای کونش از هر طرف بیرون زده بود با یه بولیز قرمز رنگ پوشیده نشستیم یه قهوه خوردیم که زنگ خونه رو زدن ودنی که یه پسر 30 ساله بود اومد با من سلام گرمی کرد و شیوارو معرفی کردم یه نیم ساعتی نشستیم ابجو خوردیم و چرت وپرت گفتیم و شیوا هم مثل همیشه عشوه میریخت و به من به فارسی میگفت مادر اونجاش چند سانته و شوخی میکرد به شیوا گفتم بسه دیگه بلند شو برو اتاقت شیوا گفت یعنی من نیام گفتم شیوا زشته گفت کجاش زشته این که از خداشه من که دیدم شیوا ول کن نیست دست دنیرو گرفتم و از پله ها رفتیم بالا وبه شیوا گفتم بزار بریم بالا اگه شد بتو هم میگم بیای ا شیوا حرفی نزد و ما وارد اتاق شدیم و من درو باز گذاشتم و سربسته به دنی گفتم که شاید شیوا هم بیاد و از چشمهای دنی خوشحالیرو دیدم چون از وقتی وارد خونه شده بود چشم از شیوا بر نمیداشت خلاصه دنی لخت شد و دامن منو داد بالا و افتاد به جون کسم و شروع به لیسیدن کرد کم کم اخ واوخ من در اومده بود که دیدم شیوا جلوی در ایستاده و داره میخنده من بروی خودم نیاوردم تا خجالت نکشه و بیاد رو تخت شیوا هم پس از چند ثانیه نگاه کردن اومد رو تخت و نشست دنی که شیوارو دید گفت هیچی از مامانت کم نداری فرشته و بلند شد و بولیز شیوارو در اورد و سینه های خوشکلشو تو دست گرفت و شروع به لب گرفتن کرد من لباسهامو کامل کندم به بقل خوابیدم و کیر دنیرو گذاشتم تو دهنم شیوا هم ایستاد دامنشو در اورد و کسشو گذاشت جلوی دهن دنی دیگه خجالتها ریخته بود و منو دخترم مثل دو غریبه مشغول سکس بودیم دنی دراز کشید و من با کسم نشستم رو کیرش که البته زیاد بزرگ نبود (حدود 16 سانت) و شیوا هم کونشو گذاشت رو دهن دنی هر دو با صدای بلند اخ و اوخ میکردیم و لذتی که نمیتونم وصفش بکنم رو تجربه من با اینکه بارها شیوارو لخت دیده بودم ولی اینبار هیکل و کسش چیز دیگه ای بود بقدری کسش کوچیک و تنگ بود که پیش خودم فکر کردم اگه این کیر بره تو کسش لابد میمیره خلاصه نوبت شیوا شد که بده و من خودمو کنار کشیدم و دنی شیوارو خوابوند و افتاد روش و کیرشو کرد تو کسش که شیوا هوارش خونه رو گرفت و من با سرو صدای شیوا بیشتر حشری میشدم یه بار دیگه جاهامونو عوض کردیم و نوبت من شد که کس بدم و شیوا اینبار نگاه میکرد تا اینکه دنی کیرشو در اورد و ابشو خالی کرد رو سینه های شیوا یه مدت کنار هم دراز کشیدیم و حرف زدیم بد دنی بلند شد و لباس پوشید و رفت وقتی دنی رفت من برگشتم اتاق دیدم شیوا میخنده گفتم چرا میخندی بیحیا گفت مادر اینجوریشو نکرده بودم که من هم خندم گرفت و با هم رفتیم حموم و اونشب کلی در مورد اونروز و سکس و علایق سکسیمون صحبت کردیم که من گفتممن شیوا فکرشو بکن یه بار شروین میومد چی میشد مارو با هم میدیدشیوا با (کمال خونسردی و خنده) فکر میکنی چی میشد احتمالا هر سه مارو میکرد من کلی از این جوابش تعجب کردم گفتم یعنی میومد حاضر بودی باهاش سکس کنیشیوا اولا اگه میومد معلوم نبود چه بلایی سر ما بیاره دوما وقتی منو تو با هم راحتیم با اونم حتما راحت میشیم تازه منو شروین فقط از یه مادریما مادر جون من که نخواستم خوشحالیمو از این حرف شیوا نشون بدم گفتم شیوا واقعا تو بیشرفی شیوا پدر شوخی میکنم شیوا مادر من همیشه دوست داشتم سه نفری سکس داشته باشم ولی اصلا فکرشو که یه روز باتو نکرده بودممن من هم اصلا فکرشو نکرده بودم ولی جالب بودشیوا اره ولی دنی زود ارضا شد من که ارضا نشدم تو شدی مامانمن نه شیوا من دیر ارضا میشم و خیلی وقتها از این که ارضا نمیشم عصابم بدتر خراب میشهشیوا ولی خوبه که ادم تجربه های مختلف داشته باشه بنظر من یه دختر یا پسر قبل ازدواج هر کاری که دوست داره باید انجام بدهمن شیوا من باهات موافقم ولی زیادشم میشه جنده لاشی بودنشیوا مادر من که نگفتم هر روز با یه نفر منظورم شیوه های مختلف بود. اونشب گذشت و بد از اون هم یباره دیگه که شروین نبود منو شیوا با دنی سکس کردیم ولی کلا فکر و ذهنم سکس با شروین و کیر شروین بود من به حرکاتم ادامه میدادم و پیش شروین هر کاری میتونستم انجام میدادم شیوا هم از قبل بیشتر سکسی تر و راحت تر پیش شروین میگشت حتی یه بار یادمه یه روز تعطیل که ماها برای شنا اومده بود شیوا یه مایو خیلی تنگ پوشیده بود که نصف سینه هاش بیرون بودند اون روز کلی هم با شروین تو اب شوخی کرد و خودشو به بهنه های مختلف به شروین چسبوند.یک هفته گذشت و یه شنبه شب تعطیل که ماها اومده بود خونه ما و شیوا هم با دوستانش دیسکو رفته بود به شروین پیشنهاد کردم که اگه میخواد ماها شب بمونه شروین هم با خوشحالی گفت باشه و ماها هم که مشکلی بابت موندن نداشت پذیرفت که بمونه اون شب تا ساعت 12 نشستیم مشروب خوردیم و ورق بازی کردیم من که یه مقدار کمرم درد میکرد شب بخیر گفتم و به اتاقم رفتم وقتی دراز کشیدم از حس اینکه الان شروین با ماها تو اتاقشون چیکار میکنند حشری میشدم اروم پا شدم از اتاقم رفتم بیرون و گوشمو نزدیک اتاق شروین کردم که ببینم چه خبره که صدای خاصی نشنیدم به اتاقم برگشتم و از اینکه خبری نبود حالم گرفت و خواب از سرم پرید بلند شدم و تصمیم گرفتم برم وان حموم رو پر کنم و توی اب گرم دراز بکشم رفتم شیر وان روباز کردم برگشتم لخت شدم و رفتم حموم چراغو کم نور کردم و دراز کشیدم چشمامو بسته بودم و تو فکرهای خودم بودم که یهو در حموم باز شد و شروین یه حوله بدست و با یه شرت وارد شد منو که دید انگار جن دیده رنگش مثل گچ سفید شد گفتشروین مادر ترسیدم صدایی نبود فکر کردم کسی نیست نمیدونستم حمومیمن شروین جان کمرم درد میکرد و خوابم نمیومد گفتم بیام تو وان اب گرم دراز بکشمشروین پس میرم بیرون بد میاممن نه شروین جان تو دوش بگیر من کاری ندارم شروین حرفی نزد و رفت پشت پرده و دوشو باز کرد من هم فقط حواسم به این بود که میتونم یه چیزی ببینم یا نه که شروین گفتشروین مادر کمرت خیلی درد میکنه میخوای ماساژ بدممن از خدا خواسته گفتم اره شروین جان بد گفتم در حمام رو ببند یه بار ماها نیاد بد میشهشروین اون خوابه خوابهاومد کنار وان من یه مقدار برگشتم کمرمو دادم طرفش و شروین نشست رو لبه وان و شروع کرد کمرمو مالیدن یه مقدار که گذشت گفتم بیا تو وان اینطوری سخته کمرت درد میگیره و شروین هم که معلوم بوداز خداشه از پشت من اومد تو اب و نشست تو وان من یه مقدار خودمو دادم عقب ونشستم وسط پاهای شروین و به فاصله 10 سانت از شروین فاصله گرفتم شروین اروم کمرمو میمالید که من گفتم منشاه پسر بهت خوش گذشت شروین کجا مامانمن با ماها تو اتاقت شروین خندید جوابی ندادمن از سرو صداتون که مشخص بود خوش گذشتهشروین جدی میگی مادر صدا میومد من اره صداتون خونه رو برداشته بود شروین شوخی میکنی مامانمن مگه عیبی داره خجالت کشیدیشروین اخه خیلی اروم بودیممن اشکالی نداره من عمدا گفتم ماها بمونه که با هم راحت باشین من که میدونم ماها تو خونه دانشجوییش معذبهشروین حرفی نمیزد وشروع کرد کمرمو به ارومی ماساژ داد یه ان حس کردم یه چیزی میخوره به کمرم اول فکر کردم دست شروینه ولی بار دوم فهمیدم کیرشه که از رو شرت میماله باورم نمیشد که همچین اتفاقی افتاده بود پس از روزها فکر کردن و ارزوی کیرشو کشیدن الان کیربزرگش رو کمرم بود خواستم بیشتر شهوتیش کنم پاهامو باز کردم کاملا چسبیدم به پاهاش و یه مقدار خودمو دادم عقب که حس کردم کیر کلفتش کاملا رو کمرمه بد از یه مقدار مالیدنه کمرم گفتم شروین یه کم پایینتر رو ماساژ بده ویه مقدار نیم خیز شدم که کونم بالاتر اومد شروین دستشو گذاشت رو کمرم و اروم ماساژ میداد گفتم خوبه همینطوری ادامه بده و با یه صدای شهوتی اروم اه میکشیدم و هر از چند گاهی پاهامو به پاهاش میمالیدم اضطراب اولیم ریخته بود وحس خوبی داشتم کم کم شروین دستشو اورد رو خط کونم و همزمان کون و کمرمو میمالید حس کردم که شروین هم خجالتش ریخته وهم جرات پیدا کرده گفتممن میخوای شورتتو در بیارراحت باشیشروینمامان اشکالی ندارهمننه عزیزم از من خجالت نکش و راحت باش شروین هم که انگار منتظر همچین پیشنهادی بود گفت باشه ولی مادر یه بار شیوا نیاد؟من مگه ساعت چندهشروین فکر میکنم 12.5 باشهمن شیوا زودتر از ساعت 2-3 نمیاد ولی بزار یه نگاهی بکنمجلوی شروین از وان اومدم بیرون و رفتم در حمام رو باز کردم رفتم یه نگاهی بیرون انداختم یه سر به اتاق شیوا انداختم و یه سری هم به اتاق شروین زدم که دیدم ماها لخت رو تخت خوابیده خیالم راحت شد برگشتم حموم درو از پشت بستم که دیدم شروین ذل زده به سینه و کسم منم بروی خودم نیاوردم و گفتم شیوا نیومده استفی هم خوابیده و رفتم داخل وان شدم و دیدم شروین شورتشو در اورده و کیر نیمه شقش تو اب ولو شده بروی خودم نیاوردم و نشستم تو اب و مثل دفه قبل پشت کردم به شروین و نشستم وسط پاهاش شروین دستشو گذاشت رو کمرم و شروع به مالیدن کرد و لی اینبار موقع مالیدن کمرم هر از چند گاهی کیرشو که به خط کونم مالیده میشد حس میکردم و شهوتی میشدم دوست داشتم چنگ بزنم بکنم تو دهنم ولی نمیتونستم و ناخوداگاه عقب نشینی میکردم و از طرفی وجود ماها و یا اومدن شیوا مضطربم میکرد و از طرفی دوست داشتم این رابطه زود تموم نشه و بازی که شروع کرده بودم ادامه داشته باشه از اینرو گفتم شروین جان بسه بلند شو دوش بگیر برو شروین بلند شد و از وان بیرون رفت و رفت زیر دوش و مشغول شد ومن هم نگاه از شروین و کیر شق شدش که عمدا هر از چندگاهی برمیگشت بر نمیداشتم شروین کارش تموم شد و شیر ابو بست حولشو پیچید دورش و خواست از حموم بره بیرون با خنده گفتم شروین جان میری اتاقت ایندفعه ارومتر همه خوابند که شروین هم خندش گرفت گفت چشم مادر هواسم هست .من هم بلند شدم دوش گرفتم و از در دیگه حموم که به اتاقم باز میشد وارد اتاق شدم که یه ان صدای اخی شنیدم ساکت شدم چراغ اتاقو خاموش کردم و گوشمو گذاشتم رو در و شنیدم تحمل نکردم و در اتاقو اروم باز کردم و وارد راهرو شدم یه نگاهی به اتاق شیوا که درش باز بود انداختم که دیدم هنوز نیومده و نزدیک اتاق شروین که ته راهرو بود شدم که دیدم در اتاقش یه 5 سانتی بازه و صدای اه کشیدن ماها میاد چند بار تصمیم گرفتم که در اتاقو بیشتر باز کنم ولی ترسیدم صدا بکنه و متوجه بشن از اینرو اروم پشت در ایستادم و گوش میکردم ماها که معلوم بود خودشو کنترل میکنه با صدای خفیف فقط اخ و اوخ میکرد و میگفت اروم اروم وحشی من که لخت ایستاده بودم و از فکر اینکه شروین کیرشو تو کس ماها کرده حشری میشدم ولی کاری از دستم بر نمیومد تو همون حین بودم که صدای ماشین شنیدم و فهمیدم شیوا اومده سریع بطرف اتاقم برگشتم و وارد اتاقم میشدم که سایه شروینو دیدم که پشت در اتاقش یه مکثی کرد و در اتاقو بست برگشتم تو تختم دراز کشیدم و فکر اینکه ایا شروین فهمیده که من اونجا بودم مشغولم کرد و پیش خودم فکر میکردم حتما شروین عمدا در اتاقشو باز گذاشته و نفهمیدم که کی خوابم برد.ادامه…نوشته‌ مینو

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *