تجارب جلقی یا جقی من (1)

0 views
0%

سلام، محمد هستم و چند روز آینده نوزده سالم میشه.داستانی که میخوام براتون تعریف کنم مربوط به چهارده سالگی ام میشه که از هیچی سردر نمیاوردم و یه بچه کاملا خوبی بودم، البته به نظر خودم ولی هر از گاهی چند بار که پدرم نوار ویدیو میذاشت (ما تو خونمون سی دی نداشتیم اون موقع) دخترا و پسرایی که باهم بودن منو خیلی کنجکاو میکرد طوری که به خودم میگفتم چرا اینارو اینطوری نشون میدن و پدرم چرا به اینا اینطوری نگاه میکنه؟ باید اینم بگم که برای من خیلی درکش سخت بود تو اون موقع… .خلاصه تا اینکه این موضوع رو با دوستم در میون گذاشتم و اونم در جواب گفت که خوب اینا عادیه و همه داستانو بهم فهموند و یاد داد که چطور خود ارضایی کنم به زبون خودمون جلق که زیادیا میگن جق بعدش من دیگه با خودم نمیتونستم کنار بیام و همیشه تو فکرم بود که چه وقت و کی اینکارو کنم؟یکبار رفتم تو یه اتاق خواب چون اتاق خواب ما پایین شهریا یه دونه بیشتر نیست و در رو از پشت قفل کردم و شرت پوشیدم که خیلی بلند بود و خواستم که خودمو در موقیعته جلق زدن قرار بدم شرت رو طوری میاورم و میکشیدم بالا که شبیه شرت زنها میشد و با اون حس میکردم که آلتم راست میشه و انقدر از روی شرت میمالیدم با دستم که ارضا میشدم و چون که چیزی نمیدونستم بعدش شرت رو در میاوردم و باهاش آلتم رو تمیز میکردم و شرت رو میپیچیدم و مینداختم جای قبلیش و خود به خود بعد اینکار دستشوییم میگرفت و میرفتم و وقتی کارم تموم شد میومدم میخوابیدم… .صبح که میشد با خستگی زیادی پا میشدم و سریع میرفتم سراغ شرتم که ببینم خشک شده یا نه؟ وقتی به شرتم نگاه میکردم و میدیدم شرتم کمی زرد شده و خشکه خیلی جا میخوردم و تعجب پایان وجودم رو میگرفت.این قضایا ادامع داشت تا اینکه به مدارس بالاتر رفتم و با دوستای زیادی آشنا شدم که چیزای خوب زیادی ازشون یاد گرفتم، ای کاش میمردم و هیچیزی در مورد جلق یاد نمیگرفتم، شاید بی جنبه بازی در آورده باشم ولی خیلی خودمو خواستم کنترل کنم ولی نتونستم و تا الآنه که ادامه میدم و دست خودم نیست و امروز موقع عصر دوباره اینکارو انجام دادم… باید این رو هم اضافه کنم که با هیچکس رابطه سکس نداشتم و دوست ندارم داشته باشم حداقل به خاطر مذهب و وجدان بعد از ازدواجم… .بخاطر این جلق زدنا خیلی شکست خوردم تو زندگی و چیزای زیادی از دست دادم ولی هروقت به خودم میام میگم تو که میتونی دوباره به اینا برسی پس یه توبه کن و به خودت برگرد. ( معنی اسم خدا هم همینه خود+آ=خدا به خودت بیا ).تأسیراتی که جلق رو ذهنم گذاشت رو هیچوقت فراموش نمیکنم، با اینکه هوشم و ذهنم ضعیف شد ولی هیچوقت این کارا یادم نمیره و وقتی دانشجوی ترم دو کاردانی رشته کامپیوتر بودم هم اینکارو میکردم. من دانشگاه سراسری رو هم انصراف دادم (ورودیه مهر سال نود وقتی که هفده سال سن داشتم) بابت دلایلی که اینجا جاش نیست بگم ( شاید تو داستانای بعدی که اگه بخوایید ).داشتم استخدام ناجا میشدم که از قلبم و کمرم مشکل گرفتن و گفتن که دیسگ داری و قلبت هم بهش شوک وارد شده… چون بعده دانشگاه من وارد بدترین دوران زندگیم شدم خدمت سربازی و این اتفاقا تو اون خدمت لعنتی برام افتاد.جز ضررهایی که به ذهنم و زندگیم وارد شد بابت جلق از لحاظ فیزیکی هم دچار افت شدیدی شدم طوری بود که دستام میلرزید، غذا کم میخوردم، از رفتن به مجالس خودداری میکردم، چشمم ضیف شد تا حدی که بعضی وقتا باید عینک میزدم، لاغر و کم هوش و وز وز گوش… هرچقدر بگم کم گفتم شاید خندتون بگیره و شایدم به حالم تعصف بخورید چون این احساسو منم نسبت به دوستام داشتم، وقتی که برام تعریف میکردن تو روز خدا و عاشوراش هم اینکارو کردن، ای لعنت به من که هروز از توبه گرگیم خلاص نمیشم.با چندتا دختر دوست بودم ولی همشون پی در پی بهم نامردی کردن و به قول دوستا شکست عشقیه بدی خورده بودم. الآن هم سربازم و میخوام معافیت پزشکی بگیرم و برم دانشگاه و دوباره ادامه تحصیل بدم، شاید بتونم زندگیه خوبی رو دوباره شروع کنم و به این افکار شوم پایان بدم ولی خدا کنه… .با تشکر که حوصله کردید و برای داستانم وقت گذاشتید.ادامه…نوشته M.b.g

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *