من تا اين چند وقت پيش مفعولي ميكردم و از اينكار هم خوشم مي آمد اما اخير با يك تصميمي جدي كنار گذاشتم البته مثل ترك سيگار يا اعتياد ديگه برام مشكله اما بايد ميگذاشتم كنار حالا خلاصه اي از روند مفعول شدنم را براي عبرت جوانان براتون مي نويسممن و برادرم مثل خيلي هاي ديگه باهم تو يه اطاق ميخوابيديم او از من 10 سال بزرگتر بود من كلاس دوم دبستان بودماو داشت پيش دانشگاهيشو ميگرفت او شبها تو مغازه پدرم واي مي ايستاد و تقريبا دير مي اومد خونه و تا او بياد من ميخوابيدميه شب تو خواب حس كردم يه چيزي ليز لاي پاهام حركت ميكنه جدا چيزي به ذهنم نميرسيد با كمي تامل متوجه شدم او از عقب منو بغل كرده و داره آلتش را در لاي قاچ اونجاي من حركت ميده من هل شده بودم و چيزي نميتونستم بگم خودمو زدم به خواب عميق و او بعد از مدتي خودش را خالي كرد و شلوارمو كشيد بالا و رفت خوابيد البته من هم بعد از نيم ساعت پاشدم رفتم دستشویی خودمو تميز كردم اين كار او تا سه چهار ماه ادامه داشت و من نميتونستم به روي خودم بيارم كه يه شب دلش خواست التش را وارد مقعدم كند كمي با انگشتش داخل مقعدم وارد كرد و راستشو اگه بگم من هم بعد از اين مدت يه جورائي از اينكار او بدم نمي اومدآنگاه سرالتش را گذاشت دم سوراخم و به ارامي فشار ميداد اولش خوشايند بود و نوك التش برام جزخوشي چيزي نداشت اما وقتي كلاهك التش وارد شد درد گرفت و من خودمو كشيدم جلو و دستمو بردم شلوارم بكشم بالا كه مانع شد و چون ديد فهميده ام ضمن عذر خواهي يه چيزائي بافت و برام گفت و آخر سر منو مجبور كرد تن به اينكار بدم كه من گفتم بشرطي كه داخل نكني كه دردم مياد قبول كرد و گفت تا اونجاش كه دردت نياد وارد ميكنم و مدتي هم اينكار را ميكرد و تا كلاهكش وارد ميكرد اما اينكار او موجب بوجود آمدن لذت براي من شد و بعد ها بيشتر از كلاهك وارد ميكرد البته چون مواظب بود دردم نياد و اصلا درد نكشيدم يعني هر دفعه يه مقدار بيشتر وارد ميكرد و مقعد من هم بيشتر از دفعه قبل آمادگي پيدا ميكرد تا اينكه بعد از دوسال كار بجائي رسيد كه من خودم منتظرش ميشدم و معمولا هفته اي دوبار اينكار انجام مشد و من براش قمبل ميكردم از جلو وارد لاي پاهام ميشد و از اين چيزاچهار سالي هم كه او در دانشگاه بود و يكسال كه پشت كنكور ماند من مثل يك خانم براش مفعولي ميكردم و انصافا خودم هم لذت ميبردم و يادم نمياد كه من فكر فاعل بودن هم كرده باشم بعد از 5 سال كه او در اصفهان قبول شد و رفت بعدش هم اونجا ماندگار شد من حس ميكردم كه به يك فاعل نيازمندم در نتيجه با پسر داییم – نوه خالم – پسر همسايه مون – پسر برادر شوهر خوهرم – و يكي از بچه هاي هم محلمون هم بستر شدم يعني هركدوم از اونها در برهه اي فاعل من شدندالان كه در دانشگاه قبول شده ام تصميم گرفتم به هر قيمتي هست كنارش بزارم البته دارم درد ميكشمخواستم بنويسم كه جوانها بدانند برادر هم ميتواند به انسان تجاوز كند نوشته خير اله
0 views
Date: November 25, 2018