سلام اين ي داستان نيست واقعيتي که هيچ وقت ازذهنم پاک نميشه من ادم ساده اخمو و افسرده اي بودم در عين حال از نظر ظاهري خيلي متفاوت و جذاب متولد روز عاشق ها (ولنتاين) که به تعداد روز های زندگیم بهم پیشنهاد سکس از طرف همجنس (پسر)داده شده و اما ی بار هم پیشنهاد از جنس مخالف ام (دختر) نداشتم خونوادم تو بعضي مسائل به شدت افراطي تو زندگيم نه دوست دختر داشتم نه دوست پسر26 سالم بود ي شب زمستوني 28 دي ماه ساعت 7-8 بد ترين روز زندگيم بود تنهاي تو ي پارک داشتم قدم ميزدم که چند نفر ريختن سرم کشون کشون بردن طرف دستشويي گفتن يا مثل بچه ادم با ما راه مياي يا کاري ميکنم که هيچ وقت هوس نکني بيرون بياي من بهشون گفتم من ا هل اين کار هانيستم بزاررين برم چند بار کوبيدنم ديوار گفتن فکر نکن از دست ما ميتوني فرار کني بدنسازي کار کرديم لهت مي کنيم گفتم هر کاري دوست داري بکن بکشی هم قبول نمي کنم خنديد گفت مرده تو به چه درد ما ميخوره ما با زنده تو کار داريم يک شون سعي داشت با ي لنگ دست پاهام ببنده نميزاشتم تا اينکه اون يکي ي مشت خابود شروع کردن به زدن من گريم گرفته بود يقم گرفتن بلندم کردن گفت هر چقدر جيغ داد کني اينجا کسي صدات نميشنوه همينطور داشتم گريه ميکردم ميگفتم بخدا من اينکار نيستم تا حالا سکس نداشتم ميترسم من کشوندن پشت دشتشوي ي جاي خيلي باريک تنگ بود گفت به هر حال ما اين کار مي کنيم چاقو رو از جيب اش در اورد گذاشت رو صورتم گفت اگه تقلا کني با اين چاقو صورت قشنگ ات رو خراب ميکنم شلوارم در اوردن کيرشون بزرگ بود نميشد اون دو نفر ديگه محکم من گرفتن جوري بهم تجاورز کردن که شلوارم خوني کثيف شده بود بعد نوبتي بهم تجاوز کردن ميگفتن چه تيکي تو من هم ديگه تو خودم نبودم تو سرما پاهام ميلرزيد گفت حالا نوبت تو ميخواهم من بکني گفتم ديگه باهام کاري نداشته باشيد گفتن نميشه بايد از اينجا بري اين شماره موبايل اش هم داد داشتم ميرفتم که چند تا سگ از روبرو اومدن من اونقدر ناراحت بودم که برام مهم نوبو.د ميدونستم بخاطر بوي خون شايد بهم حمله کنن اما اونها بهم خير شدن گذاشتن رفتن خيلي بغض عجيبي گرفته بود خودم تر تميز کردم وقتي رسيدم خونه يواشکي رفتم اتاقم لباس هام عوض کردم از مقعدم زخم شد بود خون ميومد از ترس مريضي حسابي زد عفوني کردم فردای اون روز ي راس رفتم مشاوره روانپزشک اون هم بهم گفت فايده نداره شکايت کني و اينکه ابروي تو ميره بايد فراموش اش کني و چون قيافت شبيه دختر هاست توجه بقيه بهت جلب ميشه همراه ات ي چاقو بردار اشکل نداره داشته باشي باش تهديد شون کني موهات رو کوتا کن تا توجه بقيه بهت جلب نشهاما من قبول نکردم موهام کوتاه کنم تا اينکه ي روز تصميم گرفته بودم ي ماشين برا خودم بگيرم يکي از دوستام ي کسي رو معرفي کرد اون شخص هم من برد دفترشرکت اش گفت ي چند ديقه اينجا بشين الان ميام بعد حرفهاي زياد شروع کرد گفت خسته شدي ي موزيک گذاشت شيريني چاي گفتم من نميخورم با اجازه من برم گفت نميشه بري در ها رو بستم کاري باهات ندارم فقط يکم ميخواهم خوش بگذرونيم من شروع کردم به تهديد کردن اش اون شروع کرد به رقصيدن گفت بي باهم برقصم گفتم نه رفتم طرف در ديدم در آهني رو قفل کرده گفتم چاقو دارم نزديکم بياي ميزنم ات بزار برم گفت باشه اين ها کيليد باز مي کنم من با تو کاري نداشتم شروع کرد به آرم کردنم گفت فقط ي لب مهمونم کن که ي دفع بغلم کرد گفت دوست دارم فقط يکمي بزار بغلت کنم من هم هي ميگفتم تموم اش کن گفت الان الان بهم لب نميدي گفتم نه اصلا باشه واسه کس ديگه نيگه اش داشتي گردنم بوس کرد کم کم ي حس بهم دست ميداد اما خودم کنترل کردم گفتم بس ديگه بزار برم گفت تو رو خدا من که بهت صدمه نزدم ي چند دقيقه بشين تو اين کانا په من خانمم ميارم جورش کني اگه پسر خوبي باشي من بهت تجاوز نمي کنم فقط بگذار بدن ات ببينم گفتم دروغ ميگي همينطوري هي حرف زد اروم ارم لباسام در مياورد گفت شرط ات زو بهم يادگاري بده گفتم محاله هي من ور انداز کرد دست ميزد انگار گنج پيدا کرده بعد آب کيرش ريخت روي شورتم من هم داد هوار اما انگار نه انگار گفت الان تميز ميکنم بعد گذاشت برمي چند بار هم تو سواري شخصي مشکل پيدا کردم تا جايي که گير ي آقا زاده نوه ي نماينده – چون دست اش بيسم بود داشت مامور بود نتونستم خالفت کنم سوار ماشين ام کردن تو راه قضيه برعکس شد (چون خسته شدم خلاصه ميکنم ) خود موني شد خاست با هم رابطه داشته باشم قبول نکردم من برد نا کجا اباد گفت پياده شو گفتم نميشم مگه به زور آخرش ديد زوراش نميرسه دير اش هم شده من برد ي جاي نزديک خونه پيادم کرد گفت ديگه آفتابي نشو جلوي منگذاشت رفت بعد اين مسايل وقتي ي نفر بهم زياد گرم ميگيره يا جدي ميفته دنبالم واقعا ميترسم دلم ميخواهد يهمرام ي اسپر فلفل يا شوک الکتريکي باشه چون از چاقو نميتونم استفاده کنم با اين حال دست از مدل موهام و کوتاه کردنش هم بر نميدارم چون تو دوران تحصيلات همش موهام کوتا بود درسته سنم زياده اما مردم و دوستام بهم ميگم چيني کره اي پسر خاله جمونگ شيطان پرست دو جنسه سه چهار جنسه مهتابي قورت داده از اين حرف ها با اين احوال من زياد دوست دارم به خودم برسم چون تو دوران تحصيل به غير از من همه هم کلاس هام تا حدي هم جنسبازي داشتن الا من که باعث شد بهترين دوستام از دست بدم چون سر اغفال کردن من شرط بسته بودن اما موفق نشدن اين باعث شد من هميشه تنها باشم خونوادم هم اجازه استفاده از تلفن و چت بهم نميدادن من از اون موقع قسم خوردم ديگه دست به تلفن خونه و ايميل نداشته باشم اين ايميل هم دوستام با اصرار براي بازي آنلاين برام درست کردن من از اين همه ضديت متنفرم کردن اونقدر افسرده تنها شدم که ماهي ي بار بيرون از خونه ميرم شايد فکر کنيد که اين نميتونه نوشته هاي ي ادم 26 ساله باشه اما هست و همه نسبت به سن من اشتباه مي کنن فکر مي کنن 18 -20 سال بيشتر ندارم من هم دوست دارم همه اينطوري من بشناسن چون زندگيم تباه کردن به هيچ جايي نرسيدمنوشته ساسکه کون
0 views
Date: November 25, 2018
هل تبحث عن أفضل سعر تأجير السيارات في
المغرب؟ يُمكنك استخدام محرك البحث لـ مقارنة الأسعار في كل مدن المملكة المغربية و حجز سيارة من أفضل مكاتب
وشركات تأجير السيارات في المغرب.
ابحث عن سيارتك وقارن الاسعار واججز سيارة مضمونة وامنة.
فريقنا يعمل بجهد لتلبية أحتياجك في تأجير سيارة في خطوات سهلة.
عملت شركتنا على دراسة كل جوانب سوق تأجير السيارات
في المغرب من حيث السرعة والسهولة وقلة التكلفة في أجار السيارات.
نعمل على إيجاد أفضل الأسعار وأرقى الخدمات لتسهيل عملية التأجير.
هدفنا خدمتك وراحتك. احجز سيارة الان وجرب طريقة استئجار
السيارة.
للتواصل وحجز سيارتك لأن في مطار الدار البيضاء :
الهاتف: 00212614656565
الواتساب: 00212614656565