تجاوز به من در باغ

0 views
0%

امروز تصمیم گرفتم اتفاقی که حدودا 10 سال پیش برام در سن 12 سالگی افتاد و تعریف کنماون زمان ما هر جمعه با همه فامیل که کلی پسر و دختر داشتن باغ پدربزرگم میرفتیم و همیشه من و بچه ها تو باغ درحال بازی و شیطونی بودیم( یک جورایی بین درختها گم و گورمیشدیم .پدربزرگم یک باغبون به اسم علی داشت که افغانستانی و مجرد بود حدودا 35-40 سالش و همیشه تو باغ در حال کار بودخیلی باهام مهربون بود منم عاشق جک و جونور همیشه واسم جوجه میگرفت بازی کنمجریان برمیگرده به.اخرین جمعه شهریور که باغ رفتیم .ظهر من با بچه ها دعوام شد ازشون جدا شدم رفتم اخر باغ زیر درخت گردو نشستم که دیدم علی اومد سمتم و ازم پرسید چرا اینجا نشستم جریان و واسش گفتم اونم نشست کنارم و شروع کرد ناز کردنماروم دستش و که دورم بود میمالید به سینه هام که خیلی کوچیک و یک جورایی نارس بودناهسته سینه سمت راستم تو دستش گرفت منم عین احمق ها معذب بودم و هیچ عکس العملی نشون نمیدادمکه بهم گفت یک موش گرفته که خیلی ام نازه میخوام ببینمش؟با سر تایید کردم و گفت تو باغ کناری که دیوارش خیلی کوتاه بود حدودا 1.30 این حدودا باهم به سمت دیوار رفتیم من و بغل کرد از زیر دستش و به باسنم مالوند و یک فشار بهش داد.اون باغ دوتایی رفتیم من و سمت بوته ها برد و پشتش یک موش کوچولو نشونم داد خیلی خوشم اومد خم شدم نگاش کردم که که یک دفعه حس کردم از پشت یکی بهم چسبیده برگشتم دیدم علی داره اونجاشو به کونم میمالونه خیلی ترسیدم سریع ایستادم و گفتم بریم دیگه که خندید گفت نه حالا یکم باشیم موش و ببین بیشتر که گفتم نمیخوام راه افتادم به سمت دیوار که سریع از پشت بغلم کرد کیرشو بهم فشار داد خودشم خم شد شروع کرد گردنم و بوس گاز گرفتنواقعا غالب تهی کرده بودم و شروع کردم به گریه زاری کردن من و سمت خودش برگردوند و محکم زد تو گوشم و گفت خفه شو والا خفت میکنم همونجا رو علف بزور من و خوابوند افتاد روم شروع کرد لب هام و خوردن واه کشیدن ..عین وحشی ها گردنم گوشام و گاز میگرفتبعد چند دقیقه تی شرتم و دراورد و به سینه ها حمله کرد خیلی کوچیک بودن کامل تو دهنش میکرد و میمکید عین یک جوجه تو دستش بودم و هیچکاری نمیتونسم بکنمداشتم از سوزش سینه هام جیغ میزدم که ول کرد و سریع شلوارم و کشید پایین یه نگاه لای پامو کرد و خندید گفت جووون چه کس کوچولویی داریی بخورمش..رفت لای پام و شروع کرد لیس زدن کم کم داشت خوشم میومد و گریم کم شدزبونش و میکرد توکسم و میمالید با انگشتش خیلی حس خوبی بهم میداد و ابم راه افتاده بود بلند شد و شلوار خودشو دراورد باورم نمیشد تاحالا همچین چیزی ندیده بودم یک کیر خیلی بزرگ و سیاه اومد رو صورتم نشست و گفت بخور ..دهنم و باز نکردم دو طرف لپام و با دست فشار داد دهنم باز شد و کرد تو…دو زانو رو صورتم تو دهنم میکرد و در میاورد همشش میگفت بخووور جنده لاشی بخوورر..چند بار بالا اوردم ولی اصلا نیمفهمید تا نصفه میکرد تو دهنم و در میاورد بعد 20-30 بار تلمبه زدن از روم بلند شدو رفت بین پاهام اروم پاهامو اورد بالا و اومد بینشون اروم سر کیرشو لای پاهام میمالوندیکدفعه حس کردم دارم جر میخورم که دیدم افتاد روم و شروع کرد لبام و خوردنزیرش داشتم له میشدم اروم سر کیرشو کرد تو و کشید بیرون من گریه زاری میکردم دوباره کیرشو تنظیم کرد و اینبار تا نصف داد تو و شروع اروم عقب جلو کردن همش اه میکشید میگغت اااه چقدر تنگ دارم کس کوچیکت و میگااممم .. بعد چندبار کشید بیرون و از روم پاشد دیدم دور کیرش پر خون شده شروع کرد به خندیدن کیرشو اورد جلو صورتم و گفت زنت کردم ..اروم خونش و مالید و انگشت کرد به صورتم و دوباره رفت بین پام یکم مالید و انگشت کرد و پایان کیرش و فرستاد تو و افتاد روم خیلی تند تلمبه میزد و اه میکشید..کم کم دردش کم شد و منم لذت میبردم ..همش گوشم و میک میزد و فحش میداد که چه جنده لاشی کوچولویی و میکنهسریع بیرون کشید بصورت چهاردست و پا برم گردوند و از پشت گذاشت تو کسم..همش رو باسنم ضربه میزد و میگفت جوووون جنده لاشی منییی چه حالی میده خانم کردن یه بچهکه یکدفعه کشید بیرون و بلندم کرد نشوند من و جلو کیرش و چند بار باهاش زد تو صورتمو بزور تو دهنم کرد همش اوق میزدم ولی محکم تر میکرد تو دهنم تا جایی که حس میکردم دیگه نفسم بالا نمیاد موهام تو دستش بود سرم و عقب جلو میکردکه دهنم پر یه مایع ترش شد کشید بیرون از دهنمو ولم کرد سریع شلوارش و بالا کشید و بهم گفت لباسات و بپوش که من هیچ توانی نداشتم خودش سریع تنم کرد و اخرش یه بوس از لبام کرد و گفت اگه به کسی چیز بگی میکشمت و همونجا ولم کرد رفت…و ترسناکترین خاطرات کودکیم و با بی شرفیش ساخت که هنوز تو وجودم باقی مونده.نوشته ساناز

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *