درود بر همگی.این چیزی که برای شما دارم می نویسم هنوز خاطره محسوب نمیشه چون هنوز اتفاق نیوفتاده….من از دید سکسی لزبین محسوب نمیشم ولی یه دوست دخترپیدا کردم که نمیدونم چرا دوست دارم پیشنهادش رو قبول کنم(دوستم لزبین هستن هرگز از پسر ضربه نخوردن و درخواست دوستی و آشنایی هم از ایشون به من بوده)…خلاصه براتون بگم من همیشه به همه عقاید در زمینه سکس احترام میذاشتم البته به جز سکسهای گروهی وبا کودکان و محارم و حیوانات….منظورم احترام به رابطه بین دوجنس مخالف و رابطه بین دو آقا و دو خانوم هستش ولی خودم هرگز دلم نخواسته لزبین بودن رو تجربه کنم همیشه از اینکه دست دختری طرف بدنم بیاد بدم میومده اینا رو دارم براتون میگم که بدونین الان در چه شرایطی ام……..نمیدونم جزء آدمای دوجنس گرا اومدم یا لز شدم خودم خبر ندارم یا ………اما از هیچ دختر دیگه جز ایشون (ونوس) خوشم نیومده و نمیاد…از پسرا هم بدم نمیاد……نمیدونم چم شده…….اینا رو میگم که راهنمایی بشم.اولین بار رفتیم یه محیط عمومی…قبل از اینکه برای اولین بار از نزدیک ببینمش دلهره و هیجان و استرس و شوق و خلاصه یه حسهای قروقاطی توام باهمی داشتم از تموم قرار و مدارام با پسرا بیشتر استرس داشتم…دوس داشتم خوشگل و خوب به نظرش بیام … بحث کنجکاوی نبود نمیدونم چم شده بود که دوس داشتم این رابطه رو ادامه بدم…هرچی دخترای اطرافم و نگاه کردم دیدم نه از دخترا خوشم نمیاد…البته ونوس یه جورایی پسرونه است…عشقش کاراش تیپش رفتارش همه چیش…به جز صورت خیلی خوشگل و سکسیش…وقتی برای اولین بار عکسشو دیدم گفتم خدایا چندتا پسر توکف این لعبتن یعنیخیلی حاشیه رفتم ببخشین.جلو آیینه وقتی میخواستم آرایش کنم دست و پام میلرزیدن دوس داشتم براش بهترین به نظر بیام.وقتی رسیدم سرقرار ونوس هنوز نیومده بود …… یه لرز دوس داشتنی توی وجودم حس میکردم که تاحالا تجربه اش نکرده بودم…وقتی اومد جرات نگاه کردن به چشای خوشگلشو نداشتم همش خجالت میکشیدم(من خیلی رک و پرروام) نمیدونم چم شده بود…دست و پام و گم کرده بودم دستام یخ کرده بودن صدای قلبم به وضوح شنیده میشد اونقدر تابلو هول کرده بودم که اینگار اولین قرار عمرمه و همه فک و فامیل و گشت ارشاد دارن نگاهم میکنن.وقتی بهش دست دادم یه رعشه خوشایند همه جامو گرفترفتیم یه جای نسبتا خلوت و پیدا کنیم و بشینیم……دستش پشت کمرم بود خیلی آروم و باغیرتنشستیم روی یه نیمکت و دست زد زیر چونه امو گفت اینقدر خجالتی نباشگفت اگه خواستم ازت لب بگیرم لطفا باهام همکاری کنیه ان خیلی خوشحال شدم اینجا ایرانه و روابط دوتا دختر در ظاهر آزاده ترسی که داشتم از صدتا قرار با پسرا در ملا عام بدتر بود.داشتم براش شیرین زبونی میکردم که یهو لبمو بوسید وای هران منتظر بودم ازش منزجر بشم چندشم بشه اما بدتر…خوشم اومد.اگه ازش خجالت نمیکشیدم خودم میپریدم بغلش و حسابی ازش لب میگرفتم.از اینکه لزبین باشم خجالت نمیکشم ولی من دخترا رو دوس ندارم برای عشق و سکس…..اما ونوس…..نمیدونم چه فرقی داره که باعث شده منه از لز متنفر رو به سمت خودش جلب کنه……..من دختر چشم و گوش بسته ایی نیستم بی سوادم نیستم توی شهر خوبی هم بزرگ شدم توی یه خانواده باسواد و روشن فکر……فقط نمیدونم دارم خودمو گول میزنم یا چیز دیگه اس داستاننمیدونم از بس ونوس پسرونه است بهش جذب شدم یا……..دوست دارم عزیزان لزبین منو راهنمایی کنن.دلم میخواد باهاش توی یه خونه باشم.دلم میخواد مال خودم باشه منم مال خودش.دوس دارم به همه آرزوهاش برسونمش و من براش بهترین باشم.دلم میخواد به همه چیزای خوب برسه چون لایقشه.دوس دارم باهاش برم سفر…برم توی یه جنگل بکر کنار یه آبشار توی یه کلبه پای شومینهدوس دارم براش خوراک مورد علاقه اشو درست کنم.دوس دارم…..دلم میخواد…………جالبه پیش ونوس من از هر زنی زنترم.اونقدری که ونوس به من حس خانم بودن رو میده مردای دورو برم نمیدن..من خودم از اون دسته دخترای پسرونه ام که تی تیش نیستم مث دخترای باربی ناز و افده ندارم لوس نمیشم و خلاصه برای خودم یه پا مردی ام….ولی نمیدونم چرا دوس دارم برای ونوس نازکنم لوس بشم لوندی کنم خانم باشم زننمیدونم فرقش با بقیه چیه…چون فقط اون تا الان تونسته اینجوریم کنه.قبلا خیلی بهم پیشنهاد شده بود از طرف لزبینها ولی وقتی حتی پاش میوفتاد میدیدم نه دوس ندارم خوشم نمیاد.الانشم خوشم نمیاد ولی از تموم چیزایی که با همه دخترا خوشم نمیاد با ونوس خوشم میاد………..دلم برای همه چیزش تنگه.فردا اولین سکس ما اتفاق میوفته….دوس دارم براش برم حمام شیو کنم آرایش کنم بهترین شورت و سوتین و بپوشم عطری که دوس داره بزنم…….وای تا فردا دیگه طاقت ندارم.ونوس نمیدونه عضو این سایت شدم و دارم این چیزا رو مینویسم اگه بدونه سرمو میکنهدوس دارم یه روز بهش بگم که خیلی دوسش دارم وآرزومه خوش بختیشو ببینم.(هنوز بهش نگفتم دوسش دارم).الان زنگ زد…..کلی قربون صدقه ام رفت منم قربون صدقه اش رفتم.زبونم اینگار در کنترلم نیست وقتی قربون صدقه اش میرم…..نمیدونم چم شده……از همه چیز این دختر خوشم میاد……..از صورت بی نهایت سکسیش از هیکل لوندش از تن صدای خوشگلش از اخلاقاش از تعصباتش از عقایدش از علایقش……..فقط مونده سکسشبا اس ام اس هاشم من تحریک میشم.گمونم دارم خل میشم.هیچ کس کاری رو که ونوس داره با من میکنه نکرده…….تا فردا دل توی دلم نیست…….هم هولم دوس دارم زود فردا بشه و برم زیر دستش هم استرس دارم چون اولین بارمه که با یه دخترم(هرچند ونوس اینگاری یه مرد توی جلد یه زنه)حسم مث یه دختر باکره است که داره میره خونه دوستش تا پرده اش و بزنهاگه باکره بودم حتما پرده منو میزد چطوریشو نمیدونم اما میدونم میزد و میدونم که منم مخالفتی نمیکردم.ونوس باکره است و میخواد من براش اینکار رو بکنم هرچند اصلا نمیدونم چطوریه و آیا میشه یا نه.دلش میخواد میتونست حامله ام کنه.دوس داره بریم اسپانیا تا رسما ازدواج کنیم.عاشق غیرتی شدناشم. عاشق تعصباتش که از هر پسری متعصب ترهبدجوری هولم….بدجوری دلم میخواد فردا زیر دستش جیغ بزنم و بگم ونوس گ..ا..ی…ی…د…ی..م ببخشین اگه بی پروا مینویسم…اما حس واقعیمه.همش ازم میخواد تنهاش نذارم بهش وفادار باشم و تا اخرش پاش بمونم…من واقعا دوسش دارم و دلم میخواد تا آخرش پاش بمونم و پای همه چیزشم هستم.خلاصه جونم براتون بگه منتظر داستانهای من و ونوس باشین چون گویا ادامه داره……..هشتم شهریور همین سال. نوشته امرداد
0 views
Date: November 25, 2018