توچال با برکت

0 views
0%

با سلام خدمت همه دوستای شهوانیاسمم پیمان هستش20ساله میخواستم میخواستم اولین تجربه سکسم رو براتون بگمداستان از اونجایی شروع شد که خالم باهام تماس گرفت و گفتش برای اخر هفته برنامه ای نداری گفتم نه چطور؟گفتش قراره با دوستام برم توچال اگه خواستی بیا منم چون خیلی وقت بود توچال نرفته بودم قبول کردمچهارشنبه شب رفتم خونه خالم که صبح از اونجا بریمصبح شد حاضرشدم با خالم رفتیم سرخیابون منتظر دوستاش بودیم که 10تا دختر با7تا پسر اومدن و حرکت کردیمبین دوستاش یه دختر خیلی خوشگل بود به اسم ایلار 19سالش بود که توماشیین کلا تو کف اون بودم رسیدیم توچال تا ایستگاه دوم همه باهم بودیم از اونجا هرچند نفر باهم رفتن خالم با دوستالش رفت موندیم من و ایلاریه مقدار که راه رفتبم گفتش خسته شدم یه جا بشینیم رفتیم یه جا نشستیم و سر بحث باز شد و بالاخره مخشو زدم شمارشو گرفتم تو راه برگشت چندتا اس رومانتیک بهش دادم اونم اس میداددوماهی از این ماجرا گذشت و هرشب اس بازی میکردیم بدون حتی یک کلمه راجب سکس حرف زدنیه شب اس بازی میکردیم که گفتش پیمان تاحالا سکس داشتی؟ یه دفعه جا خوردم گفتم چطور؟گفتش هیچی بیخیالاز اون شب اس بازیها تغیر کرد و کم کم از چی پوشیدی و بیام بغلت و… شرع شد دیگه از اس بازی تبدیل شد هرشب سکس تلیه شب بهش گفتم ایلار دیگه سکس تل ارضام نمیکنه میخوام باهات سکس کنم اما کاش نمیگفتم سگ شد دیگه نه اس سکسی وجود داشت نه تل میگفت تو بی جمبه هستیگذشت یه هفته بعد زنگ زد گفتش خیلی داغم ارضام کن منم خودمو چس کردم که خوابم میادش گفتش پیمان خواهش میکنمگفتم شرط داره گفتش هرچی باشه قبول گفتم باهام سکس میکنی؟گفت قبول منم اونشب براش سنگ تموم گذاشتم هرچی بلد بودم پای تلفن گفتم تا قشنگ ارضا بشه باهاش قرار گذاشتم که هفته بعد بیاد خونه خواهرم اخه هم خواهرم و هم دامادمون شاغل هستد و همیشه خونشون مکانه کلیدشونم داشاتمبالاخره اون روز رسید قرار بود ساعت 3بیادش منم صبح رفتم حموم حسابی ترتمیز کردم ساعت 230رفتم خونه ابجیم منتظرش بودم دقیقا ساعت 3 زنگو زداومدش داخل وای چه آرایشی داشت چقدر ناز شده بود زود براش شربت اوردم با بیسکوییت بعداز خوردن شربتش رفتم بغلش نشستم و گفتم تمیخوای راحت باشی؟خندید و شالشو در اور گذاشت رو دسته مبل هلش دادم رو مبل و رفتم روش شروع کردم لب خوردن وای که چه لبایی چه رژ خوش طعمی زده بود اومدم سراغ گردنش لیسیدم که دیدم به نفس نفس افتاد خیلی به گردنش حساس بود دکمه های روپوششو باز کردمو ازتنش در اوردم یه تاپ زرد خوشگل پوشده بود سوتینم نبسته بود نوک سینش قشنگ سیخ شده بود یه ذره از روتاپش سینشو مالیدم و تاپشو دراوردم چه سینه هایی سفیدی سایزش75نوکشم قهوه ای کم رنگ تا میتونستم خوردمشون دیگه ایلار نا نداشت چیزی بگه فقط میگفت بخورشون زبونمو کشیدم به سمت نافش دکمه های شلوارشو باز کردم شلوارشو در اوردم بی شرف شورتم نپوشیده بود وای چه کسی داشت حسابی کس لیسی کردم براشو ارضا شد یه ذره که حالش جا اومد رفتم در گوشش گفتم من هنوز لباسام تنمه ها خندید گفت چشم عزیزم لباسامو سه سوت دراوردش افتاد به جون کیرم چقدر حرفه ای ساک میزدش بهش گفتم بسه اما مگه ول میکردش باهم بلند شدیم رفتیتم روتخت خواب خوابوندمش بغل تخت هرچی گشتم کرم پیدا نکردم قشنگ تف زدم سر کیرمو گذاشتم دم سوراخ کونش هول داد تو که یه ذره داد زد ارم اروم کیرمو کردم توش تا ته داشت بدجور ناله میکرد گفت پیمان فقط ابتو نریز توش گفتم باشه شروع کردم به تلمبه زدنو اونم اهو نالش شروع شد وای چه بچه کونی داشت فقط چک سوپری بود که میزدم دیگه داشتم ارضا میشدم که زدم زیر قولم همه ابمو ریختم تو کونش یه ذره قرقر کردش اما بیخیال شدش ما چندبار دیگه هم با هم سکس داشتیم که براتون مینویسمببخشید اگه بدبودنوشته پیمان

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *