تو خونه کون بچه میزاره کونی
دوستان این قسمت دوم اتفاق های قبل هست با همین عنوان
گفت سلام عشقم و رفت توی اتاق خواب لباسشو عوض کنه،همیشه خونسرده،رفتم جلوی در اتاق که ببینمش،دیدم داره سیاهی دور چشمشو درحالی که با شرت و سوتین مشکیش بود پاک میکنه،بند سوتینش روی شونهاش پیچ خورده بود،رفتم توی اتاق از پشت بغلش کردم گفتم
+همینجوری ام خوشگلی برام
-نه میخوام خوشگل تر باشم
+چقد ادکلن زدی رفت تو حلقم(گردنشو بو کردم تا بوی آب اریک رو شاید حس کنم)
-بوی مشروب گرفتم عزیزم
+چه خبر چیکار کردی جشن؟
-بعد از تقریبا نیم ساعت اریک و ژنین رو دوباره دیدم یکم حرف زدیم و نوشیدنی خوردیم بعد رفتن
+یکم شد یه ساعت و نیم؟
-آره عزیزم اونا زودتر رفتن،سراغتو گرفتن گفتم فوتبال میدید نتونست بیاد
برگشت سمتم خواستم لبشو ببوسم یه بوس کوچیک کرد و گفت باید پیرهن و شلوارم رو بشورم امروز خیلی عرق کردم و حموم هم برم
آبجو یا آبکیر؟سوال بود توی ذهنم که چیکار کردن
و خیالم راحت بود که هر اتفاقی که افتاده بود رو قرار بود ببینم،اریک دوربینش رو داخل ماشینش جاساز کرده بود تا از کل اتفاقات فیلم ضبط کنه و برام بفرسته…
محیا حموم بود و به اریک زنگ زدم گفتم فیلم رو بفرسته و فرستاد،گفت به بهونه ی سر و صدا و راحت بودن رفتیم توی ماشین که جای خلوت پارک کرده بودم،خودت ببین توضیح نمیدم،دانلود کردم و با هنذفری شروع کردم دیدن فیلم.
دوربینو خیلی خوب لای وسایل کنار صندلی راننده جاساز کرده بودن طوری که به هر سه نفر دید داشتم کنار هم عقب نشسته بودن و صندلی های قسمت وسط ماشین رو خوابونده بودن،ژنین و سط بود و کسی حواسش بهش نبود و نمیشد دید.
اریک و ژنین و محیا با سه تا لیوان آبجو اومدن نشستن داخل،اریک وَن داشت و فضاش واسه ی انواع سکس کافی بود،ده دقیقه ی اول نشسته بودن کنار هم حرف میزدن و میخندیدن،ژنین از سکس دیشبشون حرف میزد از خوب گاییده شدنش و کیر اریک میگفت،
محیام گوش میکرد و گرمش شده بود و دوتا از دکمه هاش رو باز کرد(کلا خجالتی نیست)،که یهو اریک گفت این هم از سینه هایی که دیروز تعریفشون رو کردم و با ژنین شروع کردن خندیدن،
محیا با حالت خجالت زده گفت خودت یکی رو داری باز هم چشمت به مال منه،
ژنین پرید وسط و گفت ولی سینه های تو خیلی بزرگ و سکسی ترن،
تقریبا ساکت بودن که ژنین و اریک بوسیدناشون شروع شد و محیا نگاه میکرد،ژنین دستش رو روی کیر اریک میکشید و میمالید و گفت:
-همچین کیری تا حالا ساک زدی؟
+ندیدمش که نظر بدم اما تو سکس هام با شوهرم همیشه ساک میزنم و عاشق کیرشم
-این حتما فرق داره(دکمه های شلوار اریک رو باز کرد و کیر بزرگ و کلفتشو درآورد)
چند لحظه چشم های محیا روی کیر شقه اریک بود و گفت:
+مال خودت عزیزم خودم یکی دارم چون دوستش دارم نمیتونم
-پس یعنی میخوای اما نمیتونی
اریک هم کیرش رو بیخیال دستش گرفته بود
+ااااااامم نه(باخنده ملیح)خودم یه دیلدو همینقدری دارم پیمان خرید و همزمان سکس هام با پیمان استفاده میکنم
ژنین گفت:
-محیا صادقانه بگم ما توی رابطه ی بازمون مشکلی نداریم،من و اریک از تو خوشمون اومده از دیروز و برای همین دیروز اومدیم پیشتون و تا بشناسیم همو و صمیمی بشیم،امروز بهترین فرصت برای پیشنهاد دیدیم شوهرت هم نیست و میتونی راحت باشی
-چه پیشنهادی
+که بهمون ملحق بشی و کیر اریک رو ساک بزنی
-چی؟چی باعث شد همچین فکری بکنید؟(با ناراحتی)
+هیچی عزیزم فقط دوست داریم که کنار هم خوشبگذرونیم همین و نمیخوایم باعث ناراحتیت بشیم،حتی دیروز فهمیدم به کیر اریک نگاه میکردی وقتی میمالیدمش جلوی تو و پیمان.
-آره فکر نمیکردم انقد بزرگ باشه فقط یه نگاه بود
+اما نگاهه عادی نه
حالا فهمیدم که چرا دیروز اونقدر حشری شده بود و کیر میخواست
اریک اومد وسط صحبت هزار یورو از جیبش درآورد و گفت اگه قبول کنی حاضریم حتی بخاطرش پول هم بدیم،محیا با اینکه هی به کیر اریک نگاه میکرد تفره میرفت و اما و اگر میاورد،اریک هم کیر راست شدش رو اروم میمالید،و ژنین توی ادامه بحث موها و گردن محیا رو ناز میکرد(بهشون گفته بودم که محیا به گردنش حساسه)محیا شل تر گرفته بود.
ژنین بلند شد رفت جلوی محیا و ناگهانی لب محیارو بوسید،محیا کم تونست جلوی خودش رو بگیره،وقتی خیالش راحت بود از من و اطراف،به ژنین راه داد و بوسیدن همو ادامه دادن،ژنین کم کم باعث شد محیا بشینه وسط و خودش نشست جای محیا،حالا محیا بین اریک و ژنین بود.
ژنین کار بلد بود و محیا رو داغ تر کرد و گردنش رو میخورد،همین باعث شد بقیه ی دکمه های محیارو باز کنه و سینه هاش همراه سوتین مشکیش کامل بیفتن بیرون و اریک مارمولک پیرهن محیارو یهویی درآورد و محیا تا اومد نزاره،کار از کار گذشته بود و نیمه لخت توی ماشین بود
محیا داغ شده بود و کیر واقعی و بزرگی که همیشه با ورژن مصنوعیش خودشو میگایید و ساکش میزد جلوی چشم هاش بود.
اریک کیر به دست به محیا گفت:
+منم میتونم داشته باشمت؟
-نمیدونم نمیتونم
+نمیخوای بجای دیلدو این رو یبار تجربه کنی؟حتما پیمان میخواست تجربه کنی که دیلدو رو خریده.
-راستش دوست دارم حس واقعی کیر بزرگ رو حس کنم
بعد از کلی حرف اریک و ژنین دوتایی با ذوق گفتن این هم فرصت استفاده کن
ژنین ول کرده بود و بلند شد و وسط ون جلوی اونا نشست،اما طوری که من دید ام بهم نخوره و کامل ببینمشون
محیا با تامل و فیس و افاده دوباره نشست سرجای اولش و فاصله گرفت.
ژنین و اریک هم تشویقش میکردن،محیا گفت پیمان چیزی نباید بفهمه و نمیخوام اعتمادش رو نسبت بهم از دست بده چون اهل خیانت نبودم و نمیخوام باشم.
(از این حرفش خوشم اومد ولی میدونستم از ته دل میخواد تجربه کنه)
محیا گفت فقط بخاطر اینه که بجای دیلدو حس واقعیش هم تجربه کنم.یهو گفت پول چیشد(با خنده)
همه زدن زیر خنده و پول رو گرفت گزاشت داخل کیفش،و دولا شد سمت کیر اریک و حالت داگی روی صندلی گرفت،جفت زانو هاش روی صندلی بود،سینه های بزرگشم همراه سوتین آویزون بودن و صورتش روبری کیر اریک بود،صحنه ای بود که مدت طولانی منتظرش بودم و میخواستم ساک زدن زنی که هراتفاقی میفتاد عاشقش بودم رو ببینم،
محیا کیر سفید و بزرگ اریک رو با یه دستش گرفت و نگاهش میکرد واسه اولین باز از نزدیک،گفت دیروز با دیدن این،کیر میخواستم و حالم خراب بود.
اول لبش رو گزاشت رو سر کیر اریک و سرش رو کرد دهنش و خیلی آروم ساک و زبون میزد،هنوز اول کارش بود و روش باز نشده بود که بخواد قورت بده.
کیر کلفتشو گرفته بود و جلق میزد و یک سومشو تو دهنش ساک میزد،کم کم داشت راه میفتاد و یخش آب میشد،کیر اریک اندازهي صورتش بود
ژنین هم داشت نگاهشون میکرد
از پایین تا بالا رو چندبار لیس زد و اینبار با ولع دوباره شروع کرد ساک زدن و اریک از ساک زدن مفته زنم حال میکرد و من هم از دیدن ساک زدنش لذت میبردم چون به حسی که میخواستم تجربه کنم رسیدم و همینطور محیا به کیری که میخواست،با تمام تفره ها و انکار هاش رسید و امتحانش کرد.
ژنین هم بیکار نموند و رفت جلو و سوتین محیا رو از پشت باز کرد.
محیا با حرکتی که کرد بیشتر باعث لذتم شد و دیدم داره راه میفته
یکم عمیق تر کیر اریک رو خورد و بلند شد و دستاش رو از بین بند سوتین درآورد و گزاشتش کنار،دیگه کامل خودشو در اختیارش گزاشته بود،پستون های سفید و درشتش با نوک بزرگ رنگ روشنش افتاده بودن بیرون و آویزون بودن و دوباره خم شد سمت کیر اریک و از هر سمت که میتونست لیس میزد و سر کیرشو میمکید چند دقیقه از ساک زدن محیا گذشته بود و اریک بدون سوال،کیرشو از دهن محیا درآورد و از روی صندلی بلند شد و محیارو خوابوند روش،دولا شد سمت سینه های محیا و سینه هاشو توی دستاش گرفت و شروع کرد لیسیدن و مکیدن،محیا اصلا توی حال خودش نبود و داشت لذت میبرد و سر اریک رو گرفته بود،چشمم به شلوار محیا و دست اریک افتاد،دیدم دستش رو برده زیر شلوار محیا و دکمشو باز کرده و داره کسش رو میماله و محیا از لذت و شهوت داشت جون میداد،همدیگرو میبوسیدن و اریک به انگشت کردن و مالیدن کس محیا ادامه میداد،صدای ناله ی محیا تو ماشین میپیچید،خوب بلد بود چیکار کنه، بعد از چند دقیقه انگار دستش رو سریع تکون میداد یهو محیا یه جیغ زد مثل اینکه محیارو ارضا کرد،دستشو از شلوار محیا دراورد و برد جلوی صورتش و محیا انگشتای دستشو لیس میزد.
مفت که حالشو کرد حداقل محیارو بدون ارضا شدن ول نکرد.
دوباره نشست روی صندلی و محیا که واقعا جنده شده بود تو اون ماشین و هوس کیر اریک کورش کرده بود سریع بلند شد،دیدن بالا تنه ی لخت و سفیدش و سینه های آویزونش جلوی اریک لذتمو چندبرابر میکرد.
محیا نشست روبروی اریک و دوباره ساک زد بهتر از قبل،با اشتها تر.
اریک موهای محیارو گرفته بود و سرش رو هل میداد تا کیرش بیشتر تو دهن محیا جا بشه،سر محیا رو نگه داشته بود و محیا داشت عق میزد و ولش میکرد،چندبار اینکارو تکرار کرد و ولش کرد،محیا یه دل سیر هرچقدر میخواست ساک زده بود و جندگی کرده بود.
دیگه خسته شده بود و سر کیرش رو توی دهنش نگه داشته بود و میخورد و میمکید،همینطور ادامه میداد که حالت اریک عوض شد مثل اینکه قرار بود ارضا بشه،سر محیارو نگه داشت و گفت میخوام ارضا بشم،محیا بدون مخالفتی کیرش رو توی دهنش نگه داشت و اریک با چندتا آه ارضا شد،دهن زنم رو پر آبکیر کرده بود و محیا داشت آب یه نفر دیگه رو میخورد و سر کیرشو مک میزد،از دهنش هم یکم بیرون زد و روی سینه و گردنش ریخت و کارشون تموم شده بود.
اریک صورت محیا رو بوسید و ازش تشکر کرد و به ژنین گفت دستمال کاغذی رو از جلوی ماشین بده به محیا تا خودش رو پاک کنه،محیا بعد تمیز کردن خودش سوتینشو با عجله بست و پیرهنشو که زیرشون مونده بود پوشید و دیگه لخت نبود.
دوباره صحبت های عادیشون شروع شده بود و که اریک به محیا پیشنهاد سکس داد و گفت ازت سیر نشدم و میخوام کامل دراختیارت داشته باشم و کیرم رو توی کست حس کنم و این حرفا و گفت دیگه پولی هم برام نمونده که بدم.
محیا که مطمئن بودم به ساک زدن و ارضا شدن با دست راضی نشده،گفت نیازی به پول نیست برای همین میخوام یبار کامل تجربه کنم،اما نمیدونم کی و کجا سکس کنیم و از طرفی نمیخوام انقدر خیانw,ت کنم،اریک گفت نگران نباش خیانتی درکار نیست.
محیا جا خورد پرسید:از کجا میدونی؟
اریک فهمید نباید سوتی بده و گفت چون نیاز داری و پیمان با خرید دیلدو باعث خواستنت شد،محیام چیزی نگفت.
ژنین پرید وسط و گفت بسپر
ش به ما بهمون اعتماد داشته باش…و کم کم از ماشین بیرون رفتن و اریک دوربین رو برداشت و قطعش کرد…و ادامه ی ماجرارو میدونید که چرا محیا ادکلن زد و سوتینش پیچ خورده بود با لباس چروک.
زنم فرا تر از چیزی که انتظار داشتم جلو رفته بود و بخاطرش ناراحت نبودم و حق میدادم،اما فقط همون یکبار باید میبود.
رفتم جلوی در حموم که ببینم محیا چیکار میکنه،دیدم با دیلدوی خودش داره خودارضایی میکنه و بیشترش تو کسش بود،در رو باز کردم و رفتم داخل با چشم های بی حالش نگاهم کرد و حس کردم ارضا شده،با همین بدن لخت چندمدت قبل داشت جندگی میکرد و کیر یه نفر دیگه رو با همه وجود ساک میزد،و آبش رو خورده بود و قرار شده بود کس هم بده،لخت شدم و رفتم نزدیکش و بوسیدمش و گفتم میخوام کونتو بکنم عشقم،میخواستم یکم درد بکشه و خیلی حشری شده بودم،اعتراضی نکرد،معلوم بود چه حالی داره از هوس کیر اریک،بلندش کردم و آب رو بستم،بردمش انداختمش روی تخت،کونش رو قمبل کرده بود و آماده بود،گردنشو میخوردم و موهای خیسشو توی مشتم گرفتم و کونشو انگشت کردم تا باز شد کیرم رو یه ضرب کردم توی کونش و شروع کردم تلمبه زدن،موهاش رو کشیدم گفتم تو جنده ی منی هیچوقت از کیر سیر نمیشی و سیلی محکم زدم روی کونش که جاش موند،کونش گاییده میشد و ناله میکرد میگفت عشقت جندگی میکنه برات میخواد کس بده،محکم تر بکنش جندت رو(تو اون حالت داشت راست میگفت)
+میخوای کس بدی؟
-آررره هروقت بخوای کس میدم یه کیر مثل دیلدوی بزرگم میخوام
+به کی دوست داری بدی جنده خانوم؟
-اصلا به همون اریک با کیر بزرگش،فکر کن الان زنتو میکنی کیرش دهنمه،میخوام کسمو بکنه،دوست داری؟
(صبرش تموم شده بود نمیتونست حسی که به اون کیر داشت رو پنهان کنه)
جواب ی ندادم سرشو فشار دادم به تشک و بعد چندبار تلمبه زدن آبمو خالی کردم توی کون بزرگ و سفیدش،فردا قرار بود بره زیر یه نفر دیگه دور از چشم من.
دوتایی رفتیم حموم و اومدیم بیرون و دوباره توی حالت عادی بودیم که محیا اومد بغلم، و معذرت خواهی،دوباره میگفت حرف هایی که زد واقعی نبودن و مثل قبل قصدی از گفتنشون نداشت و فقط بخاطر اینکه اندازه ی کیر مصنوعی خودش بوده نظرش رو جلب کرده،و هر اتفاقی ام بیفته عاشقم هست و پایبند من میمونه.
میدونستم که با سکس فرداش هرچی که بین خودش و اریک و ژنین هست رو تموم میکنه و فقط برای تجربه و امتحان انجامش میده…و از همه مهمتر خواسته و نقشه ی خودم بود که هر دو بتونیم لذت ببریم.
فردا صبح رفتم بیرون زنگ زدم به اریک،و میگفت دیدی مخ زنت رو همونطور که میخواستی زدم و چطور حال کرد با کیرم،حتی قبول کرد امروز بیاد و باهم سکس داشته باشیم،گفتم
+کجا قراره سکس کنید؟
-ماشین خودم دیگه،پس کجا قراره ببرمش؟
+نمیدونم چون میخوام خودم باشم و شخصا ببینمش(اینبار میخواستم از نزدیک حاضر باشم و ببینمش اما محیا از حضورم خبر نداشته باشه)
-میتونم آپارتمان خودم ببرمش و اونجا ترتیبش رو بدم اما تو چطوری قراره ببینی؟
+آپارتمانت جایی داره که بتونم ببینم؟
-کنار دریاچه ای که من رو دیدی جاهای خلوت زیادی برای سکس هست اونجا میبرمش تو هم از پشت درخت ها آسون تر میتونی ببینی و محیا چیزی نفهمه.
+خوبه،ساعت چند قرار دارید؟
-دو
+پس با هم میریم و تنها بیام نمیتونم پیداتون کنم
-باشه،ژنین میاد دنبال محیا تا بیارتش.
واسه ساعت یک و نیم قرار گزاشتم تا هم رو ببینیم د بریم سمت دریاچه.
ساعت یازده بود برگشتم خونه و دیدم محیا بیدار شده و داره صبحانه درست میکنه و از پشت بغلش کردم صورتش رو بوسیدم و گفتم:
+خانوم خوشگلم چطوره
-گفت عالی عشقم
+چیه شنگولی خانوم خانوما
-چیزی نیست دیروز با ژنین قرار گزاشتیم که امروز رو باهم باشیم.
+پس اریک چی؟
-نمیدونم خبر ندارم فکر کنم جای دیگس امروز(یکم هول شد)
+باشه عزیزم خوشبگذره
-معلومه که خوش میگذره شوهرم
بعد خوردن صبحانه گفتم عزیزم من هم امروز باید با فلانی برم و توی خونه کمک لازم داره و کمکش کنم،گفت باشه عزیزم مراقب خودت باش،گفتم تو هم همینطور.
دلهره و انتظار رو توی صورتش میدیدم که منتظر ژنین بود.
من حاضر شدم و کم کم باهاش خدافظی کردم،رفتم سر قرار پیش اریک،سوار ماشین شدیم و رفتیم سمت دریاچه.گفتم:
+وقتی که ارضا شدی مراقب باش توی کسش ارضا نشی
-نگران نباش بلدم چیکار بکنم،خودت دیروز دیدی
یه قرص هم انداخت بالا که فهمیدم تاخیریه
رسیدیم دریاچه و محل قرارشون رو نشونم داد و گفت تو باید بری پشت این تپه شنی که پشتش درخت ها هستن،از پشت تپه کوچیک میشد کنار درخت ها ایستاد و دید خوبی داشت،از اطراف محل سکسشون هم دید نداشت و خلوت بود و کسی نمیتونست ببینه،میدیدن هم عادی بود.
رفتم جایی که باید میبودم و اریک زیر انداز انداخت و چندتا بطری آبمیوه و آب از ساکش دراورد و منتظر نشست،من هم با چندتا حشره درگیر بودم و چندتا از شاخته ها اذیت میکردن که شکستمشون،موبایلم رو هم سایلنت کردم.
مدت زیادی نگذشت که ژنین با صدای بلندش گفت ما اومدیممممم و دستش رو تکون میداد،محیا هم با خنده کنارش بود و اومدن کنارش نشستن،فاصله ی من باهاشون کمتر از شیش متر بود،چقدر خودش رو سکسی کرده بود و جذاب شده بود.
شلوارک قرمز خیلی کوتاه و تاپ توری سفیدش رو که تازه خریده بود رو پوشیده بود،و از زیرش سوتین سفیدش تنش بود،موهاشو پیچیده بود رو به بالا و با کش بسته بود،دیشب توی حموم هم کاملا شیو کرده بود.
چنددقیقه باهم حرف میزدن و کسشر میگفتن،اریک پرسید پیمان کجاست،محیا گفت خونه ی دوستشه برای کمک رفته و طول میکشه برگرده خونه.ژنین خندید گفت توام طول میکشه دادنت و زدن زیر خنده،فکر میکردم ژنین قراره باشه که اریک اروم بهش یچیزی گفت و چندلحظه بعد گفت،بچه ها من میرم و میزارم تنها باشید بهتون خوشبگذره،محیا رو بوسید و بلند شد و رفت.
حالا محیا و اریک تنها بودن و اریک واسش آبمیوه ریخت،کم کم داشت لحظه ی اصلی میرسید و میخواستم کس دادن زنی رو که خودم بردمش سمت این موضوع ببینم.
محیا درحالی که آبمیوه رو به آرومی میخورد گفت:
+اریک ببین،من تا اینجا قراره خیلی زیاده روی کنم،من عاشق پیمانم و به قول تو خودش اون کار رو کرد و باعث شد من نظرم به تو جلب شه،این اولین و آخرین سکسمون هست و نمیخوام دوباره چیزی بینمون اتفاق بیفته و رابطمون تموم شه.
-محیا تا همینجا هم لطفت رو رسوندی و من خیلی ممنونم بخاطرش
+فقط بخاطر نیازم هست و سعی میکنم همین یکبار برام کافی باشه و بدون هرچیزی که بین سکسمون میگم برای همون لحظست
خونه ی ما و اریک خیلی فاصله داشت و امکانش خیلی کم بود که دوباره هم رو ببینیم و نکته خوب این بود که شماره ی هم رو نداشتن،محیا احتیاط کرده بود و حواسش جمع بود.
اریک از قبل تیشرتش رو درآورده بود،لیوانش رو کنار گزاشت و بلند نشست کنار محیا و دستش رو انداخت دور گردنش و شروع کرد گردن محیا رو بوسید،محیا هم سرش رو مخالف اریک خم کرده بود و اریک گردنش رو میبوسید،محیا لیوانش رو اروم کنار گزاشت و و سرش رو برگردوند سمت اریک و لبش رو بوسید،اریک دستش رو برد پشت گردن محیا و لب محیارو میخورد و با دست دیگش سینه ی محیارو میمالید،دو سه دقیقه لب تو لب بودن،اریک لبش رو جدا کرد و تاپ محیا رو درآورد و محیا همکاری کرد دربیارنش،خود محیا دست هاش رو برد پشت کمرش و داشت سوتینشو باز میکرد و سوتینش هم دراورد و سینه های سفیدش رو زیر آفتاب که خوشگلترشون میکرد لخت کرد،و دوباره چسبیدن به هم و با تمایل بیشتر لب میدادن،اریک محیارو خوابوند روی زیرانداز و خودش یه ور کنار محیا دراز کشیدم سرش رو برد روبری صورت محیا و همو میبوسیدن و سینه هاش رو میمالید و هی میخورد،از سینه هاش که سیر شد لب تو لب دستش رو برد سمت پاهای محیا و بازشون کرد،دکمه ی شلوارکش رو باز کرد و دستش رو برد لای پای محیا و کسش رو میمالید،عکس العمل های محیا بیشتر شده بود و بیشتر وول میخورد،کمی توی این حالت موندن و اریک بلند شد و رفت پایین تر و شلوارک و شرت محیارو دراورد و رفت سمت کسش و شروع کرد لیسیدن.
اون لحظه هایی که میدیدم غیر قابل وصف بودن و لذت بخش،کیرم راست شده بود آب شهوت از کیرم سرازیر بود و دستم روش بود.
محیا همراه ناله های خفیفش سر اریک رو فشار میداد روی کسش و اریک تا میتونست لیس میزد و میخورد،چند دقیقه گذشت سر اریکو بلند کرد و نشست و لباشو بوسید و گفت بخواب نوبت منه،اریک دراز کشید و محیا آروم آروم انگار که براش لذت داشت شلوارک اریک رو دراورد و بعد شرتش رو،خم شد سمت کیرش و کیر سفت و راستشو دستش گرفت و آروم میلیسید،همیشه غذا و چیزهایی رو که دوست داشت آروم میخورد تا بهش مزه بده.
سر کیرشو میکرد توی دهنش و آهسته ساک و مک میزد،چنددقیقه آروم ساک زد و بعد شروع کرد ساک پر تفش رو،سریع تر میخورد و حجم بیشتری از کیر اریک رو توی دهنش میکرد تقریبا نصفش رو،اریک موهای محیا رو گرفت و توی دهنش تلمبه زد،محیا نمیتونست تکون بخوره و اریک با بی رحمی حجم بیشتری از کیرشو تو حلق زنم میکرد،محیارو داشت خفه میکرد و یهو کیرش رو دراورد،محیام یه نفس عمیق کشید چون نفس کم اورده بود،محیارو دوباره خوابوند و پاهاشو تا جایی که داشت باز کرد کیرشو گزاشت روی کس محیا و کسش رو میمالید،محیارو دیوونه کرده بود و با عصبانیت گفت بخاطر کیرت اومدم و نمیکنی توش اگر نمیکنی بلند شم برم،اریک که اینو شنید کیرشو بدون مکث کرد توی کس محیا و خوابید روش،محیام جیغ بلندی کشید،اریک دستاش رو اطراف صورت محیا پایه کرد و شروع کردن تلمبه زدن تو کسش و داشت محیارو میگایید،محیام صدای ناله هاش توی محوطه پیچیده بود و خیالش راحت بود کسی نیست،نمیدونست شوهرش داره کس دادنش رو تماشا میکنه،همون جندگی ای که توی سکس هامون حرفش رو میزد.
صدای تلمبه زدنش و کص محیارو میشنیدم،ناله هاش بلند تر شد و جیغ زد و فهمیدم ارضا شد،سر اریک رو گرفت و لباشو میبوسید اریک هم کامل خوابیده بود روش و کیرشو درمیاورد و میکرد تو کسش،چنددقیقه توی اون حالت بودن و از هم جدا شدن،محیا بلند شد سگی نشست و دولا شد تا اریک از پشت بکنتش،
گفت:
+میدونی چقدر توی خونه با اون دیلدو خودمو با این حالت گاییدم!؟!
-امروز یه کیر واقعی توی این حالت میره توی کست
+تا جایی که میتونی محکم تر و تندتر منو بکن،امروز فقط کیر تورو میخوام،مال توام.
-کاش میشد دوباره همدیگر رو ببینیم و دوباره لذت ببرم ازت
محیا جوابی نداد و گفت کارتو بکن،اریک کیرشو میزون کرد و فرو کرد تو کسش و شونه های محیارو گرفت و تلمبه زد،محیا هم که به سمت من خم شده بود و مجبور بودم بیشتر پنهان شم تا نبینه من رو،تو فضا بود و احتمال دیدنش خیلی کم بود،اریک سریع کسشو میگایید و کیرشو تا اخر میچپوند توی کس محیا،محیام همراه ناله هاش و آه گفتن هاش همش میگفت منو بکن میخوام به تو کس بدم وقتی شوهرم نیست،داشت به اریک حال میداد تا حشری تر شه،تاثیر هم داشت و اریک محکم تر میکرد تا تخماش جا میکرد،زد زیر دست های محیا و محیا خورد زمین و کامل دراز کش شد،خودش هم خوابید روش و تلمبه میزد،کون بزرگ محیا با قوس زیباش عالی بود،داشت زیر کیر اریک له میشد.
محیا آبمیوش رو نصفه خورده بود و جنب و جوششون باعث شد ابمیوه بریزه و صورت و موهاش شکری و چسبناک شد یکم،اریک هم بی توجه میگایید و حال میکرد،محیا داشت از حال میرفت و صدای ناله هاش کم شده بود،من هم کیر به دست کس دادن زنم رو میدیدم،دوست داشتم اونجا میبودم و محیا مزه دوتا کیر رو میچشید.
این حالتشون خیلی بیشتر طول کشید،اریک هم قرص خورده بود و آبش حالا حالاها نمیومد،از رو محیا بلند شد،کیر خیس بزرگشو میدیدم که از کس زنم میاد بیرون،محیا با لبخند برگشت بلند شد به سمت اریک،اریک روی زانو هاش نشسته بود کیر راستش خبردار ایستاده بود،محیا دولا شد سمتش،اینبار کص و کونش به طرف من بود و کسش رو میتونستم ببینم،کسش معلوم بود خوب حال کرده و جر خورده و خیس خیس بود،تو همون حالت کیر اریک رو ساک میزد اریک هم چندبار محکم زد روی کون محیا و قرمزش کرد،محیا یکی دو دقیقه ساک زد و اریک گفت بشین روی کیرم،دراز کشید و کیرشو رو به بالا نگه داشت تا محیا بشینه روش،محیا از خدا خواسته زود رفت و تا ته نشست روی کیرش،موهاش باز شده بود و دولا شد روی اریک و لباشو میبوسید،موهای بهم ریختش هم ریخته بود پایین،لبشو جدا کرد و شروع کرد بالا پایین کردن خودش،سینه های نرمش هم رو هوا تکون میخوردن که من رو آتیشی تر کرد،محیا انگار مدت طولانی اریک رو میشناخت که اونقدر خوب بهش کس میداد و خدمات میرسوند،تاپ تاپ صدای کس آبدارش میومد و خودشو میکوبید رو کیر اریک مثل دوتا عاشق حال میکردن.
حواسم به اطرافم نبود که یهو یکی دستشو زد بهم و قلبم ریخت پایین و نفسم گرفت،دیدم ژنینه و هیس نشون میده،آروم گفت اریک بهم گفتش که تو اینجایی و چند دقیقه بعد سکسشون بیام پیشت،کیر لخت و راستم تو دستم مونده بود و اونم داشت میدید،گفتم میشه برام ساک بزنی؟حالم خیلی خرابه و واقعا نیاز دارم.
ژنین هم گفت میشه و لبخند زد بهم و روی زانو نشست و شروع کرد ساک زدن کیرم،خوب بلد بود ساک زدنو،حواسم پرت شده بود به ساک زدن ژنین بود کیرمو تو حلقش میکرد و درمیاورد و دوباره ساک میزد،محیا و اریک هم دوباره کنار هم دراز کشیده بودن و اریک کسش رو از بغل میکرد،بعد پنج دقیقه آبم داشت میومد و سر ژنین رو نگه داشتم و تا اخر ریختم تو حلقش اون هم چندتا عق زد و ولش کردم،زیاد خوشش نیومد که ابمو ریختم تو دهنش و اخم کرد،بلند شد کنارم وایساد و بیشتر پنهون شده بودیم،اریک با صدای مردونش داشت ناله میکرد و بدون ختسگی تلمبه میزد،کیرشو کشید بیرون و بلند شد و چندبار کیرشو مالید و آبشو ریخت روی شکم و سینه های محیا،محیام لبخند رو لبش بود و راضی بود،مطمئن بودم دوباره یا سه باره ارضا شده.
محیا بی حال حوله ی اریک رو از ساکش برداشت و خودشو پاک میکرد،اریک دوباره بغلش کرد و مثل دوتا عاشق که از سکس هم لذت بردند همو می بوسیدن چند دقیقه،محیا موهاشو دوباره بست و لباساش رو پوشید،و دوباره نشستن یکم خوراکی خوردن و قرار بود جمع کنن برن،به اریک گفته بودم محیارو تا یجایی برسونه،خودم هم از ژنین خواستم منو برسونه