سلامقضیه که میخوام بگم واسه اوایل دوران دانشجوییمه.خودم اهل تهرانمولی دانشگاهمو افتادم ی دانشگاه دولتی تو یه شهر کوچیک.روز اولی که رفتم سرکلاسخیلی جا خوردماون تعریف هایی که از دانشگاه شنیده بودممنتظر بودم در کلاس که باز میشه کلی داف اسمی ببینمولی همه داغون بودن…خیلی روزای اول بد میگذشت…از مدرسه بدتر بود.تا اینکه یه چهارتا پسرا باهم جور شدیمو برای گذروندن وقتو اینکه بگیم دانشگاه اومدیمسعی کردیم یه اکیپ تشکیل بدیم.آسون تر از اون چیزی بود که فکر میکردیمفقط با ی پیشنهاد شیشتا دختر اومد تو اکیپیکی از یکی قیافه ها داغون تر…تا اینکه اولین قرارو تو یه مکان های تاریخی شهرشون گذاشتیمهمشون پایان تلاششونو کرده بودن داف بشنآرایشا غلیطموها بافتهفرم سینه ها مشخصحتی نوک سینه های یکیشون قشنگ قابل تشخیص بود ک تو اون قرار منو میلاد همش دید میزدیمو حسابی شق کرده بودیم…ولی باز قیافه هاشون خوب نبودهیچ علاقه به رل زدن نداشتیم.ماجرا همینجوری میگذشت.یکیشون بود اسمش دنیا بوداون بیشتر با من راحت بودتو بازیا میخواست تو گروه من باشهمال همون استان بود و تو اون شهر اومده بود دانشگاه و پیش خالش بودوضع مالیشونم خوب بودولی من دوس نداشتم باش رل بزنمحداقل میخواستم دوست دخترم قیافش خوب باشهیا حداقل هیکلش…برای همین سعی کردم از خودم دورش کنم ک بتونم ی دوس دختر توی دانشگاه پیدا کنمچون اگه این وضعیت ادامه میکرد و رفتاراش با منو کسی تو دانشگاه میدیدمیگفت باهم تو رابطه ایم.خلاصه ب هربهونه بود کمتر جوابشو دادم.ترم تموم شد.ترم بعد که شروع شدمن خیلی دیر اومدموقتی رسیدمهمه هم اتاقیا پسرا اکیپ میگفتن خاک تو سرتی کاری کردی ترم پیش ک دیگه دنیا نیاد بهت سلام کنهاین ترم باباش براش ی ماشین توپ خریده.فرداش رفتم دانشگاهدم در دانشکده یه هیوندا ولستر طلایی پارکه.خیلییی شاخ بود ماشینشتو اون شهر همه پراید داشتنو پیکانو نهایتش 405 دیگه طرف پولدار بود یه mvmشاستی بلند داشتاونم خیلی کم.این ماشین تو کل شهر چشم میترکونددانشگاه ک بماندهمه پسرا آمار دنیا میخواستن بگیرن.به خودم گفتم خوب اگه این باشهبا ماشینش میشه حداقل اون اخلاق گندشو تحمل کرد.سعی کردم باهاش خوب شمحتی ب خاطرش جزوه نوشتمخلاصه رابطمون خوب شد.با ماشین میرفتیم بیرون میگشتیمخوب هر روزم بدحجاب تر میشد و لباسا تنگ تر.شبا همش با خودم فانتزی اینکه بکنمشو مرور میکردمتا اون موقع هم دخترو ن کرده بودمن اصن دست زده بودم کلا اوت بودم…تا اینکه ی شب یکم خواستم بحث سکسی باهاش بکنمیکم اولش خندیدولی بعد شب بخیر گفت.منم تو کفش مونده بودم.فرداش باهم بعد کلاس رفتیم بیرونگفت کجا برمگفتم ی جا خلوتدلم گرفتهحرف بزنیم…رفتیم…تو مسیر از ی کوچه هایی رد میشدیمک سمت راستش پادگان بودوتقریبا بیابونخیلی خلوت بودگفتم میشه همینجا وایسی…وایساد گفت بگو…منم مونده بودم بحثو چجوری باز کنمدستشو برای اولین بار با دوتا دست گرفتماومدم حرف بزنماز چشماش خوندم منتظر ی جمله عاشقانست.گفتمدنیا میشه بیای صندلی عقب حرف بزنیماونم ساده اومد…از سادگیش دلم سوخته بودمیشد راحت با چندتا جمله رومانتیک و قولو قرار همونجا باهاش حال کنمولی دلم نیومد.گفتم دنیا ما چندسال باهم خواهیم بود تو دانشگاهدوس دارم بهمون خوش بگذرهاونم راضی لبخند میزد.گفتم ماها نیازایی داریم ک باید برطرف بشهمیشه مثل دوتا دوست به هم کمک کنیم.معلوم بود منظورمو نفهمیده.رفتیم یکم نزدیکترش.دستمو انداختم دور گردنشگفتم درسته عشقی بین ما نیستولی میتونیم باهم خوش باشیمشکه شده بوداشک تو چشماش بودلپشو ک بوس کردماشک اومدقربون صدقش رفتملپشو بوس میکردملا به لا بوسا هم لبشو بوس میکردمدیدم ن پس زدن چیزی گفتشالشو کنار زدمو گردنشو بوس کردمی نگاه بدی کردگفتم دنیا جونصبر کن هرجاشو دوس نداشتی من ادامه نمیدمسرشو انداخت پاییندستمو گذاشتم رو شکمش و لپشو بوس کردمهمینجوری دستمو میاوردم بالاتازه ب سوتین داشت میرسید ک دستمو کشیدگفت دوس ندارم بدنمو لمس کنیگفتم باشهتو لمس کندیگه داغ بودمکیرمو از تو شلوار دراوردمی زیر چشمی نگاه کرداومد بره پاییندستشو گرفتمشروع کردم بوس کردن لبشدستشو میذاشتم رو کیرمولی برمیداشتچندبار گذاشتم تا بالاخره برنداشت.دیگه محکم گردنو لبشو بوس میکردمهر از گاهی هم بیرون میدیدم ک کسی نیادخلوت بودشیشه ها هم دودیاسترس ک کسی بیاد کم بود.اونم دیگه با بوس ها خیلی حال میکردولی فقط بوس دوس داشتنمیذاشت ب سینه ها یا کسش دست بزنممجبور شدم عقب بخوابونمش دستاشو بگیرم و با لبام گردنو بالای سینشو بوس کنمبعد کمتر ممانعت میکرددیگه لبم روی لباش بودو دستام رو سینه هاش…نسبت به سنش خیلی سینه های بزرگی داشت.کم کم مانتوشو باز کردمو سینشو از سوتین دراوردمانتظار ی سینه سفید با نوک صورتی داشتمولی اون اینجوری نبودولی اینقدر من دیوونه دیدنو خوردن سینه بودم ک همونم واسم بهشت بودجوری میخوردم ک پایان سینش خیس شده بودبعدشم خیلی راحت گذاشت شلوار شو پایین بکشممنم کس ندیدهعین دیوونه ها کسشو میخوردماومدم کیرمو بمالم بهشنذاشتگفت فقط بخور…منم خوردمخودشم با دستش بالای کسشو میمالیداه کوچیک میکشید…گرمای کسش تو دهنم بی نظیر بود.. تا اینکه گفت بسه بسه تمومش کنو مدام اخ میگفت…گفتم حالا نوبت توگفت اصلا حرفشم نزندستش ک با کسش خیس شده بودو گذاشت دور کیرمو برام جق میزدمنم دستمو محکم رو سینه هاش گذاشته بودمتا اینکه أبم اومد پاشیدرو صندلی ماشینوآستین مانتوشو شلوار خودم…خیلی لذت بردیم…ولی بیچاره ماشینش بو گرفتکلی تمیز کاریوخرید بو گیر افتاد رو دستش…روز فراموش نشدنی بود…اما بعدش اتفاقایی افتاد ک اگه دوس داشتین بعد میگمنوشته جوکر
0 views
Date: January 13, 2020