تو مطب دندونپزشکی بچه کونی شدم

0 views
0%

سلام امروز به سرم زد داستان اولین کون دادنمو براتون تعریف کنم اولش عذر میخوام اگه غلط املایی یا انشایی دارم من الان حدود ۲۸ سالمه این داستان بر میگرده به ۴ سال پیش من عاشق دادن بودم ولی چون خجالتی بودم میترسیدم اینو علنی کنم تو بچگی بعضیا انگشتم میکردن ولی از ترس آبرو حالا یه چیزا دیگه یه جوری رفتار کردم که سولاخم تا ۲۴ سالگی رنگ کیر ندید من کلا فیلم گی خیلی میدیدم همشم با حس کون دادن و بات بودن جغ میزدم چهار سال پیش دیگه همه اینا تو دندون پزشکی به پایان رسید یه روز حدود ساعت پنج رفتم دندون پزشکی یکی از دوستام گفت کارش خوبه منم دندونم خیلی درد میکرد گفتم زنگ بزن وقت بگیر رفتم پیشش یه منشی داف خیلی بدجوری داشت نوبتم شد رفتم پیش دکتره یه مرد حدود ۴۵ ساله قدش ۱۸۰ میشد خوش استیل سبزه تا منو دید یه خنده ای کرد گفت چی شده پسرم دیگه در مورد درد م گفتم گفت امروز پانسمان میکنم میتونی پنج شنبه بیایی ولی فکر کنم ۸ شب بشه به منشی بگو رفتم پیش منشی گفتم دکتر گفت ساعت ۸ بهم وقت بده برای پنجشنبه یه نگاهی بهم کرد خندید گفت پنجشنبه بیمار کمه ساعت ۷ بیایی تا اگه کارتون طول کشید زیاد اذیت نشید (بعدا فهمیدم که مطبش پنجشنبه ها آخرین وقتش ساعت ۶ میده اونم همیشه نه ) رفتم پنجشنبه حدود ساعت ۶۳۰ هیچکی به جز نظافتچی منشی نبود نظافتچی منشی گفت کارت تموم شد برو اون خدافظی کرد منشی بعد چند دقیقه گفت بفرمایید تو بعدش منشی تا من رفتم تو با خنده اومد گفت آقای دکتر کار دارم اگه اجازه بدید برم گفت نه امروز خسته ای برو انشااله جلسات بعدی با آقا سامان آشنا بشی منشی که رفت گفت امشب شب جمعه ما هم تنها بعد گفت نسکافه ای چیزی میخوری گفتم نه اگه آقا دکتر کار دارید خسته اید برم بعدا بیام یه دفعه گفت تو اومدی خستگی منو بگیری عزیزم من کلا بدنم سرد شد یه دفعه اومد بالا سرم گفت دهنتو باز کن گفت نه زود اومدی باید یه چند روزی پانسمان بمونه تا پاشدم گفت کجا آقا سامان گفتم چی میگی آقای دکتر گفت من اینکاره ام فهمیدم منظورش چیه گفتم خفه شو گت با همه آره با ماهم بله گفتم تا حالا ندادم گفت دروغ نگو گفتم ندادم دیوونه شد گفت یعنی من امشب یه عروسی در پیش دارم نمیدونم چرا ولی یه حسی بهم میگفت وقتشه دیگه یه ذره چونه زنی اینا تا آخر قبول کردم مطب به جز لابیش دو تا آتاق داشت یکی مطبش یکی اتاق که به قول خودش اتاق روانشناسیمه همه چی برای سکسش بود رفت یه سیگار روشن کرد گفت بیا تو هم دو توهم بکش نمیدونم چی بود ولی سیگار نبود دو سه تا کام گرفتیم اومد لبشو رو لبم گذاشت گفت امشب عروست میکنم سامان جان حس غریبی بود از ده سالگی تا ۲۴ سالگی منتظر تجربه کردن این حس بودم بالاخره با پایان وجود حسش داشتم میکردم اونم با یه کیسه عالی وقتی لخت شدم بدنمو که دید گفت تو که آماده کرده بودی عروس خانم من همیشه شیو میکردم بدنمو یه اسپر برداشت زد به کیرم گفت این کوچولو نباید آبش زود بیاد میخوام تو هم حال حداکثری ببری بعدش خودش لخت شد شورت گفت خودت زانو بزن دربیار آشنا شید باهم بعدش وقتی کیرشو دیدم ترسیدم گفتم ساک نمیزنم بلد نیستم گفت مثل فیلم سوپرایی که دیدی انجام بده بعد یه دقیقه دستم گرفتم حدود ۱۶ به بالا کلفتی معقولی داشت با اکراه تو دهنم گذاشتم بعد یه مدت خوشم اومد حدود دودقیقه نشستنی براش ساک زدم بعد خوابید رو تخت گفت دوسش داری خندیدم نمیدونم ولی الانا میفهمم چه کمر صفتی داشت چون پنج دقیقه اونجوری خوردم دیگه گفت بسه رفت کرم آورد مالید و انگشت کرد به کونم سوراخم انگشت میکرد من دیوونه داشتم میشدم هی با انگشتاش با سولاخم بازی کرد واقعا باور نمیشد دارم به آرزوم میرسم ولی واقعا ازدرد بعدش خبر نداشتم رفت کاندوم آورد گفت اینجا آبرو داریم تابلو نکنی یه متکا بهم داد گفت بزار دهنت دراز کشیدم اول میمالید درم تا یه دفعه گفت شل کن متکا بزار دهنت ولی جوری درد گرفت کجلوم دیوار بود پاشدم سرم خورد به دیوار گفتم نمیخوام اونم میخندید گفت من خیلیا رو تو مطب کردم بیشترم مرد میکنم تا خانم ولی تو واقعا یه چی دیگه ای کون اکبند یه جوری خرم کرد کر بیشتر زد باهاش بازی کرد بعدش صفت گرفتمت نمیتونی در بری یه دفعه رفت متکا گاز میگرفتم گریه زاری میکردم ولی واقعا حس خوبی بود بعد چند دقیقه گفت پاشو وایسا عروس خانم چرا گریه زاری میکنی ماچم کرد گفت دستو به دیوار بگیر اونجور خیلی دوست دارم تو اون حالت نتونستم خیلی دردش بیشتر شد گفت پس رو به سقف بخواب پاتو بده بالا همنجوری شروع کرد آروم منو کردن و جغ زدن برا من گفت آبمو میخوری گفتم نه همینجوری که داشت برام جع میزد آبم اومد گفت بالاخره چی کار کنم میخوری گفتم نه یه دفعه کیرش کشید بیرون کاندوم در آورد ریخت رو شکمم آبشو بعدش واقعا نمیتونستم راه برم ولی تا خونه اونروز به زور رفتم به هم گفت پانسمان تو فقط برای کشوندن تو دفعه بعد بود گفت همون اول که دیدمت عاشقت شدم سوگل(منشی)هم در جریان کارای من هست حالا دفعه بعد میایی با اونم آشنات میکنم اگه خوب بود دوست داشتید بگید داستان سه نفرمو با دکتر سوگلم براتون بگم خوش باشیدنوشته سامان

Date: August 11, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *