تو چادر دادن من و نرگس

0 views
0%

سلام من سارام 37 سالمه 177 قد 56 وزن این داستان واسه سال قبل تابستون هست من از مردم جدا شدم وقتی 28 سالم بود چون معتاد شده بود بچه ندارم.پارسال دوستم نرگس که از من کوچیکتره ولی اون شوهر نکرده اصلا بهم.زنگ.زد که با دوتا از دوستاش قراره برن کوهپیمایی روز جمعه اول گفتم حال ندارم.ولی اصرار کرد قبول کردم گفت جمعه 7 صبح میام دنبالت من وسایلم.رو برداشتم منتظر موندم.دیدم.زنگ زد بیا پایین خونه هستیم رفتم پایین با تعجب دیدم.که نرگس با دو تا پسر تقریبا 27 یا 28 ساله با یه سمند منتظر منن دوتا مرده جلو بودن نرگس منو دید پباده شد گفتم.گفتی با دوستات اینا کین گفت خب اینام دوستمن دیگه گفتم نگفتی پسرن گفت چه فرقی داره گفتم فرق داره من با پسر کوه نمیام گفت کلاس نزار واسم سوار شو اینا راه رو میشناسن من که بلد نیستم قبول نکردم خلاصه با کلی اصرار سوار شدم.بعدا فهمیدم.راننده دوست نرگس بود اون یکی هم.اورده بود مثلا با من دوست کنه نرگس ولی از قبل نگفته بود میدونست من این مدلی با کسی دوست نمیشم خودم باید طرف رو بشناسم دوست بشم دوست نرگس سعید بود اون که قرار بود با من دوست بشه میگفتن سینا خلاصه حرکت کردیم.بعد 1.5 رانندگی رسیدیم پای کوه پیاده شدیم پسرا وسایل رو گذلشتن تو کوله پشتی راه افتادیم من و نرگسم نفری یه اب معدنی کوچیک تو دستمون راه افتادیم چون وسایل ماهم تو کوله پشتی اونا بود قرار بود بریم به جایی که یه چشمه بود که واسه سنگ کلیه اونایی که دارن میگن خوب هست نمیدونم خلاصه بعد کلی نفس زدن و عرق ریختن ساعت نزدیک 12 رسیدبم به چشمه که اونا زیرانداز پهن کردن یکم استراحت کردیم و اب چشمه خوردیم بعدش یکم تنقلات و میوه پسرا کباب پختن ناهار خوردیم با این که تابستون بود دیدیم یکم مه گرفت اینم بگم که خیلیا میومدن چشمه و میرفتن خلاصه بعد ناهار کلی تخمه شکوندبم و اهنگ گوش دادیم یکم.سعید و نرگس رقصیدن به من گفتن من گفتم نمیتونم ابنم بگم.تو مسیر سینا کم کم.سر صحبت رو باز کرد با من یکم با هم.اشنا شده بودیم ساعت دور بر 3.5 بود که بچه ها جمع کردن چون مه گرفته بود راه افتادبم که بیام پایین تر به قول سعید یکم.بشینم و دوباره بدگردیم به سمت خونه یه یک ساعتی سرپایبنی اومدیم مسیر برگشت چون سر پایینی بود زودتر ادم میرسه تا سربالایی که سعید گفت بیشتر راه رو اومدبم چیزی نمونده یکم.استراحت کنیم بعد میریم سمت خونه ساعت 5 بود که سعید از مسیر اصلی به طرف شیب پایین کوه رفت اونجاها رو خوب مبشناخت گفت یه جای دنج کمی استراحت کنیم.بعد میریم.خلاصه یه جایی که دشت بود بساط پهن کرد و دوباره چادر زدن به خاطردارم که نم نم.بارون گرفت چون کوه تابستون و زمستون حالیش نیست هر بار ممکنه بارون بیاد که عرق کرده بودیم تو مسیر گفتن بریم تو چادر چای بخوریم که سرما نخوریم رفتم 4 تایی تو چادر مشغول خوردن و خرف زدن بودیم که سعید کم.کم.روش باز شد و شروع به ناز و بوس کردن نرگس کرد نرگس روبه روی ما پیش سعید نشسته بود و سینا پیش من معلومه خیلی وقت بود که با هم دوست بودن نرگس دختر شیطونی بود ولی بارها به من گفته بود دختره کم.کم.شیطونیشون.بالا گرفت به لب گرفتن.و سینه خوردن نرگس جلوی ما که یه دفعه دست سینا رو دور گرونم حس کردم که چند باری دستش رو کنار زدم ولی باز دست انداخت دور گرونم و این بار منو گرفت سمت خودش که سرم.رو سینش قرار گرفت نمیتونستم در برم که لبش رو رو لبم حس کردم کم.کم.لب میگرفت و میبوسید که با مالش سینم.از رو مانتو منم.داغ شدم اخرین باری که سکس کرده بودم.7 ماه پیش با دوست پسرم بود که دیگه باهاش کات کرده بودم.و هنوز دوست پسری نداشتم.کم کم دکمه مانتوم باز کرد سینم انداخت بیرون گرفت تو دهنش که چشام بسته بود نمیدونم نرگس تو چه وضعیتی بود فقط صدای اه و اوخش رو میشندیم چون چشم رو باز نکروه بودم داشتم لذت میبردم به لحظه چشم رو باز کروم دیوم کلا نرگس لخت تو بقل سعید هست اونم مشغول خوردن سینش هست که سینام کم کم دست به کار شد مانتو و تیشرتم.رو در اورد سینه هام.به نوبت میخورد کم.کم.به شکم.رسید ساپورتم رو کشید پایین که همراه ساپورت شورتمم در اومد دیگه منم لخت بودم.دهنش رفت تو کسم و با ولع میخورد که اهم رفت هوا حسابی کیف میکروم.صر و صدای نرگسم کمتر از من نبود که همون حالت سینا پام.رو داد بالا کسم که حسابی خیس بود کیرش گذاشت سر کسم و با فشار داد داخل که کلا حالی به حولی شدم از لذت و شروع به تلمبه زدن کرد کم کم.ریتمش تند شد که صداش کل چادر رو گرفته بود محکم.تلمبه میزد که گفت پاشو داگی وایسا داگی شدم چند تا دم.کونم زد از پشت گذاشت تو کسم موهام از پشت گرفت و مشغول گاییدن شد گاهی هم میزد وم کونم که درد داشت خیلی محکم.تلمبه میزد که شکمش به کونم میخورد صدای شدیدی میداد و کونم موج.مینداخت که حال میکروم.چشام از لذت بسته بود کم.کم باز کردم دیدم نرگس دمر خوابیده و سعید کونش رو باز کرده داره کونش میزاره از چهره نرگس مشخص بود داره درد میکشه صورتش سرخ شده بود چشاش به حالت که اطراف چشش چروک شده بود و دستش رو گاز گرفته بود و ای ایش بلند شده بود سعیدم اروم.تلمبه میزد تو کونش هردومون بدنمون سفید بود ولی نرگس سفید تر از من و انصافا از من خوشگل تر بود قدش از من کوتاه تر بود یکم پر تر از من به لحظه دلم.به حالش سوخت پیش خودم گفتم اخه دختر مگه مجبوری واسه اینکه یه الاق ناراحت نشه انقدر زجر بکشی خب بگو لاپا بزاره اینم بگم.منو نرگس تا حالا اصلا با هم سکس نداشتیم حتی استخر هم نرفته بودیم و بدن لخت هم.دو ندیده بودیم. کونش گرد و گوشتی بود از کون من هبچ چیز کمتری نداشت خب مال اون سفید تر بود کم کم.زانوم درد گرفت چون خب رو زمین.بود که خودم.رو انداختم.رو زمین سینام.یکم.دیگه تلمبه زد که یه دفعه کیرش در اورد ابش ریخت رو کمرم.افتاد روم.اینم.بگم.من موقع خوردن کسم.ارضا شدم.یه بارسینا افتاد روم.و نفس نفس میزد منم.زیرش داشتم کون دادن نرگس رو میدیدم.یه چیزی زیر شکمش بود سعید داشت تو کونش میزاشت که بیچاره نرگس درد میکشید از گوشه چشمش اشک میومد یکم دیگه سعید اهی کشید افتاد رو نرگس فهمدم ابش اومد خالی کرد تو کونش دوباره سینا از رو بلند شد زد دم.کونم.گفت پاشو داگی وایسا گفتم.زانوم.درد گرفت که یه چیزی گذاشت زیر شکمم دوباره کرد تو کسم شروع به تلمبه زدن کرد کم.کم.چشم.نرگس باز شد داشت دادن منو نگاه مبکرد منم اخ و اوخم.چادر رو گرفته بود بعدش سعید به سینا گفت بسه بیارش وسط چادر نرگسم.بیاد وسط بقل هم.بخوابن اولش نفهمدیم.واسه چی گفتن بقل هم.بخوابن من پا شدم.وسط خوابیدم.سعیدم.نرگس رو کشوند اورد بقل من خوابوند سینا مشغول شد دوباره تو کسم تلمبه زدن.سعیدم داشت دوباره کیرش رو تو کون نرگس جا میکرد که نرگس سفت میکرد و خودش دو چپ و راست میکرد گاهی کونش از بقل میخورد به کون من صورتامون نردیک هم بود خلاصه از داد نرگس فهمیدم کرد تو کونش اونم.اروم مشغول کردن کون نرگس شد منم صدای خورون شکم.سینا به کونم و موچ.گرفتن کونم و اخ و اوخ من بلند شده بود کل فضا رو گرفته بود و گاهی چشمم باز میکردم.نرگس میدیدم که چشش بسته و ای و اوی میکنه ولی معلوم.بود از دفعه اول دردش کمتر بود و بدنمون بیشتر موقعه از بقل به هم میخورد کم.کم.از کسم در اورد سینام.رفت سراخ کونم کونم باز کرد و با انگشت اول و کلی تف کم.کم.کرد تو کونم که وقتی تخمش خورد به کونم.فهمیدم.تا اخر رفته داخل خب من قبلا به مردم کون داده بودم یعنی خودش میخواست کرده بود طلاقم گرفته بودم.دوست پسرم.زیاد کونم.کرده بود انقدر تنگ تنگ.نبودم.ولی باز درد داشتم که کم کم.بازتر شدم باز صدای شلپ شلوپ شکم سینا و کونم گرفت همه جا رو که چیز گرمی تو کونم.حس کردم فهمیدم.ابش اومد خالی کرد تو کونم.یکم.روم.دراز کشید سعید داشت اروم.تو کون.نرگس تلمبه میزد که کیرش رو در اورد سینا رو زو کنار اومد پشت من.تازه فهمیدم چرا گفت که بیارشون کنار هم اومد کرد تو کسم و حسابی مشغول گاییدن شد نرگس بعدا چشش باز کرد دید سعید رو منه سینا خواست بره رو نرگس که نرگس پاشد گفت نمیتونم دیگه سعید گفت ولشکن.نمیتونه درد داره نرگس رفت گوشه چادر مانتوش گرفت دور خودش در حالی که کونش رو با دست گرفته بود و صورتش خیس اشک بود دادن منو نگاه میکرد سعیدم از کسم بعد 10 دقیقه تلمبه کشید بیرون کرد تو کونم و محکم.تلمبه میزد که با بیرون اوردن کیرش کونم هوا میکشید و میگوزید منم از نرگس خجالت کشیدم خب دست خود ادم که نیست بعد چند دقیقه تلمبه زدن سعیدم ابش اومد اونم.ریخت تو کونم روم.افتاد که گفتم.پاشو خسته شدم که پاشد خودم رو کشیدم کنار چادر همون.نشسته شورت و شلوار تنم کردم نرگسم هم کم کم.لباس تنش کرد دوباره چای ریختن و خوردیم.بچه ها فقط لبخند میزون به هم.نرگس ناراحت بود هم به خاطر دردش هم.به خاطر سعید که منو کرد مثلا دوست اون بود وسایل رو جمع کردیم اومدنی نرگس خوب نمیتونیت راه بره به خاطر دردش بعدها گفت تا چند روز درد داشت خلاصه رسیدیم به ماشین و اومدیم خونه با سینا تلفنی یکم.در رابطه بودم.چند بار گفت بیا بریم قرار خودم.قبول نکردم نرگسم کم.کم.با سعید کات کرد به منم.گفت با سینا بهم.بزن فهمیدم سر قضیه کردن منه منم.گفتم باشه بلاک کردم.سینا رو بعدها باز منو نرگس با هم.با یه مرد میانسال سکس کردیم چند باری البته نرگس لاپایی فقط که اینم نرگس باهاش دوست شده بود که بعد مدتی باهاش کات کردیم چون زنش فهمیده بود ما هم حوصله دردسر نداشتیم بعدا شاید نوشنم جریانش رو نوشته ؟

Date: February 2, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *