تو کف کس

0 views
0%

سلام به دوستان.این داستان که می خوام بگم مال همین دو سه ماه پیشه. داستان از اونجا شروع شد که شش هفت ماه بود که شدید افتاده بودم تو خط سکس البته از نوع فیلم و عکس و …. و جلق و … بماند خیلی دوست داشتم کس واقعی رو از نزدیک لمس کنم. نه پدر نخندید. از بس که کم رو هستم جرات نمی کنم به یکی که اهلشم هست بگم کس بده. خلاصه از کم رویی مونده بودم تو کف کس انواع سایت های دوست یابی ، چت و …. چیزی پیدا نکردم.تا اینکه یه روز که تنهایی تو دفتر کارم نشسته بودم – راستی من یه دفتر …. دارم – و سخت مشغول کار بودم یه دفه زنگو زدن. انگاری که آب یخ ریختن سرم. از جا پریدم. رفتم سمت در. با بی حوصلگی درو باز کردم. حجم چشمام سه برابر شد. شما هم بودین همینطور می شدین. یک فرشته با اندام کاملا سکسی فقط باید چشماشو می دیدین. بماند چرتم پاره شد. تعارف کردم بیاد تو. با ناز و عشوه گفت که منشی یکی از دفاتر ساختمونه و کولرشون خراب شده و حسابی گرمش شده. منم دستپاچه گفتم من چه کار می تونم بکنم. گفت اگه امکان داره برم بالا و کولرشونو یه نگاه بندازم. خلاصه منم از یه طرف حواسم به هامون کوچیکه بود که آبروریزی نکنه از طرف دیگه هم مثل یه غلام حلقه به گوش پریدم تو دفترشون. اول کلید کولرو چک کردم دیدم خرابه. سریع بدون اینکه بهش بگم رفتم یکی گرفتمو وصلش کردم. قبل از اینکه کلیدها رو بزنم گفتم یه سر بریم پشت بام و کولرشونو ببینم. با هم رفتیم پشت بام. حواسم نبود که خانم کجا هستن و چه کار می کنن. داشتم با کولر ور می رفتم که یه دفه دیدم کنارمه و داره توی کولرو نگاه می کنه. منم اصولا وقتی تو یه کاری می رم حواسم به دور و برم نیست. یه دفه جا خوردم. خلاصه هی سوال پیچم کرد که این چیه و اون چیه و خودشو می چسبوند به من. منم داشتم می ترکیدم. بعد از چند وقت که تو کف کس بودم کسه خودش اومده و خودشو می چسبوند به من. منم خودمو جمع و جور کردم و کولرو راه انداختم و رفتم دفترشون تا کلیدها رو بزنم. ایول به خودم که تو کار فنی کم نمیارم. ردیف ردیف کار می کرد. حالا وقتش بود که برم تو کار اون یکی. بعد از کلی تشکر رفت برام نوشیدنی بیاره. ازش پرسیدم گفت معمولا کسی تو دفتر نیست. صاحب شرکتم دو سه روز یک بار میاد دفتر. داشت حشرم می زد بالا. بعد از کلی کس شر گفتن دیدم داره کونش میخاره. حرفای جالب و حرکات جالب. از چشماش معلوم بود که کیر میخاد. منم دیگه هامون کوچیکه رو سپردم دست خودش. تنهایی بدجوری حالشو گرفته بود. هم منشی دفترو و هم هامون کوچیکه رو. جاتون خالی کنارم که نشست دیگه هیچی نفهمیدم. یه حوری کنارم نشسته بود و خودشو میمالوند به من. از لباش که دیگه چیزی نمیشه گفت. انگار در کوره رو باز کردی. نفهمیدم کی لختش کردم. وای سینه هاش کاملا متناسب بدنش بود. اندام نگو آه مثل یک قلم تراشیده آماده نوشتن. سراغ سینه هاش که رفتم اونم منو لخت کرده بود. از خوردن سینه هاش سیر نمی شدم. دست که به هامون کوچیکه زد دیگه گفتم الان وقتشه برم سراغ کسش. داشتم به بهشت نزدیک می شدم. یاد صحنه آخر فیلم گلادیاتور افتادم. وای این بدن یه دونه مو هم نداشت. کسش مثل یه هلو که آماده خوردن بود. خوابوندمش رو میز کنفرانس و شروع کردم خوردن. وای داغ و کشنده بود. هی می گفت کیر می خوام. دیگه داشت ناله هاش آبرو ریزی می کرد. ساکتش کردم. شر هامون کوچیکه رو گذاشتم لب کسش. کسش خیس خیس شده بود. هامون لغزید و رفت تو. داشتم می مردم. آروم شروع کردم به تلمبه زدن. یواش یواش تندش کردم. ناله هاش داشت دیوونه ام میکرد. انقدر تو کف مونده بودم که سرعت تلمبه زدنم شده بود موتور 16 سوپاپ. پنج دقیقه ای که کیرم تو کسش بود آوردمش پایین که کیرمو ساک بزنه. عین جنده لاشی هاش واقعی ساک می زد. داشتم پرواز می کردم. پشت به میز گرفتمشو و یه لنگشو دادم بالا و از پشت کردم تو کسش. وای تو فیلما دیده بودم ولی تا حالا فکر نمی کردم اینقدر حال بده. کمی که زدم دیدم داره آبم میاد. سریع بگشت و رفت رو میز و ابمو و پایان و کمال کردم تو دهنش. همشو خورد. وای نمی دونید این جنده لاشی چی بود. می خواستم تا شب بکنمش. مگه کیرم می خوابید. خلاصه یه دست دیگه سگی کردمش این دفه اونم راضی شد. اب منم اومد سینه های مبارک رو منقش به آب منی کرد. خیلی حال کردم. یه لب مشتی ازش گرفتمو بعد از تشکر کردن ازش قول گذفتم که باهاش باشم. اونم قبول کرد و با خوشحالی برگشتم دفتر. بچه ها دیگه اومده بودن. خلاصه دو سه روزی شارژ بودم. گوشی رو برداشتم و بهش زنگ زدم. خودش برداشت. بعد از سلام و خوش و بش گفت دو روز دیگه همون ساعت منتظرمه. فردای اون روز بود که یه دفه صدای داد و هوار شنیدم. رفتم تو رواهرو. دیدم بعله دختره هر چی از دهنش در میاد حواله یارو می کنه و از پله ها میره پایین. بعدا فهمیدم که آقا میخواسته از منشی دفترشم کاسبی کنه که دختره شاکی میشه و خداحافظ. این وسط فقط ما رو از کس کردن دوباره محروم کردن. الان هم تو کف کسم. نوشته کس لیس[email protected]

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *