سلام اسمم رعناس یه دختر توپر ولی زیاد چاق نیستم سینه هام و باسنم بزرگه طوری که همه تو کفشن 21سالمه این داستان هم برمیگرده به 1سال پیش من تجربه سکس ودوست پسر واینجورچیزارو نداشتم ولی وقتی تودانشگاه قبول شدم وارد اونجاشدم کلی بهم پیشنهاد دادن آخه مادر اینازیاد نمیزاشتن تنها بیرون برم یعنی اصلا نمیزاشتن ولی وقتی دانشگاه قبول شدم یکم راضی شدن تنهابرم خوب برگردیم تودانشگاه بایه وسواس خاصی بایه پسر دوس شدم اسمش مهران بود خیلی جذاب وخوشگل ولی همه میگن تومهران خوشگلتریبعد یک هفته رفت وآمدم به خونشون شروع شد آخه خونه مجری داشت واینجا دانشجو بود من خودم یکم هاتم ولی بیچاره مهران حتی بوسمم نمیکردفقط نازم میکرد بعدش خودش گف بخاطرمعصومیتت بود که بهت دس نمیزدم بعدازمدتی سکس لاپایی ما شروع شد یه روز بهش گفتم میخوام ازپشت بکنی گف نه امکان نداره دردت میاد منم گفتم باید بکنی خلاصه قبول کرد کیرش یکم بزرگه آخه اهل کردستانه خلاصه لختم کرد وشروع کرد به لب گرفتن وبازی کردن باسینه هام اونقد سینه هامو خورد که نوکشون زد بیرون وکبودشون کرد هی قربون صدقم میرف خودشم میگف فقط ناله کن دوس دارم خانم ناله کنه حس رضایت میکنم منم هی موهاشو میکشیدم و ناله میکرد تا اینکه دستش خورد به کسم و آه ونالم زیاد شد وقتی کسمو میخورد دیگه تو خودم نبودم وهمش بازوهاشو فشار میدادم کیرشو آورد جلو دهنم که ساک بزنم منم بلد نبودم وهی دندون میزدم وداد میزد دندون نزن تا اینکه تخماشو کردم تو دهنم خیلی حال کرد وموهامو میکشی بعد برگش گف بزار بکنم توکونت من ترسیدم ولی گفتم باشه کیرشو گذاشت لب سوراخ کونم همین که فشار داد رفتم بالا ولی اون زرنگتر بود و نگهم داشت و یطوری خشک خشک کرد تو کونم که خون اومد دوتامون ترسیدیم جدی جر خورده بودم ولی باز ادامه داد تا آبش اومد و ریخت تو کونم آب وخون قاطی شد ومهران رف دستمال آورد وتمیز کرد بعدش مثل مرده افتاد کنارم بعد1ساعت گف باید بریم دکتر رفتیم دکتر وجندتا آمپول و…داد تا عفونت نکنه و جاش خوب شه کرم تنگ کننده هم داد بعدازاون قضیه دیگه از پشت ندادم بهش خودشم اصلا نخواست تا اینکه با قرص وداروها برگشت به حالت اولش والانم هر وقت بخواد دستشو بکنه تو کونم اصلا نمیره توش چون تنگ تنگ شدم بعد اون قضیه اومد خواستگاریم و پدرم گف درست باید تموم شه تا موافقت کنه ماهم قبول کردیم…اگه خوشتون اومد بگین تا داستان پارگی پردمم به دست عشق ماهم مهران جان که جونش واسم درمیاد و واسه خوشحالیه هم همه کار میکنیم رو براتون بگم که خیلی جالبتره تازه قراره سال دیگه عروسی کنیم دعا کنین.نوشته رعنا
0 views
Date: November 25, 2018