سلا به همه دوستاناین داستان نیست که میخام تعریف کنم عین واقعیته . برمیگرده به 13-14 سال پیش . وقتی که 12-13 سالم بیشتر نبود . تو کوچه ها ول میچرخیدیم بازی میکردیم . یه دونه از پسرای همسایه که سنش بیشتر بود همیشه بهم دست میداد با یه انگشتش کف دستمو قلقلک میداد اون موقع نمیفهمیدم یعنی چی . هی این قضیه بیشتر شد تا اینکه رسید به اینجا که میومد کنارم وامیستاد دستشو مینداخت به کونم نمیتونستم چیزی بگم آخه بزرگتر از من بود دیگه اونم جرات پیدا کرده بود و وقتی کوچه خلوت بود خیلی محکم انگشتشو میکرد تو کونم(از رو شلوار البته) . کمک کمک داشت خوشم میومد ازین حرکتش. نمیدونم چرا حتما میخاید بگید خب بچه کونی بودی دیگه ولی به خدا من اصلا تو این فازا نبودم اصلا تو اون سن و سال . خلاصه روز موعود فرا رسید یه روز بعدازظهر که سگو با کلنگ میزدی بیرون نمیومد من تو کوچه بودم یهو دیدم داره میاد طرفم. ترسم ریخته بود ازش . پیش خودم میگفتم بازم اومده یه چنگی بزنه به کونم و بره ولی کور خونده بودم یه نقشه های شومی داشت گفت یه قناری خریدم خیلی خوشگله میخای ببینی ؟ منم خرخری گفتم آره کجاست . اونم که ذوق منو دید گفت خونه اس بریم ببینیم؟ منم گفتم بریم. با هم رفتیم خونه شون. گفت پشت سرم بیا بی سر و صدا . پدرم اینا خوابن بیدار نشن . منم یواش یواش رفتم دنبالش . رفتیم تو زیرزمین . چراغو روشن کرد . نور کافی نبود یه کم تاریک بود. داشت چشم میچرخید این ور اون ور که دیدم از پشت چسبید بهم . یه چیز سفتی لای کونم حس کردم . حال داد بهم . گفتم ولم کن میخام برم .یه کم تقلا کردم دیدم نمیشه . گفت کاریت ندارم که مثل همیشه یه کم میمالم بعد برو . چیزی نگفتم . منو کشوند جلوتر . دیدم یه ملافه انداخته رو زمین با یه بالش . گفت بخواب . گفتم میخای چیکار کنی ؟ گفت میخام بمالم دیگه . اینجوری بهتره . منم مثل بچه کونی ها خوابیدم رو شکم . دست انداخت شلوارمو تا نصفه کشید پایین خیلی حال داد این لحظه بهم . برگشتم ببینم چیکار میکنه نذاشت . با دستش سرمو فشار داد به جلو که یعنی برنگرد شاید میدونست اگه برگردم ببینم ممکنه داد وبیداد کنم از زیرش در برم نکبت نمیدونم از قبل کرم زده بود یا موقعی که نمیذاشت من سرمو برگردونم داشت وازلین میزد نمیدونم کرم بود یا وازلین . عقلم اون موقع قد نمیداد . ولی به کون من چیزی نمالید حتی انگشتشم به سوراخم نخورد یه 5 دقیق گذشت همینطور داشتم عین اوسکولا به زمین نگا میکردم که یهو دیدم آتیش گرفتم چنان دردی حس کردم تو کونم که نفسم بند اومد اشکم درومد داشتم جر میخوردم خاستم جیغ بزنم از درد که با یه دست جلو دهنمو گرفت خودشم انداخته بود روم . وزنشم زیاد بود نمیشد در برم از زیرش . فقط گریه زاری میکردم . هی میگف ساکت الان همه بیدار میشن خلاصه 5دقیقه تو این وضعیت موندیم (من گریه زاری اونم بی حرکت) که دیدم آروم شد دردش . البته بهتره بگم سر شد چون تا چند روز نمیتونستم رو نیمکت مدرسه بشینم خلاصه تا دید گریه زاری من قطع شده کم کم کشید عقب کیرشو ولی تا میومدم کونمو تنگ کنم باز هل میداد تو هی اینکارو تکرار کرد تا دیگه داش خوشم میومد . کیرش از بس گنده بود واقعا حس میکردم سوراخم پاره شده واقعا جا نمیشد اون کیر تو کونم . نمیدونم چه جوری با یه حرکت کرد تو کونم تلمبه زدنش هی تند شد صدای نفس در گوشم میشنیدم . یهو حس کردم لای کونم داغ شد . اصلا حس نکردم کیرشو درآورده چون سوراخم به قدری باز شده بود که دیگه جمع نمیشد اون لحظه . چندبار خواستم تنگش کنم نشد . چند روز طول کشید برگشت به حالت اولش . خلاصه اینطوری شد که ما بعد 14 سال هنوز لذت کیر کلفت تو سوراخمون مونده و کیر کلفت با شخصیت پیدا نکردیم که باهاش حال کنیم . من الان دقیقا 14 ساله کونم کیر ندیده به خودش ولی خیار و بادمجون تا دلت بخاد نوشته آرش
0 views
Date: November 25, 2018