سلام من رامین هستم و 32 سالمه میخوام داستان سکسمو با دختر خالم که خیلیم دوسش دارم تو مراسم ختم بنویسم. دختر خالم الان 21 سالشه و داستان ماله 3 سال پیشه یعنی اون 18 سالش بود منم 29 سالم . دختر خالم خیلی نانازه و حیکلشم توپ توپه قد حدودآ 169 وزن 60 فیس فشن و زیبا پوست سبزه خلاصه حرف نداره ولی کاش یه ذره سینه هاش سفت تر بود. خلاصه بریم سر اصل مطلب یکی از فامیلامون تو شهرستان فوت کرده بود ماهم همگی رفتیم خونشون. مراسم هنوز شروع نشده بود (فردا بود). بعد از سلام و تسلیت و این چیزا منو دخمل خاله جون شروع کردیم اس بازیو اشاره بازی. اینم بگم که قبلآ چند باری باهم برنامه داشتیم. توی دخمه زیبا و خونشونو خونمون که اگه حال داشتم براتون مینویسم ولی فقط آنال و اورال بود.خلاصه ناهارو خوردیم و مادوتاهم که منتظر فرصت ولی هیچکس نمیخوابید. به هر مسیبتی شده 2 3تا لب وبمال بمال تو دستشویی راه انداختیم که لحظه به لحظه هم شهوتمون بیشتر میشد .یه کس نانازه 16 ساله منم که تو اوج شهوت و عشق. کم کم شب شدو همه خسته بودن ما دوتاهم که بسکه شهوت زده بود بالاو اس ام اس های شهوتی و لب و لوچه خوردن داشتیم زودتر وسط اتاق خابمون برده بود که اگه اینطور نمیشد اون اتفاق قشنگ نمی افتاد چون ماهم خسته بودیمو تا صب تخت میخوابیدیم. سرتونو درد نیارم مارو بیدار کردنو هرکی یه جا خوابید . منو یکی دیگه از پسرای فامیلم رفتیم تو اتاق پشتی ر جونمم رفت توی یه اتاقو تنهایی درو بست خوابید.ماکه شارژ بودیمو دیگران بیحال همه تو یک یکو نیم ساعت بیهوش شدن تو این فرصتم ما با تل به هم نقشه وصالو میکشیدیم. وقتی مطمئن شدم همه خوابم نانازمو پیج کردمو گفتم مثه یه روح بی سرو صدا بپر بیا پیش من ر گفت مگه حسین پیشت نیست گفتم داره صد تا موش خواب میبینه. تازشم به درک خودمون مهمتریم بیا که دارم میمیرم. ر خوشگله هم اومدو زودی رفت زیر پتوی من فک میکنم ساعت یک و نیم بود. آقا یه نیگا به صورت آقاگله که کنارمون بود یه لب دوباره یه نیگا دوباره یه مالش همینطوری رفتیم تا دیگه بیخیال آقا شدیمو دستم رفت زیر بلوزه دختر خاله و خورد به یه سوتین نرم تن دوتامون از شهوتو استرس داشت مثه بید میلرزید . دستمو از زیر سوتین بردمو سینه های کوچولوشو گرفتم تو دستم سرمم بردم پاینو مشغول خوردن ناف و شکمش شدم از بالا بمالو از پایین ساکشن دیگه تو فکر هیچی نبودیم بجز سکس بعد بهش گفتم برو پایین سراغ کوچولو آقا کیر منم 17 طولشه کلفتسشم به نسبت (تا حالا اندازه نگرفتم) یه کله گردو گنده هم داره. دخمل خاله تا اومد بره پایین سوتینو بولوزشو کندم و انداختم زیر پتو که اگه کسی اومد مثلا نبینه . هیچی اون لبای خوشگلشو که گذاشت رو کیرم دیگه دیوونه شدمو نوک سینشو هی گازای کوچولو میگرفتم . یه ذره که واسم ساک زد شلوارو شرت خودمو انو با هم در آوردمو کوچولومو چرخوندم تا بشیم 69 بوی خوش کسشو حس کردمو شروع کردم به کس خوری مزه کس ر خانومی یه ذره شور شیرین میزد و آب سفید بود که میریخت تو دهن من منم که یه ذرشو میخوردمو بقیشم برا تسهیل کار تف میکردم رو کونش و کم کم سر میخورد میومد رو کسشاینم بگم که خانومی پرده داشت اونم چه پرده ای. چون کوچولو تازه کار بود زیاد نمیتونست کیرمو ببلعه و لی کلشو خوب میخورد منم راهنمایش میکردم که تخمام بخوره. چون ر خیلی چوش گلو خوش هیکله آبم همیشه زود میومد ولی اون دفه نمیدونم از استرس بود یا چیزه دیگه اصلا نمیخواست بیاد و خوشحالم کرده بود. همینطور که کسشو میخوردم انگشتمو کردم تو کونش که دردش اومد آخه از شهوت زیاد یه دفه انگشترو کامل کردم تو. یه جیغ کوچولو زد برق از کونم پرید و بیخیال شدم .زبونمو لوله کردمو فرو کرده بودم تو کسش وای چه حال نازی بود پردشو میتونستم با زبونم حس کنم یه سوراخایی توش حس میکردم خانومو به حالت سگی کردمو شروع کردم کس خوری اونم مثه مار به خودش میپیچید یه دفه یه فکری بسرم زد که اون سوراخه چی بود که با انگشت کوچیکم خیلی آروم رفتم به کنکاش تو کسش اول دورشو مالوندم .آخه یه کس کوچولوی تنگ جولو بود منم نمیتونستم جلو کنجکاویمو بگیرم آقا کم کم فرستادمش تو دیدم بعله سوراخش اندازه انگشت ماست منم از خدا خاسته از سوراخ پردش ردش کردمو شروع کردم مالش دیواره کس کوچولو چند دیقه مالیدم تا نرم شدو انگشت اشاررو فرستادم حالا نمال کی بمال اونم که بیکار بودو فقط حالشو میبرد.دیدم نه اینم پذیرفت که انگشتمو دوتا کردم نفهمیدم ارضا شد یا نه یا چند بار شاید شد چون مشغول کارم بودم که ببرمش رو هوا. خلاصه دیدم نه دوتاییشم جاداره بهش گفتم ببین دوتا انگشتم که رد شد کیرمم میتونه بخوره اونم هیچی نگفت ینی زودی بده بیا اینم بگم که خیلی همو دوست داشتیم ولی حالا نمیدونم چرا رم کرده.فک کنم یکو نیم ساعت فقط مالونده بودمش که اون حرفو بهش زدم . تو حالت سگی بود که کمرشو فشاردادم پایین تا کسش خوب وا شه و کیرمو خیلی خیلی آروم فرستادم تو وای دیواره پردش سر کیرمو فشار میداد مثه یه نخ که انگار دور کیرم باشه. یه ده مینی طول کشید که کیرم تا نصفه از لای سوراخ خوشگل پردش رفت تو بعد آروم کونشو گرفتمو خوابوندمش به پهلو رو تشک و شروع کردم یواش یواش عقب جلو کردن من که انگار تو بهشت بودم اننو نمیدونم امیدوارم وقتی این داستانو میخونه بهم زنگ بزنه حال اون موقشو بهم بگه. بعد از چند مین دیگه اومدم حالتو عوض کنم که حس کردم یه چیزی از تو کسش اومده بیرون. وای زد حال بزرگ مثه اینکه خون بود. با چراغ موبایلم نگا کردم دیدم بعله ولی خیلی کم بود منم میدونستم که فقط یه خراشه ولی خوشملم وقتی خونو دید کلی ترسید خلاصه ساعت حدود چارو نیم بود که طفلک هم بعد از کلی ترس و دعوا بامن گفت حالا من چیکار کنم منم گفتم که مطمئنم که چیزی نیست ولی به خرجش نمیرفت خلاصه با بوسو کلی دلداری خانومو فرستادم تو اتاقش و خودمم همش ناراحت بودم که عسلمو نگران کرده بودم.اون شب تموم شد تا رفتیم شهرمونو من فوری واسه اینکه مطمئن بشه بردمش دکتر اونم گفت که چیزی نیست.ولی بعد از اون ماجرا دیگه از من فاصله گرفت نمیدونم چرا. الانم میگه میخوام ازدواج کنم ولی من هنوزم دوسش دارنوشتهرامین
0 views
Date: November 25, 2018