دانلود

جعمه شب و سکس پارتی

0 views
0%

جعمه شب و سکس پارتی

پزشک درمانگرم میگه بخاطر اتفاقاتی که توی گذشتم تجربش کردم دچار این بیماری شدم.
خودمم به نظرم منطقی میاد چون وقتی بهش فکر میکنم اصلا نمیدونم چیشد که مبتلا شدم یا دقیقا کی بود فقط میدونم اوج اعتیادم تو سن ۲۲سالگیم بود.
اوضاع خیلی بد بود هیچ‌کنترلی نداشتم؛
یکی دیگه شده بودم و فقط به یه چیز فکر میکردم …لذت ارضای جنسی!
اوایل واقعا متوجه نبودم و فکر میکردم طبیعی که میل جنسیم زیاد باشه و از دوست پسرم انتظار برطرف کردنشو داشته باشم اونم همین فکرو میکرد تا اینکه خواسته های من شکلی شد که بعد هر سکس به فاصله زمانی کوتاهی دوباره ازش میخواستم و واقعا یه جایی قادر به رفع کردنش نبود و در نهایت دعوامون میشد.
متاسفانه این روند باعث شد با دوستش بهش خیانت کنم چون اکثر سکسامون خونه مجردی دوستش بود و خیلی وقتا اون شخص توی پذیرایی بود و ما داخل اتاق سکس میکردیم!
بعد از فهمیدن موضوع واکنشش فقط این بود بهم بگه من مریض جنسیم و برام متاسفه و دیگه نمیخواد ببینتم..
خب راسش اون اولین بار بود میشنیدم یکی بهم بگه مریضم و یکم شوک شدم و جا خوردم ولی به خودم تلقین کردم که چنین چیزی درست نیست من فقط حس جنسی قوی دارم و اون نتونسته رفعش کنه!
وقتی اون حال بهم دست میداد زمان و مکان و شخص برام مهم نبود و این شد که
خیلی از دوستامو از دست دادم چون دوبار با دوتا از دوست پسرای دوستم این اتفاق افتاده بود و بقیه به قول معروف چشمشون ترسیده بود..
به مرور تنها شدم و از خودم متنفر؛فکر میکردم خیلی ادم مزخرفیم و بدتر اینکه نمیپذیرفتم که دچار بیماریم
ارتباطای من وحشتناک بود و به دوست پسرام محدود نمیشد..
سرایدار خونمون
دوست
اشنا
و در نهایت غریبه ها…
یه روز یکی از دوستام که به قول بقیه بچه ها من دوست پسرشو از راه به در کرده بودم بعد ۸ماه بهم زنگ زد بهم گفت میخواد ببینتم !
خودمو اماده کردم برای فحش و داستان
ولی در کمال تعجب خیلی خوش برخورد بود و کلی باهام حرف زد تاجایی که من اشکم در اومد و التماس میکردم که منو ببخشه گفت یه دست صدا نداره و فقط‌من مقصر اون اتفاق نبودم و اون پسر هم دچار مشکل بوده که خیلی خوشحالم کرد
بهم گفت حاضره بهم کمک کنه و رفت.
من خیلی به حرفاش فکر کردم و کم کم قبول کردم که من واقعا طبیعی نیستم و نیاز به درمان دارم دوتا دکتر رفتم که متاسفانه یکیشون کمکی بهم نکرد اون یکیم که یه خانم دکتر بود از شرایطم سو استفاده کرد و باهام ارتباط برقرار کرد!
به دوستم زنگ زدم گفتم میخوام درمان بشم و اون منو به یه دکتر معرفی کرد که بعدها فهمیدم داییشه…
حدود یکسال با داییش تو درمان بودم
ولی بعدش به دلیل اینکه میخواست مهاجرت کنه من و ارجا داد به یه پزشک دیگه که همین الان هم پزشک معالجم هستن و خیلی کمکم کردن…
دوستم من و به زندگی عادی برگردوند
من و تو جمع ادمای جدید برد و از تنهایی درم اورد و کار برام پیدا کرد و خیلی لطفای دیگه…درسته هنوز نگاه اطرافیانم و خانوادم حتی شاید شما بهم مثل یه هرزس و شاید قبول نمیکنید من واقعا بیمار بودم ولی من خیلی خوشحالم و بالاخره راهی پیدا میکنم که از شر این باورها خلاص شم یا شاید برم و تا جایی که میشه دور بشم.

به معنی واقعی کلمه بعد دوسال و ۴ماه احساس آزادی میکنم بدون اغراق..
(جالبه بدونید من حتی نیاز جنسی خیلی قوی ندارم و کاملا نرمالم‌ و این بیماری بخاطر مسائل دیگه ای بوده)
پ.ن:خواستم خیلی با جزئیات براتون بگم گفتم این تصور بوجود میاد که دارم تبلیغ میکنم این داستانو یا خوشم میومده از وضعم ولی هدفم فقط کمک بود به کسایی که هرگز بیماریشون و نمیپذیرن؛ تا دیر نشده به خودتون بیاید اعتیاد هر نوعش بیچارتون میکنه،برده ی نیاز ها و غرایزتون نباشد اونارو برده خودتون کنید.
لطفا اگر کسی و دارید که دچار بیماریه اعتیاده تردش نکنید کمکش کنید شاید متوجه نیست.
مرسی از وقتت

Date: December 3, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *