جنده جلو شوهرش کوس میده
سلام
داستان نویس نیستم ولی این قصه کاملا واقیه
17 سالم بود( دهه هفتاد این اتفاق برام افتاد) تو شهر زندگی میکردیم تابستونا میرفتیم توی روستا…
یه سال تابستون رفته بودیم روستا من اصلا تو فاز سکس و اینا نبودم روستای ما یه قلعه قدیمی داره بچه ها بیشتر تو اون محل بازی میکردن یه روز با چند نفر رفته بودیم اونجا یهو یکی از بچه ها بهم گفت بیا بریت تو این خونه (نمیدونم تا بحال قلعه دیدن یا نه پر از خونه های بهم پیوسته و مخروبه ) منم باهاش رفتم یه دفعه دیدم خودشو چسبوند بهم و داشت آلتشو بهم میمالوند گذشت و چند بار این قضیه تکرار شد تا اینکه یبار کامل شلوارشو کشید پایین و آلتشو در آوورد و شلوار منم کشید پایید(یخورده مقاومت کردم ) ولی هیکلش بزرگتر از من بود و سنش هم دو سه سالی ازم بیشتر بود منو لاپایی کرد. گذشت و چند بار باهام اینکار رو کرد و بهم قول داد یکیو برام پیدا کنه که منم بتونم اونو بکنم خلاصه اینکه با داداشش دوست شدم(اون همسن خودم بود) دیگه اینکه همیشه باهم بودیم ولی هیچوقت نه اون کیرشو تو کون من میکرد نه من تو اون….
یه شب ساعتهای 8 بود که داشتم از توکوچشون رد میشدم دیدم تو کوچه وایساده رفته جلو و باهاش احوالپرسی کردم . بهم پیشنهاد داد که باهاش برم باهم حال کنیم راه افتادیم به سمت یه ساختمون نیمه کاره باید از روی دیوارش میرفتیم تو … رفیتیم تو کارمون که تموم شد اومدیم بیرون که یه دفعه دیدم که ماشین پاسگاه اومد جلومون و ازمون پرسید کجا بودین و … ظاهرا یکی از اون خونه هایی که نزدیک بود به ما شک کرده بود و پاسگاه رو خبر کرده بود اونام هم اولش فکرمیکردن که ما اومدیم دزدی خلاصه ما دوتا رو با خودشون بردن پاسگاه اونجا یه سروانی بود خیلی زیرک بود همش ازمون سولای چرت میپرسید که برای چی اونجا بودین تا اینکه فهمید رفته بودیم چیکار … (خیلی نامرد بود) بهمون گفت اگه راستشو بگین چیکار میکردن باهاتون کاری ندارم فقط یه یه تعهد ساده ازتون میگیریم و میزارم برین خونتون . ما هم سیر تا پیاز ماجرا رو گفتیم اون نامرد هم برای ما پرونده درست کرد و صبحش ما رو فرستاد تو شهر دادگاه … اونجا هم ما رو بردن پیش قاضی و ما هم دوبتره همه چیو به قاضی گفتیم خلاصه باباهامون هم فهمیده بودن اومدن با قرار وثیقه ما رو آزاد کردن تا حکم دادگاه بیاد … بعد از چند ماه حکم اومد که باید شلاق بخوریم … ولی خداییش ما کاری نکرده بودیم که بخاطرش باید تو اون سن و سال اینجوری مجازات بشیم . چون تو اون سن ما اصلا از قانون و ! لواط و اینجور چیزا خبر نداشتیم و متاسفانه به علت ناآگاهی اینکارا رو انجام میدادیم نه میدونستیم بده .خوبه ولی از روی بچگی اینکار رو انجام میدادیم و اصل قضیه هم این بود که ما اصلا دخول نداشیتم حتی اینقدر مبتدی بودیم که آبمون هم نمیومد فقط در حد بازی کردن با هم که قاضی باور نکرد و مارو محکوم به شلاق کرد.
ببخشید متنم خوب نبود امیدوارم روزی برسه که بچه ها رو از همون سنین پایین آموزش بدن که از اینجور اتفاقا برای کسی نیوفته و زندگی و آبروشون در خطر نیوفته……