جوانی پاشا سکسی (۲)

0 views
0%

قسمت قبلسمیرا در حالی که لبمون رو هم بود دستش دو رو پاشا کوچولو گذاشته بود و میمالید منم اروم تاپش رو در اوردم سوتینش قرمز بود و از جلو باز میشد اونم اروم باز کردم از گردن شروع کردم تا رسیدم به 2 انار سرخ که به نرمی پر قو بودن سر سینه های سمیرا جونم برجستگیش بزرگ بود دیگه هیچ جا رو جز سینه های سمیرا نمیدیدم ؛چند دقیقه ای چنان با ولع میخوردم که انگار یک عمر گرسنهام خیلی لذت بخش بود اونم با دستش سر کیرم رو فشار میداد من دیگه توی یک دنیا دیگه بودم از طرفی سینه هاش واز طرفی ناله هاش دیوونم کرده بود بعد چند دقیقه از شون دل کندم و رفتم سراغ شلوارش همین که درش اوردم رایحه کسش داشت منو میکشت.سریع لخت شدم دیگه طاقت نداشتم؛ شرت قرمزش رو از پاش در اوردم وافتادم رو کسش ناله های سمیرا به جیغ تبدیل شده بود البته اروم منم با نهایت شهوت کسش رو میخوردم خیلی خوش مزه بود داغ بود وبوی خوبی داشت بعد از 2 دقیقه سمیرا هی میگفت اهههههههههههههههه کیییییییر کیییییییر میخوام کککککیییییییر بده منم چر خیدم و کیرم رو طرفش گرفتم در حالی که سمیرا داشت ارضا میشد و با یک اخخخخخخخخخخخخ بلند ارضا شد ومن هنوز میخوردم 69 بودیم همین که کیرم رفت تو دهنش حس کردم الان ابم میاد واسه همین نذاشتم زیاد بخوره و برگشتم روش گفتم سمیرا جونم میخوام بکنم که اونم گفت من مال توام عزیز من ؛چون صبا به من گفته بود که سمیرا ازدواج کرده و جدا شده منم اروم کیرم رو حل دادم تو کسش ؛وای چه کسی بود محشر تنگ بود برام ؛کیر من زیاد بلند نیست متوسط و کلفته طاقت نیاوردم و تا ته فشار دادم داخل صدای اه اه سمیرا بهم حس خوبی میداد و در حالی که من به کس داغش تلمبه میزدم وپاهاش رو شونم بود حرفاش حشری ترم میکرد که میگفت بکن بکن منو جرم بده مردم بکن منو ؛بعد چند دقیقه بیحال شد این دفعه دومی بود که ارضا میشد منم بعد 5 دقیقه دیگه طاقت نیاوردم و پایان ابم تو کس سمیرا جونم خالی شد.کیرم رو کشیدم بیرون و به اومدن ابم از لای کن سمیرا جون نگاه میکردم سمیرا رو بوسیدم و گفتم بریم حموم؟ که گفت نمیتونه خودشو نگه داره و فردا اگر صبا بیدار شه میفهمه گفت خونه که رفتم میرم حموم ؛منم با کمک خودش لباساشو تنش کردم رفتم حموم تو حموم تو فکر کردن صبا بودم ولی نه اون شب اومدم بیرون خودمو خشک کردم لباس پوشیدم و تو بغل سمیرا جونم خوابم برد در حالی که سمیرا دستش وسط پای من بود ومنم دستم دور گردن اون؛نزدیکای 9صبح بود که با فریاد صبا از جا پریدم و دیدم داره دادو بیداد میکنه واز در خونه میره بیرون سمیرا هم بیخیال نشست گفت یک اژانس بگیر من برم جنده لاشی خانم ماشینو برد ؛گفتم الان چی میگی بهش که گفت چیزی که نشده ؛خودشو زده بود به اون راه و مثلا هیچی یادش نمیومد من خودم لباس پوشیدم بردمش وقتی رسیدیم در خونشون پیاده که شد گفتم ممنون گفتبرا چی?منم خندیدم و راه افتادم……………….ادامه دارد .دوستان من با موبایل مینویسم واسه همین غلط غلوط میشه ؛بازم عذر میخوام ؛شاد باشیدنوشته‌پاشا

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *