((این داستان طنز است))یکی بود یکی نبود یکی هم بود که فکر میکرد خیلی گنده بود.اسم اون یکی جک بود.جک کوچولو همیشه با دوستش تو کوچه مینشست و بازی میکرد.این دوتا خیلی صمیمی بودن،انقدر صمیمی که فکر میکردن اونان که با بقیه بازی نمیکنن ولی در واقع بقیه بودن که با اونا بازی نمیکردنبچه های دیگه محل،دختر و پسر همه باهم دوس بودن و گاهی یواشکی کس و کون همدیگه رم صفا میدادن.جک کوچولو و دوستش همیشه یواشکی میرفتن یه جای دنج و دکتر بازی بچه های دیگه رو میدیدن.بالاخره عالم بچگی بود و بازی کردن تو کوچهمث الان نبود که یه تبلت بدن دست بچه بگن بزن رو دکمه هاش تا سرگرم بشی.اون موقع ها بچه ها میزدن رو دکمه های ممه های هنوز سر نزده دوس دختراشون،هم دختره حالت چش و چالش عوض میشد و خوشش میومد هم مرده میفهمید کجا رو بماله دختره بیشتر دوس دارهبعدا همین بچه ها که بزرگ میشدن تبدیل میشدن به تعمیرکاران کامپیوتر و کولر و دخترا هم میشدن بانوان شربت به دست و یواشکی چادر کنار زنالقصهیه روز که جک کوچیکه و دوستش مشغول بازی با اسباب بازی محبوبشون که یه قایق کاغذی بود شده بودند،یه پیرمرد عجیب سر میرسه.رفیق تپل جک بنا به رسم قلدری میپره جلوی پیرمرد بیچاره و میگه اینجا محله ماساینجا کلا واس ماس،هرکی بخواد از اینجا رد بشه باید اول به ما کون بدهما کون خیلی دوس داریمپیرمرد غریب با نگاهی عجیب عباشو کنار میزنه و میگه آخه این کون چروک،کردن داره؟بعدشم چجوری میخواید بکنید؟به نظر نمیاد بلد باشیداشک تو چشای تپلی و جک حلقه میزنه.پیرمرد دست نوازش به سرشون میکشه و میگهاول باید به تخم های یه پسر دس بزنید.نگید که شما دوتا تا حالا کونکونک بازی نکردین؟جک من من کنان میگه م م ما د دختر دوس داریمپیرمرد خنده بلندی سر میده در حدی که چروک تخماش از هم وا میشه و جواب میدهکوچولو تو که دستت به دختر نمیرسه اول باید پسر بکنی از همین دوستتم شروع کن،کون باید خوشگل باشه،سفید و کمی چاق ،سفید و کمی چاقتپلی که حسابی ترسیده بود دستشو میذاره رو کونش و دِ برو که رفتی.آخه قبلش شنیده بود اونایی که کون میدن تو محل بد نگاه میکنن.جک موند و پیرمرد.یکمم ترسیده بود که نکنه الان پیرمرد عباشو بزنه کنار و بخواد کونش بذارهاز طرفی هم دلش میخواست راه و رسم دختربازی رو یاد بگیره.دیگه کم کم شاشش داشت کف میکرد و وقتش رسیده بود.پیرمرد دستشو رو شونه جک گذاشت و گفتنترس گوگولی کاریت ندارم فقط میخوام لوبیاهاتو ببینم.جک گفتلوبیا؟لوبیا چیه؟پیرمرد باز از اون خنده های چروکِ تخم واکنش کرد و گفتتخماتو بچهاگه تخمات سایزش مناسب باشه میتونی بکاریشون تو زمین.اونوقت میتونی بری شهر غولها اونجا چون اندازه شون گنده اس بهتر میتونی کس و کون کردنو یاد بگیری.فقط باید مراقب باشی نبیننت.غولها عاشق بچه آدمیزادنفقط تصور کن کیر یه غول تو کون یه بچه آدمیزاد چه بلایی میتونه سرت بیاره…جک که محو خواب و خیالِ دیدن سکس از نزدیک شده بود آب از لب و لوچه اش سرازیر شد و ریخت رو قایقش.پیرمرد گفتاینم ببر،سکس غولها خیلی شهوانیه،حتما آبت میاد،اونوقت با همین کاغذه پاکش کن.امشب که ماه کامل شد.لوبیاهاتو ببر و در زاویه 180 شمال از شمال غربی کنار نزدیک ترین دستشویی عمومی خاکش کنجک گفت مگه آلفرد هیچکاکه؟شمال از شمال غربی؟چجوری ببُرمشون؟پیرمرد گفتلازم نیس ببُریشون.این معجونو بخور خودشون نزدیک صفر عاشقی کنده میشن میفتن تو شورتت.شورت که میپوشی؟جک به نشونه تایید شورت گل گلیشو به پیرمرد نشون داد.پیرمرد گفتمث شلوار خانجون خدابیامرزمه،من عاشق سکس محارم بودم.شورتتو میدی باهاش جق بزنم؟جک شورتشو به نشانه تشکر به پیرمرد داد و کیون لخت تو محل چرخید تا رسید به خونشون.فکر ممه های خوشفرم و پوست سفید غولها عنان از کف و کف از عنانش بریده بود…نزدیک زمان موعود که شد لوبیاهاشو همونجا که پیرمرد عجیب گفته بود کاشت.از قدرت خدا یا هرکی دیگه که تو داستان نیومده،لوبیاها قد کشیدن،جک و همین طور هیچ کس تو محلشون هرگز فکر نمیکرد لوبیاهای جک بتونن واسه خودشون چنین قدی بکشن…حالا موقع بالا رفتن از لوبیای سحرآمیز و رفتن به شهر غول ها بود.تپلی رو میخواست چیکارکافی بود فقط بتونه مخ یه غولچه مونث یا حتی مخنث رو بزنهتو فکرش فقط کس و کون گنده بود که جولان میداد.جک از ساقه لوبیا بالا رفت و رسید به دروازه شهر غولها…اینجا که اصلا ترسناک نبود؟پس چرا جک همیشه فکر میکرد غول ها ترسناکن؟شاید چون خیلی خیلی از جک بزرگتر بودنیهویی یه فکر وحشتناک به سرش زد.با این کیر کوچولو چجوری میخواست بره تو کس و کون یه غول؟حتی اگه با کله هم میرفت توش غوله امکان نداشت متوجه حضور جک بشهبا بغضی سرشار قایق کاغذیشو وا کرد و روش نوشتبرای دیدن بهترین کیر سایت داستان سکسی به محل ما رجوع کنید.من نمیتونم اینجا بمونم.اینجا همه گنده ان میترسم له بشمکسی نمیخواد با یه کیرکلفت سکس داغ تجربه کنه؟مکان هم دارم.همه جوره هم ساپورتت میکنم.فقط بیابه تایپ من سر بزنید شاید خوشتون اومدو به سرعت از لوبیاها پایین رفت.الان فقط باید پیرمرد عجیبو پیدا میکرد و ازش دستور بزرگ کردن کیر بدون نیاز به دارو رو میگرفت.باید فکری هم به حال تخم نداشته اش میکردآخه کی یه آدم کیردار بدون خایه میخواد؟نوشته دیوی جونز
0 views
Date: December 31, 2018