خیلی خلاصه و بدون حاشیه میرم که وارد داستان شمسال گذشته با خانمی دوست شدم که 42 سال سن داشت و خدائیش خیلی خوش هیکل هست اصلا به قیافه و شکل و شمایلش نمیاد که 42 سال داشته باشه . متارکه کرده و با دخترش زندگی میکنه توی منطقه ی شهرک غرب میشه گفت وضع مال خوبی داره و از زندگی مرفهی برخورداره . توی این مدتی که من با ایشون رابطه داشتم و دارم توی یکی از رفت و آمدها به منزل ایشان با دختر 21 ساله این خانم که خیلی زیبا و خوش هیکل و سکسی هست آشنا شدم اسمش شیدا هست و توی چندین بار ملاقت با مامانش خیلی به هم نزدیک شدیم طوری که گاهی میرفتم خونشون و مادر شیدا نبود تنها بودیم ولی من اصلا به فکر رابطه با این دختر بیش از حد زیبا و جذاب نبودم چون اصولا مامانش خوب به من رسیدگی میکرد و نیازی به این کار نداشتم تا اینکه یک روز که برای ملاقات به منزل این خانم رفتم و سکس مرتبی داشتم دخترش از ذانشگاه برگشت و به محض ورود به خانه که ما هم کارمون تموم شده بود و توی پذیرائی نشسته بودیم لباساشو عوض کرد و مثل همیشه اومد نشست پهلوی ما ولی این سری لباسش خیلی جذابش کرده بود و شلوارک کوتاه و تاپ خیلی لختی این کمی بدنش رو نشون داد و هنوز هم توجه خاصی نداشتم بعد از نهار اومد نشست پیش من تا براش آی دی فیس بوک درست کنم که در حین انجام این کار خیلی به من چسبید و روی کاناه ای که بودیم تقریبا خودش رو انداخت روی من و به کارمون ادامه دادیم و به همین منوال چند روزی گذشت تا اینکه دوست دختر من که مادر شیدا بود برای کاری بیرون رفته بود و از من خواست برم خونه و برای شیدا چند تا کار کامپیوتری انجام بدم وقتی رسیدم و وارد خونه شدم لباس خیلی سکسی پوشیده بود طوری که 75 درصد سینه های خوشگلش بیرون بود و شلوارکی کوتاه و آرایشی مرتب داشت که من مثل همیشه نظری بهش نداشتم ولی از چند جلسه قبلش که خودش رو به من چسبونده بود من رو کمی مصمم کرده بود که باهاش سکسی مرتب داشته باشم ولی از ترس اینکه به مامانش بگه و اون رو از دست بدم حرکتی نکردم ولی بم نمیومد سیخی بزنمحین کار کامپیوتری با لب تاپش بودم روی کاناپه که تقریبا نیمه تنش رو انداخته بود روی من و منم که لب تاپ روی پبم بود کارم رو انجام دادم تا اینکه کارمون تموم شد و کامپیوتر رو گذاشتم کنار ولی شیدا هنوز به من چسبیده بود و در آخر به عنوان تشکر صورت من رو بوسید و وارد سوال و جواب در رابطه با کامپیوتر شد و من هم حین صحبت کردن دستم رو انداختم دور گردنش و باهاش صحبت کردم کمی شل شد و من آروم آروم با موهای سرش ور میرفتم و گاهی ناخنی به سر شون هاش میکشیدمبعد دل رو زدم دریا و متوجه شدم که کوسش آب انداخته یواش با دست درازش کردم طوری که سرش رو رون من قرار گرفت و با هم صحبت میکردیم اون که دیگه خیلی شل شده بود در اثر نوازشهای من یواشکی لب رو گذاشتم رو لب و چن تا میک جسابی از لبش گرفتم و شوکه هم شدم چون مقاومتی نکردیواش یواش به سبک خودم با سینه هاش ور میرفتم و یک ساعتی طول کشید تا با پدر سوختگی خودم رو به کس اپی لیدی شده اش برسونم حالا لیسیدن شروع شد که شگرد منه حسای لیس زدم تا اینکه خوس دم کشید و خوب ورم کرد 2 بار نشونه های ارضا شدنش رو متوجه شدم و چون دختر جلو بسته ای بود دادم دستش و کمی با کیر بیقرار من ور رفت و بهش دادم بخوره همین مه کردش تو دهن آبی که حدود 1 ساعت بود پشت در مونده بود ریخت بیرون و کار تموم شدبدون اینکه اصرار کنم که به مامانش چیزی بگه یا نگه پیش هم بودیم تا مامانش اومد و کلی پیش هم بودیمحالا از این به بعد هم مادر رو میکنم و هم دختر رو بدون اینکه مادر بدونه من با دخترش رابطه دارمالبته خیلی سخته که تو نره و با ساک زدن آبم رو بیاره ولی خیلی میچسبهخواهشمند است با خواندن که حتی کلمه ای دروغ در اون نیست رو بخونید ولی بد و بیراه نگیدیادم رفت بگم که من 39 سالمه و مجرد هم هستم نوشته علی
0 views
Date: November 25, 2018