سلام امیدوارم حالتون عالی باشه و از خاطره ای که میخوام براتون بنویسم خوشتون بیاد . محمد هستم از کرمان 23 سالمه و امیدوارم که از این داستانم لذت ببرید واین رو هم بگم که مثل بعضی ها اهل کس کس و شعر گفتن نیستم وکپی کنم از داستانهای بقیه به قول معروف با کیر کسی دیگه کس نمیکنم .خوب بریم سر اصل ماجرا که من عاشق دخترای دبیرستانی ام چون تازه دارن رو میان و میشه گفت کسخل تشریف دارن بدنای دست نخورده که تازه رسیدن و همین طور زود عاشق (خر) میشن . ماجرا از وقتی شروع میشه که من با دختری به اسم f دوست شدم و یکسالی با هم بودیم اما حال درستی به ما نمیداد فقط خوب خرجمون رو میداد که موقع امتحاناتشون بود که واقعا بهترین موقع برای ترتیبشون رو دادنه که یه روز از گوشی دوستش بهم زنگ زدبرم دنبالش با دو تا از دوستاش اومد سوار ماشینم شدند که بریم کس چرخ بزنیم منم حال نکردم اخه دوس داشتم تنها بیلد که بریم بهم حال بده البته کون میداد وای چه بچه کونی بود بی شرف کره اسبی بود واسه خودش ولی نمیذاشت بذارم توش فقط لاپایی میداد بعد یه کس چرخ کوتاه مدت رسوندمشون جایی که سوارشون کرده بودم چون یکی از دوستاش به اسم s با دوس پسرش قرار داشت منم پیادشون کردم رفتم دنبال کار و بارم اعصابم هم خورد شده بود که نشد امروز حالی به کیرمون از طریق دوس دخترم داشته باشم خلاصه تا رسید به عصر دیدم گوشیم داره زنگ میخوره نگاه کردم دیدم که شماره همون صبح بود که f باهام تماس گرفته بود جواب دادم که شنیدم صدای دوستش که اسمش z هستش بود منم جا خورده بودم با کلاس گفتم بفرمایید که گفت هیچی با f کار داشتم گفتم شاید با شما باشه منم گفتم نه از صبح که جدا شدیم دیگه ندیدمش راستی f گوشی نداشت پون مامیش بهمون شک کرده بود و کوشیشو ازش گرفته بود خلاصه منم از فرصت استفاده کردم و طرف هم به قول خودش میخواست به یه بهونه ای باهام دوس شه و چراغ سبز داد که منم از فرصت استفاده کردمو به بهونه اینکه شارزه گوشیت تموم میشه واسه فردا ش بعد امتحانش طوری که f متوجه نشه باهاش قرار گذاشتم خلاصه منم کیرمو تیزترش کردم و بهش قول دادم تا سوپرایزش کنم . فردای اون روز که امتحانش تموم شد از دوستاش خداحافطی کرد و جدا شد اومد سر قرار و سوار ماشینم شد منم از خدا خواسته اومدم به طرف خانه تو راه که بهم کس کس و شعر میگفتیم اون میگفت f خیلی دوست داره همش اذت تعریف میکنه اذم پرسید که منم دوسش دارم منم تو دلم گفتم نه کسخل تازه اگه اذم تعریف نمیکرد تو که بهم پا نمیدادی بعد یکم سکوت گفتم اره منم دوسش دارم اگه نداشتم که تا به حال رابزمو باهاش بهم میزدم با گفتن همین کس شعرا بود که رسیدیم نزدیکا خونه با خودم گفتم چه جری ببرمش خونه به برادرم زنگ زدم گفتم که با بنده خدام میخوام بیام خونه میشه گفت که نه همه خونه ان اخه من با برادرم خیلی رفیقیم تو این زمینه هوای همو خیلی داریم نا گفته نماند که خودش کس بازه و تو محل جا افتاده بالاخره منم داداشش هستم باید راهشو ادامه میدادم خلاصه گفت نمیشه منم گفتم باشه پس به بهونه ماشین شستن میرم تو گاراج خونه فقزط تو درو واسم باز بذار اونم قبول کرد . به z که عقب ماشین بود گفتم بخوابه کفه صندلی که کسی متوجه نشه اونم جا خورد گفت واسه چی منم گفتم میخوام باهات حرف بزنم و دوس ندارم کسی ما رو باهم ببینه گفت بریم جایی تو خیبون وایسا منم گفتم نه اخه باز حوصله تعهد دادن به مامورا رو ندارم چون تازه با یکی دیگه گرفته بودنم خلاصه خانم عاشق قبول کرد رفتیم توگاراج درو بستم و از برادر تشکر کردم و گفتم که حواسشم به اوضاع باشه ثه نشه اخه گاراجخونمون سقف نداره بالاخره رفتیم تو گاراج و در و بستیم نشستم عقب ماشینم که 111 بود ماشینم الان ندارمش فروختمش دستمو انداختم دور گردنش باهاش صحبت کردم چون دیدم ترسیهسریع نرفتم سر اصل ماجرا کم کم شروع کردم به بوسید اونم همین طور متوجه شدم خانم خودش راضی راضی تو دلم گفتم خدایا شکرت کارم راحت راحتتر شد ازش لب گرفتم اونم میخورد لبامو لامسب انگار تمرین ازقبل انجام داده بود قشنگ میخورد منم کیرم داشت زیپ شلوارمو پاره میکرد که میگفت منم میخوام منم میخوام منم بابت دیروز که تو کف بودم خواستم دلی از عذا در بیارم دکمه هاشو باز کردم مانتوشو و شروع به مالیدن و خوردن سینه هاش شدم وای چه سینه هایی واقعا هلو یعنی تازه تازه قسم میخورم اولین بارش بود که با پسر داشت و میخواست رابطه برقرار کنه اخه من هم خوش تیپم هم زبون باز خراب دخترا هم راحت میتونم مخشون رو بزنم اعدا نمیکنم چون حاضرم ثابت کنم همه بهم حسودیشون میشه پسرا میگن که تو مهره مار داری خلاصه از من خوردن بود از اون هم اه و ناله که حشرش زده بود بالا هی میگفت اه ف اه ف منم در حال خوردن با پایان لذت بودم متوجه شدم که سینه هاش سفت شدن و هی سرو گردنمو ماساز میداد نگو خانم ارضا شد دیدم موقع خوبیه سریع لباسای تنگو به بدبختی از تنش در اوردم خودمم لخت شدم سریع خندم هم گرفته بود که به بدبختی تو ماشین جا واسه چرخیدن نبود من بایستی لخت شم بالاخره با مکافات لخت شیم یادم رفت از اندامش بگو قد کوتاه لاغر سبزه با یه کس موش موشی تمیز و لطیف وای واسه خوردن حرف نداشت چون آک آک بود اما من از این کس لیسا نیستم که عقده ای باشم. خلاصه خوابیدم روش اودم بکنم کونش نذاشت حقم داشت اخه کیرم کلفتو کمی درازا داره دیدم داره التماسم میکنه از نوع حشری منم زد به سرم گفتم باشه برش گردوندم به کمر خوابوندمش سر کیرمو مالوندم رو کسش دیدم چیزی نمیگه فقط میگه نه محمد خواهش میکنم اه ف اه ف محمدم اه ف منم حشرم زد بالا سر کیرمو یه خیس انداختم با کمال میل پرده z جونم و زدم کنار بار اولم بود یکم ترسیده بودم دیدم چیزی نمیگه کلا تو فضا بود متوجه شدم کیرم چسبنده شده وای چه کس تنگی دوس نداشتم درش بیارم کیرمو تا ته میزدم کسش باز عقب دوباره تکرار داشتم میمردم از لذت وای خدا جون ممنون بابت این هدیت که واسم فرستادی داشتم واقعا از دنیا و زندگی لذت میبردم که متوجه شدم کیرم میخواد تف کنه دوس نداشتم درش بیارم اما یام رفته بود لباس کار تنش کنم ولی ارزش نداشت بی لباس کار کس تازه کردن اونم کس 14 یا 15 ساله باور کنین عالمی داره خلاصه سریع کیرخان رو درش اوردم همه ابمو ریختم روی سینه و شکم خانم دیگه نا نداشتم دوس نداشتم بلند شم میحاستم راحت بخوابم بغلش اونم همین طور وای چه حالی کردم خلاصه بعد چند دقیقه به خودم اومدم فهمیدم چه غلطی کردم دیدم خانم هم بروی خودش نمیاره منم بیخیال شدم بلند شدم لنگ رو از تو داشبرد ماشین اوردم جونشو تمیز کردم اخه اون نمیتونست تکون بخوره میگفت پاهام بسته نمیشن خیلی درد داشت خدا ببخشه منو بابت کارم بالاخره بعد از چند دقیقه بلند شد ولباساشو پوشید منم پوشیدم ماشین و از گاراژ بیرون زدم رفتم رسوندمش سر کوچشون و دوباره همو بوسیدیم و از هم تشکر و خدافظی کردیم دوس نداشت بره خونشون میخواست پیشم باشه منم بهش قول دادم تنهاش نذارم و همیشه در کنارش خواهم بود از اون روز یکسال میگذره و من هفته ای 2 الی 3 بار خانمو میگام وای نمیدونین چقدر جوون موندم باور کنید 5 سال کمتر از سنم به نظر میرسم ممنون f جونم هستم بابت این اشناییمون و حالا z جونم داره ازدواج میکنه میگه ازم قول گرفته هم عروسیش باشم و هم شب حجلش بخوابم پیشش و هم بعد ازدواج در نبود شوهرش برم پیشش تا محبت و سایه کیرم از سرش کم نشه تازه میخواد ازم بچه داشته باشه موندم چه کار کنم . خوب عزیزان این بود داستان من و دخترای دبیرستانی البته دوس دختر زیاد داشتمو دارم و داستان بعدیم و چند وقت دیگه واستون مینویسم امیدوارم تونسته باشم وقت ارزشمندمو واستون به نحو احسن استفاده کنم شاد باشید وکس کنید و جوان بمانید .نوشته محمد
0 views
Date: November 25, 2018