حسودی به فوتبال

0 views
0%

سلاممن حدودا 3 ساله که ازدواج کردم . همسرم تو یه شرکت بزرگ کار میکنه یه خونه مستقل داریم ولی همسرم شدیدا مخالف بچه دار شدنه منم خیلی حسودم که اگه یه روز به من توجه نکنهولی همسرم وقتی فوتبال داره کلا منو فراموش میکنه1 ماه پیش که یه بازیه مهم داشت و امیر از روز قبل منو برد بیرون بهم شام داد که خرم کنه سر فوتبال باهاش کار نداشته باشمو غر نزنمفردا ظهر به خودم کلی رسیدم یه شلوارک سفید پوشیرم تا خط باسنم با یه تاپ قرمز کلی هم آرایش کردموقتی از در وارد شد یه لب کوچولو ازم گرفت براش چای آوردم وقتی خورد انگار من به خودم نرسیدم رو کاناپه دراز کشیدگوشیشو گذاشت واسه ساعت 5 که فوتبال شروع میشه بیدار باشهوقتی بیدار شد منم نشستم پیش امیر همینطور که داشت بازی رو نگاه میکرد سرمو گذاشتم رو پاهاش اون حواسش به بازیش بود که منم صورتمو میمالیدم به کیرش تا اینکه دیدم همه فکرش پیشه منه منم که تا اون روز همیشه با غر براش ساک میزدم با دستم شروع کردم به مالیدن کیرش وقتی سرمو بلند کردم دیدم همه حواسش به منه از رو شلوارک کلی براش دندون دندون کردم اروم بلندم کرد شروع کردیم به خوردن لبهای همدیگه منم هی کیرشو می مالیدمدستمو برد بالا تاپمو در آورد سینه های من بزرگه یعنی وقتی عروسی کردم 70 بود ولی الان شده 80 شروع کرد به خوردن سینه هامگفتم امیر بلند شو شلوارکشو در آوردم دیدم شرتش داره پاره میشه شورتشو در آوردم و اول با زبون شرو کردم به بازی کردن با نوک کیرش داشت ناله میکردآروم اومدم پایین تر تخماشو میکردم تو دهنم و در می آوردمدیدم رو پاهاش نمیتونه وایسه با یکی دیگه از دستام باسنشو فشار میدادم وقتی دیدم داره لذت میبره دوست داشتم با عشق بیشتری براش ساک بزنمکیرشو از دهنم کشید بیرون منو انداخت رو کاناپه شلوارکمو در آورده بود وقتی دید من شرت پام نیست گفت بی شرف از قبل برنامه ریزی کرده بودی ؟ منم براش یه عشوه اومدمشروع کرد به خوردنه سینه هام منم که از خود بیخود شده بودمآروم اومد روی شکمم بعدش رفت سراغ کوسم گفتم نه امیر زشته گفت زشت اینه که من این هلو رو نخورممنم با خجالت پاهامو باز کردم و بهم گفت که خودمو شل کنمزبونشو می کرد تو کوسم در می آورد.دیگه صدای نالم با صدای داد این فوتباله قاطی شده بودامیر دارم میمیرمامیر سرشو بلند کرد کیرشو گذاشت لای کوسم اومد بالاتر سینه هامو یه بوس کرد اومد در گوشم گفت امروز وقتش نشده جیگر من از پشت هم به ما یه حالی بده منم که جو گیر شده بودم گفتم چرا عشقمشما جون بخواانگار امیرو برق گرفته بود رفت پایین شروع کرد به خوردن کوسم دوبارهگفتم امیر بسه دیگه بکن دارم دیوونه میشمچوچولمو گرفته بود تو دهنش داشت میخورد یه لحظه یه جیغ زدم و آبم اومدامیر هم که یه لبخند دلبرانه به من زد آروم کیرشو مالید و انگشت کرد به کوسم که خوب خیس بشهپاهامو گرفت بالا یکم با سر کیرش زد به سوراخ کونم از ترس داشتم میمردم فهمید چه خبره کیرشو کشید کنار پاهام که بالا بود سرشو برد دم سوراخ کونم کلی با زبون تحریکش کرد رفت از تو اتاق کرم آورد با زبون آروم با کوسم بازی میکرد کرم میزد به سوراخ کونم آروم انگشتشو کرد تو کونم . من داشتم از ترس میمردم خیلی از دردش بهم گفته بودن دوستام گفتم امیر بیا بالااومد یه لب کوچولو ازم گرفت آروم کیرشو برد نزدیک سوراخ کونم یواش سر داد تو کونم یکم که رفته بود داده منم بلند شد که درش بیاره ولی به حرفم گوش نکرد امیر به سینه هام چنگ میزد یه لحظه حس کردم که یخ زدم امیر کیرشو تا ته کرده بود بعد از چند ثانیه دیدم برام لذت بخشه امیر شروع کرد به تلنبه زدن هر بار که تا ته میرفت حس بهتری داشتم بعد امیر ازم اجازه گرفت که آبشو بریزه تو کونم برای اولین بار بود که امیر میخواست آبشو تو بدنم بریزه از ترس بچه دار شدنقبل از اینکه من بهش اجازه بدم دیدم بدنم داغ شد و امیر خودشو خالی کرد یه حس آرامش عجیبی بودکیرشو در آورد یه بوسه طولانی از لبام کرد افتاد رو منبا هم رفتیم تو حموم برای تشکر از من امیر تو حموم برام سنگ تموم گذاشتاین سکس اولین باری بود که به جفتمون خیلی حال داد البته اولین بارش که با هم دوست بودیم فراموش نشدنیهاگه تونستم بازم براتون مینویسمنوشته‌ عسل

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *