حس خوبی که به نفرت تبدیل شد

0 views
0%

ســـــلام . من مسیح هستم 23 سالمه از تهران . میخوام براتون داستان سکسم با یکی از جی افام رو تعریف کنم یه دختری توی فیس بوک مدام بهم تلنگر میزد . من بهش توجهی نمیکردم. تا اینکه کنجکاو شدم و رفتم ادش کردم و عکساشو دیدم خیلی بچه سال بود بهش پی ام دادم کاری دارید ؟؟ تا اینکه باهام صحبت کرد فهمبدم اسمش مهشیده از قزوین وقتی فهمیدم از قزوینه یکم خندم گرفت خیلی بهش توجه نمیکردم آخه خودم یه جی اف فاب داشتم . تا اینکه با جی افم کات کردم . تقریبا کل بچه ها پیج فهمیده بودن از بس حالم خراب بود . مهشید هم از این فرصت استفاده کرد و گفت که بهم علاقه داره و به خاطر من با بی افش کات کرده . شمارشو برام گذاشت و گفت زود بهم زنگ بزن حالم خوب نیست . کم کم با هم آشنا شدیم توی اس دادنش خیلی از سکس میگفت فهمیدم خانم کس تشریف دارن چند بار هم ازم خواست سکس تلفنی کنیم ولی من به خاطر ورزشم نمیتونستم جق بزنم خیلی هم خوشم نمیومد .یه روز زنگ زد گفت مامانش اینا دارن میان تهران ولی خودش به خاطر امتحاناتش میمونه خونه . ازم خواست که برم پیشش . دودل مونده بودم که برم یا نرم آخرش دلمو به دریا زدمو رفتم …با هزار بدبختی خونشون رو پیدا کردم .بهش زنگ زدم گفتم بیا دم در . آخه ترسیده بودم یه جورایی تله باشه در خونه رو که باز کرد یه نگاه به سرتاپاش کردم دیدم که عجب کسیه رفتیم تو خونه پرید تو بغلم .. دستاشو انداخت دور گردنم و لباشو گذاشت رو لبام .. از این سرعت عملش خیـــلی خوشم اومد منم دست انداختم دور کمرش و محکم فشارش میدادم … چسبوندمش به خودم .. حس کردم خیلی دوسش دارم دستشو میکشید لای موهام .. و کنار گوشم نفس میزد و میگفت وای باورم نمیشه تو بغلمی مسیح …حس کردم تنم خیلی داغ شده …لبامو کشیدم رو گردنشو و از دو طرف بندای تاپشو کشیدم پایین … وای چه سینه هایی داشت … حال کرده بودم …زبونمو کشیدم وسط سینه هاش … صادشو میشنیدم که میگفت بخورشون لعنتی … منم مثل دیوونه ها میخوردمو نوکشو مک میزدم .. اونم فقط میگفت جوووون …. بخورشون …خوابوندمش رو کاناپه و از سینه هاش اومدم پایین و زبونمو کشیدم رو نافش … شلوار و شورتشو با هم کشیدم پایین … وای عجب کس تمیزی دااشت …. تو چشاش نگا کردم همینجور که خمار بودم بش گفتم این ما کیه ؟؟؟ گفت فقط مال تو … بخورش … جرم بده ….زبونمو گذاشتم رو چوچولش و محکم با زبون بهش ضربه میزدم .. آهای مهشید بلند شده بود ….. مدام میگفت آره … همینه …. بخورش لعنتی .. همش بال خودته … کیرتو بهم عوضی ..خیلی حشری شده بودم حس کردم کیرم داره شورتمو پاره میکنه بلند شدم ایستادم … زیپ شلوارمو باز کرد شروع کرد از روی شورت کیرمو میمالوند …وقتی کیرمو در آورد تا چشمش به کیرم افتاد گفـت و این گونه است که مهشید مزین میشود خندم گرفت گفت تا حالا کیر به این بزرگی ندیدممثل وحشیا کیرمو تو دهنشو گفت جوووووون ….دمش گرم مثل کیر ندیده ها ساک میزد … حس کردم تمتم بدنم بی حس شده یه جوری میخورد که اگه ادامه میداد آبم میومد …خوابید رو کاناپه … پاهاشو جلوم باز کرد .. گفت بکن توش ….گفتم مگه میشه ؟؟؟ گفت یعنی چی مگه میشه ؟؟ اینجا بود که فهمیدم بـــهـــله خانم پاره تشریف دارن خیلی بهم بر خورد که بهم دروغ گفته بود آخه گفته بود سکس نداشته در حد بوس و بغل بوده ولی دیدم اگه برم واسه جفتمون ضد حاله گفتم بزار منم یه حالی بکنم سر کیرمو گذاشتم رو کسش و بازیش دادم .. میکشیدم رو چوجولش .. آخ چقد آب انداخته بود … صداش در اومد و گفت بکن توش دیگه .. جرم بده .. میخوام کیر تو جرم بده …منم دیدم اینجوری داره سگ سگ میزنه یه هو کل کیرمو کردم توش … یه جیغی کشید که گوشمو کر کرد .. خیلی کسش تنگ بود .. کیرم داشت خفه میشد اوووووف حال کرده بودم …خوابید روش تند تند تلمبه میزدم …. محکم لبامو میبوسید و میگفت پارم کن کیرت فقط مال خودممه لعنتی ..این حرفاش بیشتر منو حشری میکرد …نشستم رو به روش کیرمو در می آوردم و میکردم تو کسش .. و تو چشاش نگاه میکردم … یه جور حس تنفر و عشق نسبت بهش داشتم ….داغ دلمو خالی کردمو دوباره کیرمو محکم کردم تو کسش …این بار مثل دیوونه ها تلمبه میزدم .. طوری که نفس نفس میزد و کل تنش خیس عرق شده بود و میگفت آرزوم بود یه روز برام اینجوری وحشی بشی …کسش خوب آب انداخته بود صدا تلمبه زدن کیرم خونه رو بر داشته بود …محکم چندتا تکون خورد فهمیدم ارضا شده . منم نامردی نکردم و همینجور تلمبه میزدم . حس کردم آبم داره میاد . کیرمو کشیدم بیرون . پرید رو کیرم و گذاشتش تو دهنش پدر سگ ساک خانم ماهری بود همه آبمو خالی کردم کردم تو دهنش . لش و بی حال افتادم روش و به رو خودم نیاوردم که ازش دلخورم و آروم لباشو بوسیدم . اما اون انگار فهمیده بود که ناراحتم . بهم گفت مسیح من از روی اسب افتادم که پردم پاره شد خیلی خوشحالم که تو اولین کسی بودی که کردی توش …منم حرفی نزدم و فقط یه نیشخند تحویلش دادم …خیلی اصرار کرد که شب پیشش بمونم آخه مامانش اینا فردای اون روز میمومدن . ولی من به خاطره جریان آقا اسبه خیــــلی دلخور بودم بهانه آوردمو برگشتم تهران .بعد از یه مدت فهمیدم با بی اف قبلیش اصن کات نکرده بوده و همزمان که با من بوده با اونم سکس میکرده منم خطامو عوض کردم و از تو لیست دوستام تو fb بلاکش کردم . و دیگه خبری ازش ندارم ………..نوشته مسیح

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *