حشرنامه (مثنوی ) (1)

0 views
0%

سلام IMISH هستمهمونطور که قول داده بودم یه مثنوی توپ براتون آماده کردم.واقعیت های زندگیمو به صورت مثنوی دراوردم واین فصل اول حشرنامه به اسم خواب و رویاست وبقیشو به زودی براتون میفرستمشاید برای جوری قافیه و بیتاش یه چیزایی از خودم اضافه کرده باشم ولی در کل واقعیه و امیدوارم خوشتون بیادمنتظر نظراتتون هستم…حشر نامه-فصل اول (خواب و رویا)بديدم دختري در خواب ناز استکه نصف سينه اش عريان و باز استبکردم هر دمي شکرش خدا راگذ ا شته زير نافش شاهکارالبان سکسي اش دلها ربودهکه گويي اين چنين دافي نبودهلباسش را بکَند با ناز و عشوهبگفتا ای عزيز امشب رو عشقهببخشيد بي ادب نيستم ولي جونبه زير دامنش چي بوده ايشونسفيد کونو کسي مثل هلو بودبه او گفتم بيا بپر گلو زودحواسم برده بود شورت و دو بندهبگفتا که لباست را بکن دِبِکندم من لباسم را سريع زودهمين گويم که او مثل پري بوددوتايي روي تخت اول نشستيملبان برهم ببود چشم ببستيمگرفتم از لبانش يک لب سفتبکردم سينه ام با سينه اش چفتمن از قصد در برم ميکدرمش تنگز مستي بر تنش هي ميزدم چنگبخوردم از لبان و گردن و گوشز سر برده مرا اين دخترک هوشرسيده نوبت پستان نازشگرفتم من ز نوک ، چندتايي گازشبه کردم در دهانم کل سينهبگفتا که بخور آره همينهيه دستي بر کسشبا دست ديگربه کردم درکونش تا دسته جيگربگفتم اي عزيزم اي نگارادرون کس توست اين آبشارابگفتا که عجب کير درشتيبگفتم که بغل گير تو دومُشتيبزن ليس و بخور کير درستهبکردش به دهان اژدر خفتهدوتامان ناله ها از تن بر آمدکه از من رود کاروني در آمدبي افتادم به تخت بي حال و خستهبگفتم که عزيز امشب رو بسهبمالاند سينه اش با هر دو دستشبگفتا تا صبح اين برنامه هستششدم آهو برا ببر درندهپريدش از زمين بر تن بندهز جا افکند مرا خود را بي افکندز مستي با دو دستش سينه اش کندبي افتادم به کس خوردن چه مشتيکسش دريازبانم همچو کشتيزدم بر چوچولش نم نم زبان رابکردم در کسش کم کم همان رابه مانند قديمو رسم و آئينبليسيدم ز بالا تا به پاييننفس بر دخترک تند و سريع شدکه گويي زين جهان بر دیگري شدبدادم رو به بالا من دو پايشهدايت کردم اژدر را به جايشمثال کير من هم ببر و هم شيرزده پشم کسش با تيغ شمشيرگذاردم ببر بيشه بر دم کسبه آبش هم بزد بر کير من سسصداي ناله ي دختر هوا رفتکه گويي دخترک يکهو بگا رفتلبم بر لب ، کيرم بر کس وصال استبگفتا که بکن آخر حال استگرفتم باسنش با هر دو دستمبکردم من سريع کس چون که مستمبخواباندم به پشت تا کون کنم بازبمالاندم هلو از جون کنم نازگرفتم با دو دستم باسن و رونگذاشتم شير غران بر در کونبه کردم داخل کونش چه راحتنه خوني و نه شد اندک جراحتبه کردن اندکي سرعت بدادمنه يک لحظه به او فرصت بدادمرسيدش حال من بر اوج سکسيکه انگاري بخوردم قرص اکسيکشيدم از کونو دادم دهانشبليسيد کل آن را با زبانشبه پاشيدم به سينه از کمر آببه آغوشش بکردم من دمر خوابچه گرماي تنياحساس نازيستبه آغوشش نميدانم چه رازيستببستم چشمو از او لب گرفتمز گرماي لبش هم تب گرفتمگشودم چشمم آغوشش نبودمفقط من بودمو کير کبودمپريدم من زخواب با غصه بازمبه خوابم من به کس ها قصه سازمدر ايام جواني پير گشتمدگر از جلق زدن هم سير گشتمچه بسيار از جوانان همچو من هستفقط با فيلم سوپر ميشوند مستهمين را گويمو مطلب کنم بسخدايا نوبت ما کي شود پس؟ادامه…IMISH=شیطان صفتنوشته IMISH

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *