حشری کردن آقای دکتر (۷)

0 views
0%

قسمت قبلدر پاسخ به انتقادات دوستان باید یادآوری کنم تو قسمتهای قبل خودم اذعان کرده بودم داستان مال من نیست بلکه مربوط به روزای آخر سایت آویزوونه که فقط کمی ویرایش شده . حتی اعتراف کرده بودم که ویرایشش هم کار من نیست .با عرض پوزش ، به علت عدم دسترسی به اینترنت غیبتم کمی طولانی شد به همین دلیل اگه اجازه بدین یه چند دقیقه انتهائی جریانو یادآوری کنم و بعد به قسمت جدید برسیم .و یه خبر واسه دوستان کم تحمل …. چیز زیادی به پایان داستان نمونده ….لعنتی …. خونسردیش لجمو در اورده بوددوست نداشتم کم بیارم …کاملا مطمئن بودم که دیگه هیچ وقتی نمونده …پس … با خودم عهد کردم قبل رفتن تقاص این بی تفاوتیشو ازش بگیرمبهش گفتم تموم شدی واقعا ؟جواب داد اره جیگر … تمومپا شدم … رفتم جلو آينه ای که ِتو مطب به دیوار زده بود تا خودمو مرتب کنمبا چشای از حدقه در اومده داشت منو که عین مانکنا خرامان خرامان به سمت آینه میرفتم تعقیب میکرد …جلوی میزش که رسیدم شالمو کامل در اوردم …و گذاشتم رو میز جلوش …کش موم رو در اوردم و موهامو دم اسبی کردم …نمیدونم بهتون کفتم یا نه …موهام اونقد بلنده که تقریبا تا در کونم میرسه …wow چقدم خوشگل شده بودم … خودم هم رفتم تو کف تصویر توی آینه …با عشوه پایان و به آرومی آآآآهی کشیدم و گفتم خیلی بی خاصیتی … فقط موهامو خراب کردی …یهو ديدم اومد و از پشت سر بهم چسبيد …کیرش کاملا اومد لای کونمو پر کرد …بغلم كرد … جفت سینه هامو با دستاش گرفت و شروع كرد به خوردنِ پشت گردنم …كيرشو يه جورائی بيش از حد پشت كونم حس می كردم … راااااست کرده بود بدبخت …همينجور كه گردنمو میخورد و سینه هامو میمالید گفت جورش كنم ؟خیلی تمسخرآمیز جواب دادم جور بود … خودت نکردیش- بس کن دیگه … جور كنم ميايی ؟- كجا؟- یه خونه خالی مشتی تو دستم دارم- عمرا … خونه خالی ؟ … اونم با تو ؟؟؟ …. امکان نداره …- چرااااا خوشگله ؟… خيلی تو کفتم بخدا …با کلی عشوه جواب دادم – همينجا … اگه ميتونی بکنیش جاش همینجاست …اينو كه گفتم با صدای لرزززززووون گفت يعنی ميگی همينجا بكنمت ؟خمااااااااار خمار جواب دادم اومده بود بکنیش ولی دیگه شدنی نیست ….( تو دلم داشتم بهش میخندیدم )و هی تو بغلش وول میخوردم …آرووم منو تو بغلش چرخوووند …رودر رو که شدم باهاش ، زبونشو فرستاد تو دهنم و شروع کرد به خوردن لباااااامدستاشو گذاشت رو دوتا دوشام و فشارم داد به سمت پائین …منو نشوند رو صندلی کنار آینه و خودش جلوم واساداوه اوه … جا خوردم …شلوارشو در اورده بود و کیر شقشو گرفته بود جلوی لبام ….نامرد … اصلا متوجه نشدم کی درش اورده … ( یادم رفته بود بهتون بگم که یونیفرم سفیدش همیشه کوتاه بود )آها …. واسه همین بود که حس متفاوتی نسبت به کیرش داشتم ….حتما وقتی جلو آینهِ بودم شلوار و شورتش رو با هم در اورده بودو حالا با يه كير كاملا شق شده جلوم واساده بود و ازم میخواست واسش ساک بزنم …wowwwwwwwwwwwwwwچقده هم کلفت شده بوووود …اوووووووووووووف …..….……ابدا انتظارشو نداشتم …داشتم خودمو واسه ترک اتاق آماده میکردم و اصلا آماده مواجه شدن با همچی چیزی نبودمحس بدی بهم دست داد …آخه حتی درحین سکس هم دوست ندارم طرفم صاف پاشه و کیرشو بگیره جلوی دهنمنه اینکه از ساک زدن بدم بیاد … خیلی هم دوست دارم ….ولی همچی کاری حتما به یه مقدمه ای چیزی نیاز داره …یه جورائی واسم توهین آمیز بوداز تعجب با دهن باز خشکم زد ….اونم کلاه کیرشو گذاشت رو غنچه وا شده لبام و آروم سعی کرد هلش بده تو …با اینکه خیلی داااااغ بود ولی چندشم شدلبامو بستم … سرمو چرخوندم به بغلو بهش نهیب زدم …خجالت بکش …جمع کن اینو …دست راستشو گذاشت پشت سرم … زیر دم اسبیمو گرفت و با فشار سرمو برگردوند و سعی میکرد تا کیرشو بذاره تو دهنملبامو بستم و به شدت مقاومت میکردماونم التماس میکرد ………تو رو خدا …دارم میمیرم …فقط یه ذرررره …تمام نیرومو جمع کردم تو دستام …هلش دادم عقب پاشدم و شالمو برداشتم …کمی اونورتر واسادم و با التماس بهش گفتم تمومش کن توروخدا …اومد جلو … خیلی سریع منو کشید تو بغلش و در گوشم با صدای لرزوووون گفت مگه خودت نگفتی همینجا بکن ؟ …دستشو حلقه کرد دور کمرم … کیرش درست رفته بود لای پام …بااینکه دامنم بینشون بود ولی کاملا گرمای کیرشو رو کسم حس میکردمکاملا مشخص بود که حسابی حشری شده و تا دو سه هفته از شق درد خواهد مرددر نهایت خوشحالی از موفقیتی که به دست اورده بودم چشامو واسش خمار کردم و با شیطنت کامل در گوشش گفتم اگه زرنگ بودی تا حالا کرده بودیش …حالا که دیگه باید برم …با همون صدای لرزووووون و عصبی ازم پرسید جدی جدی خیلی دوست داشتی بکنمت ؟با طعنه و لبخند جوابش دادم واسه همین اومده بودم تنبل خان …هنوووووووزم میخواااااااام ….اینو گفتم و لبامو گذاشتم رو لباش …کیرشو با دستم گرفتم و یکم واسش مالوندمش …خرکیف شد …به خیال اینکه نونش دیگه تو روغنه دستاشو از دور کمرم باز کردتا دامنمو بکشه پائین …خیلی محکم عقبش زدم و با عشوه کامل ادامه دادم آخه تو چه دکتری هستی که درد مریضتو نمیدونی …بدون اینکه فرصت دیگه ای بهش بدم به سرعت شالمو سرم کردم … لای درو باز کردم و پیروزمندانه خزیدم بیرون …تو دلم داشتم از موفقیت کامل خودم ریسه میرفتم ….در رو که پشت سرم بستم با چیزی مواجه شدم که اصلا انتظارشو نداشتم …ادامه… (قسمت آخر)

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *