حماقت رومانتیک

0 views
0%

سلام من زانیارم تقریبن خیلی شکسته عشقی خوردم این داستان واسه پارساله وقتی خودکشی کردم و الان پشیمونم که چرا اون کارو کردم آخه ارزششو نداشت.اینم داستانیروزمثه بقیه روزای فرد که داشتم ازتمرین فوتبال باشگاه برمیگشتم مثه همیشه ناراحت و افسرده چشم ب یدختری خورد ک یحسیو تو دلم زنده کرد دوباره عشق سراغم اومد از ی طرف احساسم میگفت بروازی طرفم عقلم و ذهنیتم نسبت ب دخترو. میگفت ن میخای بری ک چی؟؟دوباره برا یکی سنگه تموم بزاری و اونم مثه بقیه طردت کنه ؛تصمیمم و گرفتمو از خیرش گذشتمسره رام ی کافی شاپ بود ک بعضی روزا ک دلم میگرفت میرفتم اونجا و با آرش(صاحبه اونجا)ک دوستم بودحرف میزدیم و ی نسکافه یا قهوه کیک میخوردیم؛نمیدونم چم بود فکرم مشغول بود و همش تو ذهنم و دلم میگفتم ازدستش دادی همش قلبم درگیره این حس بود ک رفتم خون شبوخیلی سخت گذروندم با کلی فکروخیال گذشتودوباره روزه تمرین رسیدتوتمرین مثه همیشه نبودمواین باعث شدمربیم ۲ساعت بدوونتم تمرین ک تموم شدمسه جنازه سواره ماشینم شدموداشتم میومدم ک اونودوباره اونجادیدم بای لباسه مرتبوخوشگل منم ک حول کرده بودم زدم بغل ی چنمتری عقبتر پیاده شدم البته ی گالن اسپری خالی کردم ک نکنه بدنم بویه عرق بده رفتم سمتش خودموزدم ب کیفش ک بیوفته کیفش ک افتاد بش گفتم ببخشیدالان براتون برش میدارم خم شدم برش داشتم خاستم بش بدم ک چشم توچشش افتاد بش گفتم چ چهره زیبایی ببخشیدبابته کیفتون اگه.جایی میریدبرسونمتون اونم اولش گفت ن ممنون ولی یذره ک اصرارکردم اومدملوم بودخوشش اومده بود؛بردمش کناره ماشین ،ماشینوک دید(BMW720i)یذره خوشحال شدسوارک شد بش گفتم اسمت چیه ی نگاکردگفت شمااول بگو؟؟گفتم زانیارم گفت منم لیندام،بش گفتم خیلی خوش هیکلی بدونه هیچ احساسی گفت همه بم میگن آخه بااون اندامش فککنم ب درده قده196سانتیه من میخوردقدش 180میزد(باپاشنه)بش گفتم لیندامیری خونه یابریم بگردیم،گفت ن دیرم شده امروزوبیخیال شو گفتم هرچی نفسم بگه رسوندمش خونه وشمارموبش دادم شب منتظرموندم ی تک زد گفتم خودشه اسدادموگفتم خوبی چقددیر ز زدی؟گفت کارداشتم مثه اکثره دختراازم شارژ خاست منه احمقم انگاریادم رفته بود ک نمیشه ب کسی اطمینان کنمبده دادن شارژبدونه هیچ مقدمه ای پرسیداهله سکس هستی؟؟منم ک فقط عشقو میدیدم گفتم ن منتوروواسه دوستیه ثابت یاشایدم ازدواج میخام،گفت همه اینومیگن خوشحالم ک اهله سکس نیستیومنوواسه خودم میخای ازم پرسید گفت چنسالته گفتم 20سال توچی؟اونم گفت 20سال پرسیددانشجویی یاکارمیکنی؟گفتم دانشجویه عمرانموازفوتبال یذره پول درمیارم خیلی باش احساسه شادی میکردم چدعواهایی ک بخاطرش کردموچ خاطراته قشنگی برام ب جاگذاشت ی شب ک ازمسابقه اومدمو هوابارونی بود رفتم صندوق عقب ساکموگذاشتموی جیلیقه پوشیدم ک یخ نزنم باش قرارداشتم مثه همیشه جلویه پارکی ک اون میگفت دوسشدارهسوارش کردم نمیدونم چرا ولی وقتی سوارشدنفس نفس میزد گفتم چته چیشده کسی دنبالته گفت ن فقط بروبریم ی چیزه گرم بخوریم مدام گوشیش ز میخوردواون قط میکرد بش گفتم چیزی شده؟یذره شککردم بش گفت ن بابامه میگه بیاخونهگفتم پس ببرمت ی نوشیدنی بخوریموبرسونمت رفتیم کافی شاپه کلبه نزدیکه خونشون توفرحزاد بعد گفت زانیارمیتونی بم پول بدی آخه تولده مامانمه.گفتم چقد میخای گفت درحده ی کادو کیفمودرووردم بدجور زل زده بود گفتم کم بدم زده توگوشم ۴00تومن بشدادموتشکرکردولپموبوسید منم بوسش کردمورفتچون بش شک کردم ماشینوگذاشتم کنارودنبالش راه افتادم خیلی سردم بود پیرهنم خیسه خیس شده بود فقط اون جلیقه گرمم میکرد شیشه عینکمم خیس بودوب زورمیدیدم بعده 14دقیقه دنبالش کردن دیدم بایه پسرخیلی عادی دسداد منم عصبی شدمورفتم تواعصابه مرده گفتموتوکیه لیندامیشی باعصابانیت بم گفت توکیشی دخترخانوم بااین موهات(من موهامو رنگ میکنم سفید مش واسه همین. بم گفت دختر)گفتم ب توچه من کیشم توچی میخای ازش عوضی؟لیندا دادزدگفت جفتتون بس کنین فککردم داداششه بعد مرده گفت این زنمه ب توچه وایسابینم اصن توبازنه من چیکارداری؟منم عصبیوداغون ازینکه بم دوروغ گفته بود ب مرده گفتم ببخشیدمن اشتباکردم لینداگفت اشتبانکردی منورامین(شوهرش)میخایم ازهم جداشیم من ماله توام زانیارخیلی عصبانی بودم گریه زاری داشت امونمومیبرید ولی خوب شد تواون بارون کسی نفهمید گریه زاری میکنم برگشتم سمته ماشینوعصبی ب سمته خونه لیندا میس مینداخت رسیدم خونه پدرم گفت کجابودی؟؟گفتم داشتم قدم میزدم گفت پسرتوچته یساله افسرده ای گفتم پدرالان وقتش نیست میرم حموم رفتم حموم تووان خابیدم نمیدونم چم بوددوباره ی شکست جدید،اززندگی خسته شده بودم بدونه هیچ فکری تیغوبرداشتم اولش ترسیدموگفتم درد داره بعدپشیمون شدمویذره محکم کشیدم ک زیادنسوزه،وقتی والدینم متوجه شدن سری ب اورژانس ززدنو من بای عمل یهفته توبیمارستان بستری شدم دکتربم میگفت سطحی بریدی ملومه شکداشتی خیلی پشیمون شدم ازین کارکسایی ک اینراهوانتخاب میکنن آخرش پشیمونیهببخشیدطولانی شدب سلامتیه دلم که هزاربار شکست ولی هنوزشکستنویادنگرفتباتشکرازهمه کسایی ک خوندنزانیار تهرانی

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *