حوری خیابانی

0 views
0%

اين ماجرايي كه ميخوام براتون تعريف كنم برميگرده به سال اول دانشجوييم. يه روزي توي اواخرخرداد ماه 87 كه با رفيقا ازكس چرخ توي سجاد مشهد داشتيم برميگشتيم خونه كنارخيابون دوتا لعبت ديديم كه از دور عين كس و كون آفتاب خانم ميدرخشيدن… موها رنگ و مش كرده (يه رنگي نزديك به طلايي) مانتوتنگ و چسبون كه بزور كون و كسشون رو ميپوشوند. رنگ مانتو يكيشون ابي اسموني بود و اون يكي مشكي براق… واي كه چه حالي شدم باديدن اين عروسكها كه خداييش درحد رئال مادريد بودن اروم اين طرف اون طرف روديد زدم كه مزاحمي بسيجي چيزي نباشه و چستي جلو پاشون ترمز زدم.خانما اگه افتخارميدن برسونيمتون و شما حيف نيست كنارخيابون منتظراتوبوس باشين و از اين جفنگيات كه براي بازكردن سرصحبت خوبه …اولش نازميكردن… واي منو ميگي باديدن لباي صورتي مانتو روشنه كه بعدن فهميدم اسمش نگار بود حالم يه جوري شده بود يه ارايش مشتي كرده بود خط لب روازبالا كشيده بود كه لباش گنده تر وسكسي تربشه ، چشماي درشت داشت ومژه هاش هم ريمل غليظي مالونده بود. موها هم كه گفتم رنگ روشن داشت خلاصه همه چيز بهم ميگفت كه خداوند تبارك وتعالي امروزخواسته يه حالي بهم بده اساس.داشتم ميگفتم اولش يه كم نازمياوردن كه ما كارداريم وازاين جوركس وشعرا… بالاخره ما هم عمري خشتك جرداديم تواين مشهدي كه جديدا خيلي شهرزيبايي شده وميدونيم كه نازيه دخترروچطوربايد كشيد كه بياد توي راه… اونا روسواركرديم (اينم بگم چون من ازهمون اول چشام نگارو گرفته بود ديگه دوستش سارا روبي خيال شدم ووقت شما را با اون نميگيرم هرچند ميدونم كه دوست دارين ازاون هم براتون بگم) اندام نگارحسابي سكسي بود و خداييش كيرمرده روهم بلند ميكرد. راه افتاديم يه كم جلوتركه يه دكه روزنامه فروشي بود نگهداشتم دوستم بهروزرفت يه پاكت سيگاراولترافيلترمارلبروخريد واومد نشست توماشين (كونكش پولشم ازمن گرفت كامل 3500 تومن). ازنگارپرسيدم عزيزم پايه سيگارومشروب كه هستي اره؟ گفتش نيستم اما به خب بستگي داره سيگارومشروبت چه ماركي باشه كه تودلم گفتم اي خاركسه من برات يه چيزي فراهم ميكنم كه حاضربه تركش نشي.ميدونستم كه عين سگ به كشيدن سيگاروخوردن مشروب عادت داره (اونم ازهرنوع كيري كه گيرش بياد)اما گفتم ايول دستت درد نكنه كه پاكارهستي. خلاصه اينو بگم كه ما يه اپارتمان مجردي گرفته بوديم توبلواراماميه مشهد (واقع درشهرك غرب) كه خداييش خونه اساس وقشنگي بود بچه ها بهش ميگفتن فانوس.. خونه رو ميگم. بلاخره دوستام هم مثل خودم خوش ذوق هستن ديگه. توي مسيرخونه رفتم يه سوپراشنا كه توي دانشجوبود يه بطري ابسلوت هم گرفتم با يه بطري شراب دست سازكه توي خونه داشتم ديگه سوروساتمون كامل ميشد. راه افتاديم ، توي ماشين سعي ميكردم با نگاركه كنارمن روي صندلي جلو نشسته بود بيشترصحبت كنم تا مخش بخوره ووقتي رسيديم خونه ديگه عشق وحالمون زودترشروع بشه. به هرترتيبي بود حرفو كشوندم به اون سمت وازش پرسيدم سايزسينت به نظرنمياد از70 بيشترباشه كه گفت ناقلا چشات خوب كارميكنه كوليسه انگاراما يه 5تايي خطاداري سايزسينم 75 هستش. كم كم جلوتررفتم گفتم نگارشرت من سفيده با راههاي آبي مال توچطوركه اون گفت سامان ديگه داري عجله ميكني منم بهم برخورد يه كم عقب نشيني كردم وگفتم خب اگه دوست نداري مشكلي نيست اما برگشت بهم گفت اون ديگه ميخوام برات سورپريزباشه. تواين مدت نيمچه حواسم به بهروزوسارا هم بود كه دستشون روي رون هم بود.خلاصه بعد ازحدود20 دقيقه رسيديم خونه كه فكرميكنم ساعت تقريبا نزديك 2 عصربود. ماشين روپارك كرديم واروم ازراه پله رفتيم بالاوازاون ارومتردرفانوس (اسم اپارتمانم بود) روبازكريدم. به محض وارد شدن يه بوس ابدارازلبهاي خوش فرم نگارگرفتم كه دادش دراومد گفت ديوونه رژامو خوردي … گفتم عزيزدلم فداي رژت بشم كه اينقدرلباتو خوشگل وبرجسته كرده حس كردم خوشش اومد ازش تعريف كردم.. بگذريم.من كه پایان مسيربه سكسم با نگارفكرميكردم با اشاره بهش فهموندم كه بريم توي يكي ازاتاقهايي كه تخت داشت واونم به بهانه عوض كردن لباس به ساراگفت من ميرم توي اون اتاق تا لباسامو دربيارم منم نامردي نكردم پشت سرش رفتم توي اتاق ومحكم ازپشت بغلش كردم واي بوي ادكلنش داشت ديوونم ميكرد كيرم داشت دل ميزد ودرحد انفجاربود سريع چسبوندمش به كون قلنبه وخوش تراش نگاروبا يه حركت بغلش كردم وانداختمش روي تخت. اصلا نميدونم كه چطورلباساشودراوردم كه البته كارسختي نبود چون زيرمانتوچيزي نداشت فقط يه سوتين صورتي خيلي نازداشت. شلوارش هم يه جين تنگ بود كه به زحمت بالاي قورك پاش ميرسيد كه اون روهم ظرف جيك ثانيه درش اوردم شرتش هم ست سوتينش بود ازاين لا انگشتيها كه من خيلي دوست داشتم. نگار گفتش سامان جون (خودمو توهمون لحظه اي كه سوارماشينم شد معرفي كرده بودم) تو چرا لباستوازتنت نميكني؟ گفتم نگارم دوست دارم تو كمكم كني اونم گفتش با كمال ميل وشروع كرد به بازكردن دگمه هاي پيرهنم وتو همون حين هم با ناخنهاي زيباش موهاي سينم رونوازش ميكرد. بعد ازپيرهنم دستش رفت سمت كمربند پهن شلوارجيني كه داشتم واونم بازكرد به سلامتي ومن كمكش كردم كه درش بياره حالاديگه فقط يه زيرپوش ركابي وشرت پهلوي داشتم همون شرتي كه بهش گفت سفيده باراههاي ابي … دستشو برد روي كيرم كه ديگه داشت شرتو پاره ميكرد. من تو همين شيش وبيش زيرپوش رو سريع كندم وبغلش كردم ولبامو گذاشتم روي لباش حالا نخوركي بخور.. درحاليكه بغلش كرده بودم كيرم رو ازروي شرت به كسش ميمالوندم. بعد ازيه چند ديقه اي كه ازلباش كامي گرفتم شرتش رو دراوردم و ديوانه وارسرم رفت لاي پاهاي نگار… واي پاهاش خيلي نازبودن معلوم بود كه تازه شيوكرده بود (انگارميدونست امروزمهمون سامانه) ونرم نرم بودن عين پنبه. ناخناي نسبتا بلندش رو لاك سرخي زده بود وازروش هم پاليش زده بود كه همين باعث درخشش بلوري ناخناش بود. همون لاك روهم روي ناخناهاي پاهاش داشت. ناخناش رو ازاين مدل چهارگوشه اي گرفته بود. يادم رفت بگم كه نگارهم مثل مادانشجوبود اما ترم چهارمش بود وتودانشگاه خيام رشته معماري ميخوند (براي همين بود كه جيگراونقدربا كمپوزيسيون ودكورچيني اشنا بود وخودشم يه نمونه اعلاي معماري مدرن قرن بيست ويكمي بود) خلاصه ادامه سكس رو بگم اينكه شروع كرده بودم به شدت مك زدن وزبون زدن دربهشت نگارجون اونم آخ واوفهاي ظريفش ديگه شروع شده بود منم مرتب ازاين لب كوسش ميرفتم روي اولب واي كه چه حالي داشت به فاصله يه لب ازاين وريه لب ازاون ورزبونمو ميفرستادم توي كسش واونم باهرزبوني كه ميرفت تو يه ناله خفيفي ميكرد گاه بگاهي هم زبونم روميماليدم به نقطه اي كه دربالاي كسش قرارداشت واين باعث ميشد كه موهاي منو بكشه وكسشوبيشتربه دهنم بچسبونه. كم كم حس كردم كه يه مايع غليظي كه به ترشي ميزد داره ازتوكسش بيرون مياد منم كه ديوانه خوردن عسل ومعجون كس بودم وهستم با حرارت بيشتري اونارو ليس ومك ميزدم (فكركنم خواننده هاي تهراني متوجه باشند كه منظورم همون ميك زدنه) بعد ازاينكه يه حال اساسي به كسش دادم ديدم دست راستش رو داره به طرف كيرمن درازميكنه وبا هن وهون واشاره بهم فهموند كه به حالت 69 قراربگيرم تا اونم بتونه ازكيرخوشتراش ما فيضي ببره منم ازخدا خواسته سريعا درخواستش رو اجابت كردم وسرش رو بين دوتا رونهام گذاشتم وكيرم رودادم توي دهنش وازاين ورهم خودم مشغول ادامه كس خوريم شدم. كيرم رو اول يه كمي بو كردويواش يواش يكي دوتا بوسه نثارش كرد واروم اروم وارد دهن نازش كرد … واي من كه داشتم تواسمونا سيرميكردم يه لحظه كس ليسيش روبيخيال شدم وسرم رو اوردم بالا تا صحنه ساك زدنش رو ببينم… نميدونين ديدن لباي صورتي براقش كه رژش هم كمي به دوروبردهنش ماليده بود چه حسي داشت كيرم با سرعت بالايي به داخل دهنش سرميخورد ولباي نازش به تناوب حركتهاي حلقوي زيبا وحشري ميكرد. كيرم توي دست راستش بودوتخمام هم توي دست چپش … واقعن ديدن ناخنهاي بلند وقرمزش كه دوركيرم حلقه زده بودن داشت منو منفجرميكرد كلي داشتم اه واوه ميكردم زبونش رو با مهارت پایان ازدهنش بيرون كرده بود ووقتي كه كيرم رو توي حلقش فرو ميكرد اونو به زيركيرم ميمالوند واين لذت ساك زدن روبراي من خيلي بيشترميكرد. خلاصه يه 10 ديقه اي كه برام ساك زد ومنو حسابي سرحال اورد (چي ميگم من داشتم روي ابرا پروازميكردم جاي همتون سبزبود) منم ديگه ديدم دورازانصافه كه من بهش حال ندم اين بود كه دوباره چسبيدم به كسش وبالاش رو زبون ميزدم وانگشتم هم توي پايين كسش بودوداشتم ميكردم ودرش مياوردم تا حسابي اماده فازپاياني كاربشه. يه چند ديقه اي كه به اين منوال گذشت نگاركامل به پشت درازكشيد و ازم خواست كه روي دوتا زانو بالاي سرش قراربگيرم وكمي هم جلوتربرم تا كيرم روبا فشاربه عقب بكشه وبرام ساك بزنه … واي اينجوريش يه تجربه جديد بود وانصافن توي دلم به هنرنمايي اين دخترداشتم هزاروسيصد افرين ميفرستادم كه چقدرازچم وخم كارميدونه دستش درد نكنه منم مشغول ليس زدن كس نازوصافش شدم … بعد چند لحظه ديدم داره ازپشت كونم فشارميده كه خوردن ديگه بسه و… من سريع با يه چرخش تند رفتم بين پاهاش وبا سركيرم شروع كردم به لمس دركسش واي انگاركره ريخته بودن چرب چرب بود نرم نرمك سامانك (منظورم سامان كوچوله هستش) رو فرستادم توتا بره يه سروگوشي اب بده ببينه چه خبره بهش سپردم كه چشماتو خوب بازكن وهمه جا روخوب بررسي كن ببين پيش ازتوكيا اون تو بودن خلاصه بافرستادن سرسامانك يه اخ خشگلي ازلباي نازنگارجون اومد بيرون كه دل منو برد… منم بعد يه چند بارعقب وجلوكردن ديگه گذاشتم سامانك بره توتادسته خيلي دوست داشتم كه تخماموهم جا كنم. ازنگارخواستم كه پاهاشوكامل صاف كنه تا كسش تنگ تربسه وسامانكم يه كم فشرده بشه اونم اينكارو كرد منم لبامو گذاشتم روي لباش وشروع كردم به مكيدنشون وتمام رژاي باقيموندش رو خوردم واي كه چه خوش طعم بودن بهش گفتم ك پاهاشو عين ژيمناستها كشيده نگه داره واونا رو بماله روي پاهاي من چون تقريبا يه 10 سانتي قدش ازمن كوتاهتربود من با فشاردادن بيشتركيرم توي كسش سعي كردم كه نوك پاهاش رو به روي پاهاي خودم نزديكتركنم … دستامو حلقه كرده بودم دورش ومحكم فشارش ميدادم وكيرم هم كه خيلي محكم وقاطع داشت به كسش حال ميداد. نگارزبونش رو دراورده بود بيرون وزيرگلوي منو داشت ليس ميزد ومن هم دستامو ازپشتش اورده بودم توي خرمن موهاش داشتم گندم براي خودم دروميكردم. يه كمي كه تواين حالت بوديم وداشتيم شل ميكرديم كه پوزيشن رو عوض كنيم يهو يكي زد به در اتاق ويه اهنننننني گفت فهميدم دوستم بهروزبود كه احتمالن راند اول سكسش تموم شده بود گفتم چي ميخواي گفت هيچي ميخواستم ببينم اگه كارتون داره تموم ميشه كه من بساط مشروب رو اماده كنم بهش گفتم كوني بروهرغلطي دوست داري بكن فقط مزاحم نشو(اينم بگم كه من حواسم بودوازقبل دراتاق رو قفل كرده بودم كه يه وقت طايفه مغول نريزن تو)… خلاصه پوزيشن رو عوض كرديم به مدل سگي .. يه كم پاهاي نگارروازهمدگه بازكردم وسرسامانك رو ماليدم به دركسش تا كم كم اماده ورود مهمون عزيزش بشه بعد كه حسابي اماده شد ديگه ديدم وقتشه كه كاررو ازعقب افتتاح كنم البته ميدونم كه پيش ازمن بارها افتتاح شده بود وروبانها روش پاره شده بود. كردم تو وخم شدم روش تا سينه هاش رو ازعقب توي دستا م بمالونم يه اوفي گفت كه فهميدم اين كارم خيلي بهش چسبيد منم كه حسابي با اوف واخ نگارجونم تشويق شده بودم با حرارت بيشتري مالوندن سينه هاش رو ادامه دادم وازاينورهم سرعت گاييدنش رو بيشتركردم. ازتوي هال يه صداهاي نامفهومي ميشنيدم وحدس زدم كه بهروز وسارا دارن فيلم پورنويا همون سكسي نگاه ميكنن ودارن باهمديگه ورميرن خب نوش جون دوتاشون … منم داشتم با پري زيباي زميني خودم عشق ميكردم واقعا شكل كونش وكمرش بسيارزيبا شده بود… يه كون سفيد وبدون مو … كيرمو ازتوي كسش كشيدم بيرون وشروع كردم به مالوندن اون به سوراخ كسش . ميخواستم به كونش هم يه حالي بدم اما نگارگفت سامان جونم ازكون دوست ندارم چون بدنم رو ديفرمه ميكنه وازاون گذشته زياد دردداره. منم كه خيلي دموكرات هستم گفتم هرچند خيلي دوست دارم مزش كنم اما چون دوست نداري باشه بيخيالش ميشم ودوباره كردم توي كسش البته دوباره با دستام رونهاش رو بازكردم كه مهمون شدن سامانك اذيتي براي لبه كسش نداشته باشه. يه چندتايي هم اينجوري زديم وتصميم گرفتم كه دوباره پوزيشن روعوض كنم. اين دفعه به نگارگفتم من ميخوابم زيروتوبيا روي من درازبكش اونم گفت آقا با كمال ميل اومد وكيرم با دستش گرفت ويه پاشو يه كم داد بالا واوني رو كه تودستش بود راهنمايي كردتوي اشيونش منم وقتي ازداخل شدن كيرم مطمئن شدم دستامو انداختم دورنگارومحكم بغلش كردم اول پاهاش خم بود وروي زانوهاش تكيه داشت اما بهش گفتم درست مثل اون موقع كه پاهاتو صاف كردي بازهم اين كارو بكن تا به كيرم فشاربياد اخه اينجوري خيلي دوست دارم اونم همون كارو انجام داد وپاهاشو سفت بهم فشارداد منم شروع كردم به فشاردادن كيرم تاته تهش بره توجاخوش كنه. بعد ازاون هم شروع كرديم به مكيدن لبا ودهن همديگه با دستام هم باسن وكمرش رو نازميكردم وازش لپ ميگرفتم وهرازگاهي هم سوراخ كونش رو كه حسابي خيس شده بود مورد ملاطفت خودم قرارميدادم. يه چندتايي كه زدم حس كردم كه ديگه بيشترازاين نميتونم ابمونگه دارم والانه كه دنياروسيل ببره . به نگارگفتم اونم گفت عيبي نداره بريزتو كه من راستش خودم ترسيدم وگفتم نه وسريع كشيدم بيرون وپريدم ازتوي كيف دانشگام يه كاندوم برداشتم وبه سه سوت كيرم توي كاندوم ميوه اي جادادم اين دفعه نوبت يه پوزيشن جديدتربود تا تيرخلاص رو شليك كنم. نگاررو به بغل خوابوندم ورونهاش رو كمي بازكردم وكيرمو يواش يواش كردم تو كسش، چون ميخواستم تا ته بره تو ديگه نشد كه قشنگ برم بالاتر وپشتش بيفته روي سينم بنابرين يه كم اومدم پايين ترتا باسنش خوب روي محوطه كيرم سواربشه يه مقداري هم پاي راستش رو دادم بالا وتقريبا نصف روي چپم روي رون راستش قرارگرفت وبا دست راستم هم ساق خوش تراش پاي راستش رو گرفتم دست چپم روهم انداختم روي شونش تا ازاون بگيرم كه كيرم با پایان قدرت وسرعت بره تو. كاندوم يه مقداري ازحساسيت كيرم كم كرده بود ويه مدتي لازم بود كه دوباره به اوج يا همون كلايمكس برگردم. يه ده تايي كه زدم حس كردم كه ديگه نزديك زمان موعوده … سريعا نگاررو رو به شكم خوابوندمش وخودم رفتم روش ودستامو هم دورگردنش حلقه كردم وبا فشارزياد گاييدنم رو ادامه دادم تا پس ازچند ثانيه مايع حيات گرمي نه تنها ازكيرم كه انگارازتمام بدنم فوران كرد ومنو به ارامش رسوند. نگارهم كه انگارخيلي تحريك شده بود يه چند لحظه كوتاه بعد ازمن ارضا شد (شايد هم براي چندمين بارزياد مطمئن نيستم) ويه اه بلندي كشيد و…كارمون كه تموم شد مختصرلباسي پوشيديم ورفتيم توي هال ديدم كه سارا وبهروز مثل پيچك بهم چسبيدن دارن ازهم بوس ميگيرن. با وارد شدن ما يه وقفه اي دادن تا مشروب روسرو كنيم. من به بهروزگفتم كه بهتره سكس بعدي رو كه ميخوايم رديف كنيم يه گروپ سكس باشه اونم ازخدا خواسته چون خيلي تونخ نگاربودقبول كرد…نوشته سامان

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *