این داستان با داستانهای دیگه فرق داره شاید عجیبه به قوله ندید بدیدها تخیلیه باشه، هر چی ام عجیبو تخیلی هم باشه ولی واقعن کلمه به کلمش حقیقت داره، و محتوای داستان (عشق-سکس-اوضاع تهران-) دوست ندارم قسم بخورم هر کی ام باور نداره مشکله خودشهداستان بر میگرده به 5 سال پیش که تو اوج بی پولی بودم و در به در کار؛ خدا رو شکر تو تهران کار خیلی زیاده؛D.هدف من غرق پول شدن بود که آرزوی خیلی هاست به خاطر هدفم خیلی کارا کردم؛ از کارگری گرفته تا دست فروشی کنار خیابون ولی این کارا تهش خط میشد به یه زندگی معمولی و اگه فهمیده باشین مردم عادی با این شیوه زندگی کردن دارن زنده میمونن ولی من و امسال من می خواستیم زندگی کنیم. خلاصه این روال سگی رو داشتم ادامه میدادم که یه روز یکی از دوستام بهم گفت یه 50 تومن بده تا شب 100تومن بهت بدم؛ من پولو بهش دادم سر رفاقت نه بخاطر سودش؛ شب ساعت 1011 بود که امیدی به برگشت پولم نداشتم خودمو آماده کوسو کس و شعر شنیدن از پدرم کرده بودم چون پولو از پدرم گرفته بودم که تو همین حین رفیقم زنگ زد گفت بیا فلان جا پولتو بگیر اولش باورم نشد که پولو آورده بد که پولو گرفتم باورم شد که میشه یک شبه کلی سود کرد؛ این شد که مزه اش رفت زیر زبونم یه چند باری همینجوری ازم پول گرفت و با سودش پس داد؛ یه چند وقتی ازش خبر نداشتم یه روز که توی خیابون ول میچرخیدم بطور اتفاقی دیدمش به شوخی گفتم علی پول نمی خوایی؟- حرف من شوخی بود ولی اون جدی گفت من بعد اگه پول می خوای و می خوای راحت زندگی کنی بیا برای من کار کن – اولش گیج شدم اخه اون پسری که تا دیروز ول میچرخید پول سیگارشو از رفقا میگرفت تو چه کاری رفته بود که از من می خواست براش کار کنم ازش خواستم که بیشتر توضیح بده گفت تو کاریت نباشه فقط یه بسته است کادو شده رو میبری مترو پولو میگیری و میاری درصد خودمو برمیداری اولش نمیدونستم داستان چیه بعدأ فهمیدم که شوخی شوخی (مواد فروش) شدماولش دو دل بودم که ادامه بدم یا نه؛ چون پول خوبی توش بود و من هم بی کار بودم ادامه دادم؛ یه روز که حال سیگار کشیدن هم نداشتم قرار شد که برم یکی از خیابونهای تجریش از قرار اونجا پارتی بود؛ قرارم بود که من بار ببرم-رسیدم دم خونه آمار دادم که بیان بار ببرین؛ صاحب بار اومد و بار گرفت و رفت پولو بیاره به منم گفت بیا تو؛ میگفتن پارتیه ولی می خورد که خانه عفاف (جنده خانه) باشه؛-از در که وارد شدم هر جا رو که نگاه میکردم کاندوم ریخته بود؛منم که حوصله شلوغی رو نداشتم تو حیات نشستم تا پولو بیارن؛ یه هو یه Duff تپلو مامانی که لنگشو تا حالا ندیده بودم نازل شد؛امد کنارم نشست اولش ساکت بود کم کم خواستم یه بحثی راه بندازم که اون ازم یه سوالی پرسید چرا این کارا رو می کنی درآمدت چقدره و از این جور کسو شعرا خوب منم یه مشت کس و کس و شعر تحویلش دادم بهم پیشنهاد داد که با اون باشم با درآمد دوبرابر کاری هم که می خواستم بکنم بیرون رفتنی باهاش باشم و مشروبشو جور کنم یعنی یه جور بادیگارد؛ فردای اونروز من دعوت کرد به شام. خودم خیلی دوست داشتم این رابطه ادامه داشته باشه خدایش هم از اون همه زیبایی گذشت بخصوص اون هیکل سکسیش رفتیم برای صرف شام و گفت بریم خونه ما همه چیزو برات توضیح بدم. اولش فکر میکردم از این دخترایی که دوست داره شوهر گیرش بیادکه داره این همه کسو کس و شعر میگه برای من هم که فرقی نداشت پیش خودم گفتم که یه هلویی از آسمون افتاده و ما هم یه گازی بهش میزنیم تو راه خونه بودیم که مدام تو ذهنم سکس کردن با اون بود و کیر بیچاره من همش راست بود داشت شلوارجر میداد. خونشونم مکان بود ازش پرسیدم اهل منزل کجان؟ گفت مردن همون جا کیرم خوابید ولی ذهنم باز شد که کس کشی و گردن بگیرم و صاحب مال و منال شم آخه هم خیلی پولدار بود هم به قول رشتی ها روشن فکر بود (با همه آزاد بود) هی می خواستم بحث عشقو و عاشقی راه بندازم هی اون بحث کار و میکشید وسط خلاصه اونشب جق هم نتونستم بزنم چه برسه به کردنش؛فردای اون روز قرار بود بریم لباس بگیریم رفتیم مانتوشو انتخاب کرد تو اتاق پروف بود منو صدا کرد؛ الحق والانصاف کس کش صداشم خیلی ناز بود من فکر کردم نظرمو می خواد بپرسه نگو لاشی لخت بود گفتم جوووون آمارو داد یهو کیر خوردم گفت برو مانتو عوض کن بعد از خرید گفت برای غذا بریم خونه؛ پیش خودم گفتم چرا خونه؟چرا بیرون نگفت ایول امروز دیگه صاحبش میشم؛رفتیم خونه با اون دسپخت کیریش یه غذایی درست کرد و خوردیم راستی اسمش یادم رفت بگمD اسمش مریم بود مریم رفت بخوابه آخه میگفت عادت دارم بعد غذا بخوابم منم تو کونم عروسی بود که یه هو دوباره بهم کیر زد گفت تو برو بهت زنگ میزنم-خودم از کیرم آویزون تر رفتم بیرون تا سر کوچه نرسیده بودم که یه هو بهم زنگ زد منم که انگار دنیا رو بهم دادن تا خونه مثل سگ دویدم جوری که هیکل گندم خیس و عرق شد رسیدم دم خونه زنگ زدم به امید اینکه مریمو می گامش ولی خدا وکیلی نه نگاه چپ بهش میکردم نه جوری رفتار میکردم که شک کنه نه فقط با اون با همه اینجور بودم خلاصه رفتم تو خونه پاهام شل و کیرم سفت به پته پته افتاده بودم ولی بازم مارک کیر خورد تو صورتم گفت عابر کارتم جا مونده بذار رو میز برو پشت تلفن نذاشتم حرفی بزنه تا زنگ زد گفت بیا خونه از هول کسی قطع کردم و دویدم نزاشتم بیچاره حرفشو بزنه و گرنه اینهمه به دلم صابون نمیمالیدم که بعدشم کیر بخورم ساعت یک شب همون تاریخ خانوم راست کرد گفت من مشروب می خواهم- اخه کس کش ساعت یک شب من از کس ننم مشروب بکشم بیرونمادر قهوه این موقع شبم پاسگاه هم تعطیله بی ناموس ما رو کیر کردی. رفتم داروخونه رفیقم یه الکل گرفتم الکل رو با یه ساندیس آلبالو قاطی کردم یه خورده قند. شد یه مشروب دختر پول دار خر کن که هشتاد هزار تومن کردم تو کونش ساقی ام خودم شدم تو دلم گفتم آخه گوسفند خودتم می خواهی بخوری چرا قند قاطی میکنی از من میشنوید با هر کی دشمنی دارید این معجون رو به خوردش بدید که بعد دو پک امواتش میاد جلو چشش یا راحتر بگم زنده مردش بگا میره معجون طلایی دستپخت خودم خوردیم من خودم و آماده اسهال خونی کردم که معده داشت میگایدم یه نیم ساعتی که به چشم یک ثانیه بود گذشت؛ مریم گفت حالم خیلی بدهدارم بالا میارم مشروب خیلی عالی بود بقلش کردم بردم دستشویی وای دستم به بدن داغش خورد از یه طرفم همچنین بالا اورد که انگاری خر کونش گزاشته بود گفت من و ببر بزار رو تخت نمیتونم راه برم پیش خودم گفتم کیر تو این شانس این که دوباره میخواد بخوابه کهمنم باید برم خونه یه چیزی گفت هر چی خوردم پرید گفت امشب پیشم بمون من میترسم. اونو گذاشتم رو تختش خودم رفتم رو کاناپه بخوابم گفت بیا پیش من بخواب حال ندارم داد بزنم صدات کنم تو هم که کون کشادی نمیای. منم که از خدا خواسته سریع رفتم کنارش روی تخت خوابیدم ولی باز کیرو زد و گفت پایین تخت بخواب ولی من از اون مادر قهوه تر گفتم یا رو تخت میخابم یا کلأ میرم گفت باشه؛؛منی که نگاش میکردیم راست میکردیم حالا تنگ دلش خوابیده بودیم مثل اینکه امشب از کیر میر خوردن هم خبری نبود و بخت با من یار بود من اولش فکر کردم خوابیده پیش خودم گفتم حالا که بخت باهات یار شده یه قدمی بردار کونه ژله ایش به سمت من بود صورتشو نمیدیدم همین که دستمو گذاشتم رورونش گفت داری چیکار میکنی؟گفتم می خواستم ببینم بیداری یه حالت عصبانی گفت از پاهام میتونی بفهمی خوابم یا بیدار انقدر خجالت کشیدم گفتم فقط یه جوری لال شه بخوابیم ازش معذرت خواهی کردم و خوابیدم؛ گفت تو یه بار دست زدی بهم حالا نوبت منه واقعن نفسم یه لحظه بند امد کلم داغ صداهارو ضعیف میشنیدم خلاصه دستش برد رو رونم قرار بود فقط به رونم دست بزنه سریع رفت سراغ کیرم اولش انقد خوشگل میمالید که کل بدنم سیخ شده بود و داشت آبم میومد یهو تخمام و گرفت اوووف با دست تپلیش فشارش داد و گفت یا همین الان یه لب میدی یا میترکونمش؟-منم یه لب مشتی گرفتم ول کن نبود اخه معجون من بد روش اصر کرده بود داغ کرده بود گفت اینجور نمیشه بذار من ازت لب بگیرم یه جور لبامو گاز گرفت حاضر بودم ده دور به خر کون بدم ولی لبامو ول کنه اجب لبای نرم و گرمی داشتخلاصه اون شد بهونه ای برای سکس با اون دختراون که آماده به خدمت بود یه تاب و یه شلوارک صورتی پوشده بود منم گفتم ادای این خارجیارو در بیاریم تابش رو پاره کردم (مادر قهوه بعد پولشو از مشروبه کم کرد ولی خبر نداشت که در هر دو صورت تو کونش کرده بودم) خلاصه بعد از پاره کردن تابش سینه های گنده و مامانی که نوکشم قرمز بود خوردم که فکر نکنم واسه مامانمو اینجور خورده باشم؛ادامه …نوشته گروه DS
0 views
Date: November 25, 2018