خاطرات سکسی پر خطر من -۲

0 views
0%

قسمت قبلتا اونجای داستان براتون تعریف کردم که افتادم تو کار خلاف و با مریم اشنا شدم و اخر داسان که جوری سینه هاشو خوردم که سینه های مادرمو نخورده بودم و ادامه داستان……اونم خیلی حشری بود شروع کرد واسه من ساک زدن ماهم که بچه پایین شهر از این چیزاهم ندیدیم اول حول شده بودم لامصب ولی چه قل قلکی میداد خلاصه بعد از 5دقیقه ساک زدن نوبت من شد با لاتنه که لخت بود شروع کردم به درآوردن شلوارکش ما هم که تا حالا کس لیسی نکردیم اخه خدایش هم خیلی کیریه نمیشود اصلا سمتش رفت ولی چون مجبور بودم شروع کردم به لیسیدن حالا هی اون میگفت چوچولمو لیس بزن منم که نمیدونستم چوچول چیه ولی از ترفند لاشی بازی استفاده کردم هر جایی می امد لیس میزدم هی اون میگفت بیا بالا تر تازه فهمیدم چوچول کجاست خلاصه بعد از کلی کس لیسی نوبت سیخ زدن شد رفتم سراغ کونش یه تف آبدار زدم در سوراخش و بعد تا خواستم بکنم تو فریادش کل ساختمانو پر کرد که ترس وارد دلم شد گفتم چته گفت آخه درد داره ازش کرم خواستم تا راحتر بشه ولی از بخت بدم کرم نداشت منم از کرم ضد آفتاب استفاده کردم ولی انقد سوراخش تنگ بود که مگه تو میرفت دهنمون گایده شد اون فریاد میزد و من فرو میکردم دیدم فایده نداره چون به حالت سگی بود دستم بردم طرف سینه هاش و شرو کردم به کسو کس و شعر گفتن رومانتیک تا شل کنه که منم راحت شم کارم با فایده بود چون تلمبه زدنم راحتر شده بود و اونم داشت لذت میبرد چون دفعه اولم بود که توی زندگی سگیم داشتم سکس میکردم خودمم تو اوج لذت بودم که با فریاد بلند مریم به خودم اومدم که چه گوهی خوردم اون میگفت 32م(مستعار) خون داغونم کردی منم که حال خودم نبودم تازه فهمیدم که چی شده وای خدا دیگه مریم دختر نبود و حالا شده بود یه خانم که دیگه پرده نداشت یه زره دل داریش دادمو که من و تو واسه هم دیگه ایم این کار دیر و زود باید انجام میشد خلاصه مخشو زدمو سکسو ادامه دادم البته این دفعه از کس اونم دیگه لذت کیر از کسو چشیده بودو دیگه من و از کون خوشگلش محروم کرد ولی به جاش یه کس تپل مامانی بهم هدیه داد که خودم با کیرم راهش باز کرده بودم جالب اینجا بود که آبم قصد اومدن نداشت خودمم مثل شما تعجب کرده بودم نمیدونم بخاطر خون بود یا اینکه دفه اولم بود کس میکردم جوفتمون دیگه سکسی سکسی شده بودیم مشتی داشتیم هم دیگرو مثل سک لیس میزدیم آخه جفتی در اوج لذت بودیم من اولی بارم بود که کس میکردمو اون اولین بارش بود که کس میداد آب من نیومد که نیومد ولی اون بدبخت یه 4؛5 باری ارضا شد دیگه نای تکون خوردنم نداشت بهم گفت بسه دیگه نا ندارم منم که هنوز ارضا نشده بودم منت از دست خود کشیدمو لوله کردم بر قامتکیرم کشیدم و ارضا شدم نمیدونم شما این جورید یا نه ولی من و مریم جانم که دیگه پاره ای از تنم شده بود وقد دنیا دوستش داشتم (البته پولش) مثل خر گشنمون شده بود مریم که جونی براش نمونده بود که بخواد تکون بخوره آشپری کنه خودم پاشدم رفتم سر یخچال هر چیزی که میشد خورد قاطی کردم شد شام بعد از سکس مون اخه به قول بچها من خر یه ماه مرده ام میخورم هیچی کیرمم نیست البته این مربوط میشه به زندگی خیابونی خلاصه تخم مرغ جوجه کالباس آبلیمو نعناع و هر چی که گیرم میومد میریختم تو ماهی تابع ربع و روغنم زدم اوردم بخوریم جاتون خالی زدیم تو رگ ولی مریم بدبخت مادر مرده که عادت به غذای لاشخوری نداشت تا صبح از بالا و پایینش تگری میومد بعد اینکه مریم حالش بهتر شد لخت مادر زاد تو بغل هم خوابیدم صبح تازه بدبختی شروع شد چشتون روز بد نبینه مریم خانم تازه فهمده بود که دیشب چه بچه کونی داده وسایل خونه بود که میومد طرفم من بهش گفتم اخه کس ننه دیشب دادی امروز دردت گرفته دیشب که کلی حال کردی حالا چه مرگته البته همه اینها نازو گوز بود از اون روز به بعد مریم واقعأ منو دوست داشت یه چند ماهی همین جوری با هم بودیم که هر وقت دلم میخواست البته فقط از کس میکردمش پولم ازش میگرفتم البته مریم چند تا دوست پسر و دختر داشت که توی هر پارتیها اونام پای ثابت بودن که من فکر میکردم اونا هیچ چشم داشتی به من و مریم ندارن یی بار بعد از سکس همیشگی که دیگه لذت اولیه رو نداشت و آب منم مییومد مریم بهم پیشنهاد ازدواج داد البته سر سری انروز حرفشو زیاد جدی نگرفتم اخه من آس و پاس همینه که با مریم سکس داشتم باشم زیاد بودچه برسه که شبم شوهرش از این قضیه چند هفته ای نگذشت بود که بعد از پارتی که جمع خودمونی شده بود به طور رسمی ازم خواستگاری کرد شاید واسه شما عجیب باشه ولی مریم واقعن عاشقم شده بود ومن عاشق پول مریم خیلی ها تو گوشش میخوندن که این پسر بدرد تو نمیخوره ولی مریم سر حرفش بود و به خاطر من با خیلیها قطع رابطه کرد قضیه دیگه جدی جدی شده بود اولیش یه تهدیدهایی از جانب همون دوستهای همشگی مریم بهم شد منم که بچه پایین شهر بودم کیرمم نبود این کسو شعرایی که میگن چیه یه روز من تنهایی به یه مهمونی دعوت کردن من خر بگو کس خل حاضر نیستند تو رو نگاه کنن چه برسه به اینکه دعوتت کنن به مهمونی من کله خرم رفتم جاتون خالی بعد از کلی خوش و بش کردن شروع کردیم به مشروب خوردن انقد مست شده بودم که دیگه حال راه رفتنم نداشتم جوری زدنم که حس میکردم دارم ان بالا میارم وقتی به خودم اومدم فقط فهمیدم دور و برم پر درخته کس کشا من انداخته بودن تو چیتگر زنگ زدم به یکی از دوستام که بیاد منو جمع کنه اخه به مریم شک کرده بودم که از جانب اون امده باشن برگشتم خونه یک هفته ای صبر کردم که حالم سر جاش بیاد مریم هم هر چی زنگ میزد جوابشو نمیدادم فکر میکرد ازش زده شدم بعد از این یک هفته هر چی آشنا و دوست و مواد فروش کلفت تو دستو بالم بود جمع کردم حدود 70یا 80 نفری میشدن که حاضر بودن به خاطرم دعوا کنن رفتیم سراغشون یه 15 تایی موتور و چند تا ماشین و تا دلتون بخواد قمه بود و یه چند تا کلت هم بود یه چهارتایی از اونایی که ریخته بودن سرم رو گیر آوردیم بیرون1 دختر و 3تا پسر-نوشته DS

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *