سلام بچه ها نمیدونم از کجا بگم ولی باید از یه جایی شروع کرد.اسمم محسنه 17سالمه دختر داییم اسمش صدفه و اونم17سالشه و خاطره دوسته صدف 16سالش بود،از 1سال پیش من خیلی تو کف دختر داییم بودم و همشه شبا خوابشو میدیدم،راستش اونم میدونست که من دارم همشه بدنشو نگا میکنم،تا یه رو که خونه خالم بودیم و همه فکو فامیل اونجا بودن،صدف(دختر داییم)با دوستش که اسمش خاطره بود از کلاس ایروبیک امده بودن خونه خالم(راستی خونه ی خالم خیلی بزرگه)،دوستام از قبل بهم گفته بودن که خاطره دختری پایس و اهل همه کاریه.خوب سرتونو به درد نیارم،قرار شد دو تایی برن حموم و دوش بگیرن،وقتی که رفتن تو حموم فرصتو غنیمت شمردم گفتم لاأقل میشه نگاشون کرد،خونه ی خالم اینا نو سازه برای همین سوراخ حموم هنوز پنجره نداشت و میشد خوب نگاشون کرد،یه پله آخر حیات بود رفتم اوردم گذاشتم کنار پنجره و یواشکی یه نگایی انداختم تازه داشتن لخت میکردن وای نمیدونید چه صحنه ای بود کیرم داشت میترکید ۴ تا سینه خوشگل جلو روم بود،(اول شرتاشونو بیرون نیووردن)۴تا توپ خوشگل با سر صورتی رنگ مثل اینکه ایروبیک خوب این توپ های جنگیو پرورش داده،خاطره رفت زیر دوش و شرتشو در أورد یه کس بدون مه وشکلش انگار که تازه از کارخونه در امده صدف با شیطنت یکم بازی کرد که یهو خاطره لرزید و ارضا شد،حالا نوبت صدف جون بود که شرتشو در بیاره ولی خودش اینکارو نکرد خاطره واسش در اوورد وای کس صدف جون هم دسه کمی از خاطره نداشت فقط یکم مو داشت ولی یه خط صاف وخوشگل وسط پاش بود که قربونشون برم،خاطره شروع کرد به لب گرفتن و با دستش کسه صدفو میمالوند ارضا شدن صدف خیلی طول کشید،این دو فرشته از حموم بیرون أمدن،من رفتم گوشه حیاط سوار تاب شدم و تو فکر لحظهای خوش بودم که دیدم صدف و خاطر امدن کنارم نشستن صدف دستشو انداخت دور گردم و گفت حالا ذاق سیا ما رو میزنی…برق از کلم پرید گفتم چی؟گفت که از تو آیینه دیدیمت که داشتی نگامون میکردی واسه همین ما اون کارارو کردیم تا حشری بشی…رنگ از روم پرید گفتم الانه که به مادر بگه.تو همین فکرا بودم که در گوشم گفت خاطره ازت خوشش اومده و میخواد بهت حال بده.من مونده بودم که چی بگم یهو بوسم کرد دستشو گذاشت رو کیرمو به خاطره گفت ماله تو شد و رفت طرف خاطره چیزی بهش گفتو رفت.هوا کم کم داشت تاریک میشد.امد کنارم نشست دستشو گرفتم که یهو لبشو گذاشت رو لبم و یه مک محکم زد .ای چه حالی داشت منم نامردی نکردم و کترشو جبران کردم دستو گذاشتم رو سینه هاش و باهاشون بازی میکردم اونم دستشو گذاشت روو کیرم و باهاش بازی میکرد چادری که پوشیده بود دیگه دورش نبود یه تاپ پوشیده بود که نوک سینه هاش داش نشون میداد اخه زیرش سوتین نبسته بود.تاپشو زدم بالا و شلوار لی شو یکم کشیدم پایین خودمم پیرهن و شلوارمو رو دراوردم و با شرت نشستم رو تاب کنارش.سرشو اوورد پایین و از رو شورت یه گاز کوچولو گرفت سر کیرم از شورت بیرون زده بود سرشو تو دهنش کردو شروع به خوردن کرد ای چه حالی میداد از یه طرف من داشتم با کسش ور میرفتم که حس کردم دارم ارضا مشم سرشو کشیدم بیرون و ابم ریخت رو صورتش گفت این چه کاری بود که کردی.گفت حالا نوبت تو که ارضام کنی گفتم الان ارضا شدی دوباره میخوای ارضا بشی گفت تو کارتو بکن.شرت صورتیشو کشیدم پایین و با دستم با کسش ور رفتم و همینطور لب میگرفتم بعد از چند دقیقه با کیرم باکسش ور رفتم از اول خط کوسش تا اخرش کشیدم که یهو ابش ریخت رو کیرم اجب داغ بود برش گردوندم و لاپایی زدم که خیلی حال میداد برای بار دوم ابم اومد افتادم رووش بعد از 2دقیقه بلند شد شلوارشو بالا کشیدو چادرشو برداشتو لباسایه منو اوورد کنارمو یه لب خوشگل گرفتو رفت گفت مرسی از حالی که دادی و فت.بعد از 5دقیقه منم رفتم تو خونه.بعد از اون قضیه من چند بار دیگه باهاش حال کردیم تا قبل از اینکه از اون شهر برن
0 views
Date: November 25, 2018