خاطره سحر

0 views
0%

نمیدونم با چه سرعتی تا دستشویی خودمو رسوندم شاید تا حالا تو زندگیم اینقد تند ندویده بودم نزدیکای نیم ساعت تو اون دستشویی لعنتی بودم همین که کارم تموم شد اومدم شلوارمو بکشم بالا شانس بده من دکمه شلوارم افتاد تو سوراخ دستشویی واییییی همینجوری شلوارمم بزور اندازم بود به هر بدبختی بود با یه دستم شلوارمو گرفتم به سمت کلاس رفتم یه دستم به شلوار بود با یه دستمم ضربه زدم به دره کلاس مثه همیشه اون استاد اخموو با اون سبیل گندش براندازم کرد بازم که دیر تشریف اوردین خانم نادری .اااستاد شرمنده یه مشکلی واسم پیش اومده بود …بله کاملا مشخصه مشکلتون کل کلاس با صدای بلند بهم خندیدن حرصم گرفته بود نشستم رو صندلی تا اخر کلاس جیکم در نیومد همین که استاد پاشو گذاشت بیرون امیر یکی از پسرای کلاسمون همیشه گیر میداد بهم کل مینداخت باهام سرشو اورد کنار گوشم بهم گفت عروسک کلاس ضایع شد بلند خندیدو رفت دستمو مشت کردم کوبیدم رو صندلی از جام بلند شدم نزدیک بود شلوارم از پام در بیاد اگه مریم دوستم شلوارمو نمیگرفت از پام درمیومد مریم کیفمو ازم گرفت منم پشت سرمریم به سمت ماشین رفتم وقتی رسیدیم خونه مریم گفت سحر جونم من میرم یه دوش میگیرم حاضر شو میثم میاد دنبالمون بریم یه قلیونی بزنیم با سر تایید کردم رفتم تو اتاق تو اینه به خودم خیره شدم زیر چشمام گود افتاده بود تو این ماه شاید 7 کیلو لاغر شده بودم مریم بهم میگفت مثه جنازه شدم لباسام همه بهم گشاد شده بود واسه چی اینقد بی صدا و اروم اب میشدم فقط به این دلیل که پدرم خانم گرفته بود صدای خالم تو گوشم میپیچید که میگفت سحر جان بابات حق داره ازدواج کنه جونه گناهش چیه حوصله این حرفارو نداشتم با ناخونام کف دستمو چنگ زدم با صدای مریم به خودم اومدم جیغ میزد سحر حوله بده یخ زدم پدر اشکامو پاک کردم مریم جونم ببخشید صداتو نشنیدم باشه پدر بیخیال بدو حاضر شو الان میثم میاد دنبالمون میشناسیش که دیر کنیم کونمو پاره میکنه منم گفتم نیس تو هم بدت میاد کیف لوازم ارایشمو اوردم ریختمش زمین هرچی بلد بودمو رو صورتم اجرا کردم موهامم از بالا جمع کردم جلوشم ریختم تو صورتم خیلی وقت بود ارایشه اینجوری نکرده بودم لباسامو پوشیدم روی مبل منتظر مریم نشستم که بیاد. در اتاقو که باز کرد چشمش افتاد بهم دهنش باز موند وایییییی جندهههههههه چه ناز شدیییییییی یه لبخند تحویلش دادم البته خودشم دسته کمی از من نداشت مریم دختر زیبایی بود قد بلند بود صورته نازیم داشت صدای بوق ماشین میثم اومد مریم نیشش باز شد وایییی عجقمه مریم زودتر از من رفت پایین منم درو قفل کردم وقتی خواستم سوار بشم دیدم بله امیر داره با مریم دست میده اخه این چلغوززز اومده کجا (میثم با امیر دوست صمیمی بودن و هم دانشگاهیمون )با میثم دست دادم سلام خشکو خالیم به امیر کردم .وقتی رسیدیم رستوران سنتی مریم بازوای ورزشکاری میثموگرفت از جلو راه رفتن امپرم رفته بود بالا امیرم اومد کنار من وایسا عروسک با من راه بیا به حرفاش توجه نمیکردم دستمو اونقدر با قدرت کشید طرف خودش که پرت شدم تو بغلش خیره شد تو چشمام زل زدم بهش تا حالا اینجوری بهش خیره نشده بدم واقعا جذاب بود چشمامش قهو ای بود با مژه های فر وبلند ابروهای مردونه بینیش عمل بود یه لحظه واسم جذاب بود با دستاش رو شونمو گرفته یه لحظه اونقد محکم فشارم داد حس کردم شونم شکسته یه قطره اشک از چشمام چکید اما از شدت درد صدام در نمیومد خودش متوجه شد گفت غلط کردم اشکمو از رو گونم پاک کرد مریم داد زد امر چرا نمیاین دستشو کنار زدمو بدون هیچ حرفی به سمت تختی که مریم ومیثم نشسته بودن رفتم امیرم پشت سرم اومد جوجه کباب سفارش داد بعدشم 2تا قلیون مثه همیشه شیر قهوه کشیدم امیر رو به روم نشسته بود سعی میکرد نگام نکنه اما وقتی سرش پایین بود نگاش میکردم چون ناهار نخورده بودم قلیون فشارمو پایین اورده بود دنیا دور سرم میچرخید این حالتو دوست داشتم یه لبخند تلخ نشست رو لبام امیر فهمیده بود حالم خرابه قلیونو از دستم کشید عصبیم میکرد کاراش ولش کن میخوام قلیون بکشم چیزی از جونم میخوای اقا امیر امیر.چی میگی سحرداری میمیری چی کار میکنی با خودت نمیدم بهت قلیونو .نمیدی نده به درک اصلا خودم میرم یکی دیگه میگیرم از جام بلند شدم که برم اما سرم گیج رفت افتادم تو بغل امیر .وقتی چشممو باز کردم دیدم سرم بهم وصله امیرم بالا سرمه .پرسیدم مریم کجاس گفت حالش خوب نبود نگرانت بود میثم بردش خونه ی شما استراحت کنه نگرانیو میتونستم تو چشماش ببینم .دکتر اومد بالا سرم گفت دختر جون فشارت 6 بوده خدا بهت رحم کرده سرمت تموم شد میتونی بری کلیم ویتامینو قرص واسم نوشته بود امیر دربست گرفت جفتمون صندلی عقب نشستیم تو راه سرمو گذاشتم رو شونش دره گوشش گفتم مرسی که کمکم کردی دستمو فشار داد سرمو گذاشتم رو شونش خوابیدم از بیمارستان تا خونه 1 ساعت راه بود با تکونای امیر بیدار شدم سحر پاشو رسیدیم دره خونرو که باز کردیم صدای میثم از تو اتق میومد داشت قربون صدقه مریم میرفت ایییی قربون اون کس نازت نگران سحر بودی اره نگرانیتو خوب کردم الان دارم جرت میدم تا یادت بره جوووون مریم جیغ میزد بکن بکن جوووووونم جر بده نگای امیر کردم که زیر بغلمو گرفته بود خیلی خجالت کشیدیم امیر رفت زد دره اتاق خواب یهو صداشون قطع شد امیر کمکم کرد مانتو و روسریمو در اوردم مریمم از اتاق اومد بیرون دست انداخت گردنم گریه زاری میکرد میثمم که دید مریم داره گریه زاری میکنه مریمو رو دستاش بلند کرد گفت گریه زاری بسه باها ت کار دارم یه چشمکم به امیر زد مریمم گفت زهر ماررررررررربه اسرار امیر رفتم یه دوش گرفتم وقتی اومدم بیرون دیدم امیر واسم سوپ درست کرده بود با حوله رفتم رو مبل نشستم امیر متوجه نشده بود از اشپزخونه اومد بیرون بدونی که حرفی بزنه محکم بغلم کرد بدنم سرد بود اما بدن امیر گرم بود حس خوبی داشتم نمیخواستم اون لحظه تموم بشه همینجوری بی حرکت تو بغلش بودم امیر نشست رو مبل و منو گذاشت رو پاهاش اونقدر در برابرش ریزه میزه بودم که خندم گرفت دست کشید رو گونم گفت عروسکم ببخشید اگه اذیتت کردم دستمو گذاشتم رو لباش گفتم هیجی نگو من باید معذرت بخوام همینجوری تو بغلش بودم از جاش بلند شد رفتیم تو اشپزخونه زیر گازو خاموش کرد و رفتیم تو اتاق خواب بدنش داغ بود شهوتو میشد تو چشمامش دید وقتی گذاشتم رو تخت حولم باز شد بدن سردم کاملا لخت افتاد بیرون زود خودمو جمع کردم.امیردختر تو که دیونم کردی نندازش روت میخوام بخورمت.حرفاش حشریم کرده بود دستشو کشیدم انداختمش رو خودم سنگینیه وزنشو دوست داشتم صورتش روبو رو صورتم بود نفسامون به هم برخورد میکرد بد جوری حشرم زده بود بالا لباشو نزدیک لبام میکرد اما نمیزاشت بخورمشون کم کم داشتم کلافه میشدم داد زدم امیر بیا جلو داری دیونم میکنی .امیرجونم سه سال من دربه در دنبالت بودم حشرت بودم حالا نوبته توه صدام کنی ازم با پایان زورم امیرو زدم کنار خودم رفتم روش خوابیدم بازم حولم رفت کنار کامل از تنم درش اوردم موهام هنوز خیس بود وقتی میخورد پشتم و کمرم مورمورم میشد امیر چهار چشمی خیره شده بود بهم و اخم کرده بود تصمیم خودمو گرفته بودم میخواستم مال امیر بشم رفتم روش خابیدم هنوز لباساش تنش بود دستمو بردم زیر لباس و پیرهنشو در اوردم بدنش عالی بود زبونمو کشیدم رو شکمش تا بالای گردنش رسیدم به لباش لبمو گذاشتم رو لبش داغ بود زبونمو میکردم تو دهنش میمکیدم اون لب پایینمو میکشد تو دهنش اونقدر داغ شده بودم که نفسم به سختی بالا میومد امیر جاشو تغییر داده بازم من افتادم زیرش زبونشو میکشید رو گردنم این کارش دیونم میکرد با دستشم سینمو گرفته بود چنگ میزد اه اه بلند شده بود سینمو گذاشت تو دهنش واون یکیو محکم میچلوند و میزد روش وحشی شده بود جووونم سحرم حال میده ارههههههههه واسا حالا مونده دستشو برد وسطه پاهام کذاشت رو کسم چشمامو بسته بودمو جیغ میزدم سینمو ول کردو رفت سراغ کسم پاهامو کامل از هم باز کرد یه نگاه به کسم انداخت گفت سحر میکنمت 3 ساله اینو ازم قایم کردی جوووون .ای امیر غلط کردم بیا ماله تو دیونم کردی زبونشو کشید رو کسم از بالا تا پایین با انگشتشم بالای کسمو میمالید اینقد این کارو کرد که حس کردم اتیش زد بیرون از کسم ابم با فشار پاشید تو صورته امیر یه لبخند شهوتی زد ابمو با دستمال پاک کرد بلند شدم شلوارشو در اوردم کیرش مثه سنگ سفت بود از رو شرت یه بوس ازش کردم و شرتشو کشیدم پایین با دو تا دستم گرفتمش زبونمو زدم سر کیرش بعد اروم اروم تا اونجایی که تو دهنم جا میشد خوردمش حدود 5 دیقه ساک زدم گفت سحر الان میام بسه بلندم کرد پرتم کرد رو تخت دستشو گذاشت رو کسم بازم داغ شدم دره گوشم گفت میخوام پردتو بزنم اومدم مخالفت کنم دستشو گذاشت دمه دهنم انگشتشو کرد تو دهنم کیرشو با اب کسم خیس کرد گذاشت لبه سوراخ کسم اروم اروم فرستادش تو درد تو پایان بدنم پیچیده بود دستشو گذاشت دمه دهنم و نمیزاشت جیغ بزنم کیرش تا وسطا رفته بود چند بار تلمبه زد کیرشو کشید بیرون از درد پایان بدنم عرق کرده بودکیر خونیشو که دیدم بهم لبخند زد خونو پاک کرد و بازم کیرشو اروم اروم دارد کسم کرد خیلی حال میداد یکم که جا باز کرد سرعتشو بیشتر کرد خیلی حال میداد صدام قطع نمیشد 5دیقه همینجوری تلمبه زد و اشو خالی کرد رو شکمم بدنمون خیسه عرق بود ازم یه لب اساسی گرفت وتشکر کرد نیم ساعت تو بغلش خوابیدم زیبا ترین لحظه ی زندکیم بود بعدش بغلم کرد که بریم حموم درو که باز کرد مریمو میثم پشت در بودن و دست زدننوشته سحر

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *