خاطره سکسی شاعر

0 views
0%

زمستان بود و سرمای فراوان ….. شبی تاریک از شبهای تهرانشبی کیری شبی تخمی پر از درد ….. چو در سوراخ بچه خایه مردبه تنهایی خود مشغول بودم ….عرق می خوردم و شنگول بودمچنان بودم اسیر غصه و درد ….. که کیرم هم به حالم گریه زاری می کردعرق وقتی که من را کله پا کرد ….. تلیفون ناگهان زنگش صدا کردز گوز فیل در اوج خموشی ….. بتر باشد صدای زنگ گوشیگرفتم گوشی و گفتم که هستی؟ …. پرید از کله من حال مستیصدایی گفت “احمق آرش هستم” ….. تویی آرش؟ ببخشید بنده مستمچنین گفت ” تک خوری ای بچه کونی؟ …. میام امشب پیشت تنها نمونی”پس از آن گفت آرش” خانه خالیست؟” ….. بدو گفتم که جز من هیچکس نیستبه من گفتا “خیالت باشه راحت ….. کس خوبی میارم از برایت” کس و کونش بود شکل جنیفر ….. خودم چون دیدمش پشمم شده فر”همین را گفت و پایان یافت کارش ….. تلیفون را زمین بنهاد آرشچو از دستم سر گوشی رها شد …. عروسی توی کون من به پا شدبه کیر خویش دادم مژدگانی ….. که از نو سر بگیرد زندگانیکه بعد از چند روز کیری و سخت ….. کنون گردید وقت جنگ در تختبگفتم کیر را از خواب برخیز ….. بشو از بهر کس چون دشنه ای تیزشراب ناب از تو ساقی از من ….. دریدن از تو و الباقی از منبرو ای کیر قصد خون او کن …. برو آندوسکوپی در کون او کنبکن ای کیر آبت را مهیا ….. بپاشان آب خود را تا ثریادر این افکار یک ساعت گذر کرد ….. که ناگه زنگ در من را خبر کرددر آن لحظه که من در را گشودم ….. میان پوست گویی من نبودمچگویم ای عزیزان من چه دیدم ….. فقط گویم چو دروا گشت ریدمبدیدم دختری خوش قد و باریک ….. مثال قرص مه در شام تاریکنگو دختر بگو حور بهشتی …. که زیبایی بر او بود زشتیدو گیسویش سیه چون روزگارم ….. سیه چشمان او چون شام تارمدو ابرویش دو تیغ آبدیده ….. نگهبانان قصر هر دو دیدهدماغش رو به بالا بود و خوشگل ….. ز بینی کس و شعر گفتن هست مشکل لب چون غنچه اش بر خنده وا بود ….. تو گویی پادشاه جنده لاشی ها بودسلامی گفتم و گفتا سلامی …. جهانی حرف دیدم در کلامیتو گفتی با سلام خویش می گفت …. “به یک عشوه بگیرم هستی ات مفت”ز بوی ادکلن او مدهوش گشتم …. درآورد مانتو را بیهوش گشتمنگاهم چون به پستانهاش افتاد …. یقینا قلب من از کار افتادنگاهی چون به ران و کون گرفتم …. تو گویی بنده پارکینسون گرفتمبه پایش بود یک شلوار دودی …. بدان شلوار می کردم حسودیلباسش تاپ تنگ و تیره رنگی …. تو گویی با دل ما داشت جنگیخلاصه بعد حال و حول و احوال …. ز بعد صحبت بقال و چقالپس از صرف کمی مشروب عالی …. دگر شد نوبت اتاق خالیبه آرش گفتم اول تو بکن توش …. پس از کار تو من هم می پرم روشبرای آنکه کار مرد کسکش …. بود برتر ز کار مرد جا کشخلاصه دختر و آرش به خنده …. برفتند در اتاق خواب بندهحدودا ساعتی در سکس بودند …. تو گویی روی قرص اکس بودندصدای آخ و اوخ و اوووه و مای گاد …. گهی ساکت گهی با داد و بیدادیکی می گفت یواشتر دردم اومد …. یکی می گفت بگیرش آبم اومدخلاصه کار آرش یافت پایان …. برون آمد چونان شیرخرامانپس از او دختر افتاده در دام …. برون شد از اتاق و رفت حمامبه من گفت آرش پاره شده کون …. که “من باید روم خانه هم اکنون”“تو می مانی و این حور گل اندام …. رسان ماموریت را تا به انجام”بدو گفتم خیالت تخت راحت …. برو خانه بخواب جانم فدایتچنان پایان دهم ماموریت را …. به گا من می دهم انسانیت رابه اسب کیر می تازم به سویش …. به یک حمله نمایم پشت ورویشز پیشم رفت آرش درب و داغان …. ز حمام آمد آن کوه برلیانبدن گویی همه الماس و مینا …. خلاصه کس خار آنجلینا ( منظور=آنجلینا جولی )شده بود کیر من هشتاد خروار…. تو گویی منفجر شد زیپ شلوارنیاوردم به روی خویش اصلا …. نهادم بر جگر دندان که بعدادوباره بر سر مشروب رفتیم …. سراغ کارهای خوب رفتیممن از او مست بودم او ز مشروب …. که شهوت گشت غالب بنده مغلوبگرفتم دست او را خنده ای کرد …. مرا با خنده اش شرمنده می کردبه طعنه گفت ” شیطون نوبت توست؟ …. دوباره کون ما شد شرکت پست؟ “بدو گفتم که ای یار صمیمی …. فدای هیکلت نیکی کریمینیکل کیدمن تویی ای شب فروزم …. خیال کن لحظه ای من تام کروزمنگو نه چون حساب بنده پاک است ….ز بهرت کیر بیچاره هلاک استبده بوسه بخواب و لنگ وا کن …. بیاور آب من دردم دوا کنبه ناز و خنده گفت آن یار جونی…. ” چقدر بامزه ای تو بچه بچه کونی “” چنان سکسی کنم من با تو امشب …. که تا روز قیامت می کنی تب “” بلندم کن بخوابان روی تختت …. بگیرم در بغل گر نیست سختت “” تو هم چون خوشگل و عیار هستی …. خیال من می کنم گلزار هستی” (منظور= محمدرضا گلزار)” بود در اختیار تو کس و کون …. کس لیلی من و تو کیر مجنون “دگر شد کاسه صبرم سرازیر …. رسیده بود آبم بر سر کیردر آغوشم گرفتم شاپرک را …. به روی تخت بردم دخترک رابه روی تخت افتادیم بر هم …. چو ماری پیچ می خوردیم در هممثال غنچه گل بوش کردم …. هزاران بوسه از هر موش کردمز بس ما هر دو لب دادیم برهم …. که لبهامان گره می خورد در همهزاران بوسه دادم صورتش را ….نوازش می نمودم عورتش راگرفتم بند سوتین را به دستم …. طلسم هر دو پستان را شکستمفکندم سوتین را بر کناری …. مکیدم سینه ها را چون اناریتشک لرزان و هر دو سینه لرزان …. تن ما هم مثال سینه لرزانمثال سینه هایش کس ندیده …. خدا یکی از آنها آفریدهدو پستانش چنان قرص قمر بود …. خط پستان او شق القمر بوداگر گویم زپستانش فزونتر …. یقینا خشتک خود را کنی تربگویم من زنافش به چه نافی …. برای عمرما هم بود کافیرها کن قصه سیمرغ و قافش …. بگویم قصه ای در وصف نافشز نافش کشف کردم حین مستی …. مکان نقطه پرگار هستیشنیدم من که در دشت کویری …. بود چاهی که خشکیده است دیریبدیدم هر دو را بر جسم آن ماه …. شکم بودی کویر و ناف او چاهخدایا کوچکم کن تا زمانی …. کنم در ناف دلبر زندگانیچو مالیدم به ناف او زبانم …. شده بیزار دیگر از دهانمخلاصه بعد چند تا کار دیگر…. سر خر کج نمودم جای دیگررسیدم من به لای پای دختر …. بشد بر آسمان وای وای دختراز آنچیزی که آنجا دیده ام من …. نمی دانم چگونه زنده ام منگمانم بهترین جای جهان بود …. یقینا قتلگاه عاشقان بودنگو کس گو امید زندگانی …. دلیل هر دو تا جنگ جهانیکه هیتلر گفت وقتی جنده لاشی می کرد …. که تا کس هست باید زندگی کردکسش چون لاله های نو شکفته …. عسل در شهد آن لاله نهفتهگشودم پای او با شادی و شور …. مکیدم شهد گل را همچو زنبورکسش شیرین مثال قند و قندان …. چوچولش را گرفتم من به دندانچوچول را دوست دارم من یه عالم ….چوچول سری است از اسرار عالمچوچول تی ان تی سکس زنان است …. چوچول چون دکمه آتشفشان استاگر یک عمر چوچولی را بمالی …. بود بهتر ز یکدم خایه مالیدر آخر گویمت یک نکته ریز …. چوچول اندر جهان یعنی همه چیزبه سوراخش زبان را برده بودم …. برای چند لحظه مرده بودمبگویم با تو من در پرده رازی …. مدان سوراخ کس را بچه بازیدر این سوراخ حکمتها نهفته …. بود کس همچو مروارید سفته ( سفته = سوراخ شده )به شهر بازی تهران سفر کن …. برو از تونل وحشت گذر کنز بعدش شهر کس را کن نظاره …. که آنجا تونل وحشت ندارهیکی تونل بود کوتاه و سر راست …. که آنجا تونل آسایش ماستبه دنیا راه ما بردیم ز آنجا …. چه خوش بود ار که می مردیم آنجا ( ارکه = اگرکه )کسش را خوب آماده نمودم …. شروع کار خود ساده نمودمچنین گفتا به من آن مغز پسته …. ” شدم اورگاسم این کار دیگه بسه “” بکن تو کیر خود را اینزمان راست …. اگر هم نوبتی پس نوبت ماست “” چنان ساکی خانمم گردی کلافه …. رود از پشت در کونت ملافه “چو آن خوشگل دودولم را درآورد …. بلاها بر سر بیچاره آوردگهی ساک می زد و گه جلق می کرد …. سرش را اندرون حلق می کردبه کارش داده ام من نمره بیست …. تو گویی کیر در جاروی برقی استچرا که ساک زدن کاری است دشوار …. که دارد ریزه کاریهای بسیارگرفتم کیر خود را من به دستم …. شده بود کیر همچون گرز رستمبدو گفتم که دست از کار بردار …. بکن این اژدها را در ته غارخلاصه خوان هفتم از ره آمد …. به زیر کیر گنده آن مه آمدگرفت و کیر را روی کس آورد …. نبود آن کس بدین داشاق هم آوردولی با زور کردم توی سوراخ …. ز من اوخ و ز دختر نعره آخبه گریه زاری گفت ” بیرون کن سرش را ” …. به یک بوسه فسردم آتشش رابه او گفتم که ای طناز محبوب …. مکن بیتابی اکنون می شود خوبز بعد مدتی کم جاش وا شد …. به قول بعضی از ما لاش وا شدفرو کردم کمی دیگر عصا را …. فزون می کرد او ناز و ادا رابه من گفت آن نگار ماه پیکر …. ” فرو کن بی مروت تا به آخر”جواز کار ما چون گشت صادر …. دگر بودیم بر هر کار قادرتونل حاضر قطار ما هم آمد …. قطار اندر تونل در رفت و آمدزبس کس تنگ بود و کار دشوار …. که ترسیدم شود کیر همچو خودکارحشر بالا زد و قاطی نمودم …. کمر را چرخ خیاطی نمودمگره خوردیم بر هم چون خمیری …. چو آهو بود او من همچو شیریچو آهو در غم و چون شیر در خشم …. عرق از من ز دختر اشک از چشمعزیزان خوان هفتم چون سرآمد …. دمار از روزگار من درآمددر آن دم لحظه ارضای ما شد …. تو گویی سد شکست آبش رها شدسریعا کیر را بیرون کشیدم …. جهان شد تیره و چیزی ندیدمنشد تا زود کلش را بگیرم …. به سقف خانه پاچید آب کیرمفشاندم بر لب و چشم و سر و گوش …. گرفت آن دخترک با آب من دوشبرون شد آب کیرم هرچه بود است …. تو گویی کیر من زاینده رود استمن از او بدتر و او بدتر از من …. عزیز نازنین خوابید رو منمرا بوسید و بوسیدم لبش را …. به روی سینه آوردم سرش رابه من گفت آن پری ” امشب شب ماست …. نگه کن ماه پشت شیشه پیداست “چنین گفتم به او در حال مستی …. که امشب ماه من تنها تو هستیبه روی سینه من ماه خوابید …. به روی ماه نور ماه تابیدفرستنده‌ keyvan.hadavand

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *