اواخر آبان ماه گذشته بود اگه اشتباه نكنم كه قرار بود برم سر قرار یه دوست اینترنتی و باهاش قرار گذاشتم. از اونجایی كه شانس هستی خانم همیشه تو كون خر گیر كرده دوست پسرم هم زنگ زد كه هستی امروز مادر بزرگم رفته مسافرت و از امشب قرار من شبها برم اونجا بخوابم می تونی یه جوری جور كنی امشب رو با هم باشیم؟؟ راستش اولش خیلی بهونه آوردم، برای اینكه فكر نكنه حالا دستو پامو دراز كردم براش. خلاصه اونم كلی توضیح داد كه خونه شون جای امنیه و هیچ كس فضولی نمی كنه و خلاصه منو راضی كرد تا برم آپارتمان مادر بزرگش. فقط مونده بود اینكه چه جوری مادرم رو راضی كنم با كلی تلفن به دوستام خلاصه به یكی از دوستام به اسم ستاره زنگ زدم و گفتم كه ماجرا چیه و اگه مادرم زنگ زد خونه شون یه بهونه مثل همیشه بیاره كه منو نخواد و بعد سریع با گوشیم تماس بگیره كه البته مادر معمولا به همراهم زنگ می زد تا خونه دوستام.به هر حال من به جای اینكه برم سر قرار دوست اینترنتیم رفتم پیش دوست جونم (علی) راستش دلم می خواست عكسش رو اینجا براتون می ذاشتم تا ببینید چه قیافه ماهی داره … با علی سر میدون ولی عصر جلوی مانتو فروشی (اسمشو یادم رفته) قرار گذاشتیم واونم خودشو س ساعت رسوند اونجا بعد از یه كم گشتن رفتیم پیتزا گرفتیم و راهی خونه مادر بزرگش شدیم از قرار معلوم مادر بزرگ گرامی تازه به اونجا نقل مكان كرده بود و كسی رو نمی شناخت خوشبختانه در حین رفتن بالا كسی ما رو ندید .وقتی رفتیم تو مثل همیشه مانتو و روسری رو كندم و چون لباس همراه خودم آورده بودم رفتم و لباسم رو عوض كردم و یه نیم تنه با شلوارك صورتی پوشیدم وقتی وارد اتاق شدم علی یه نگاه خریدارانه بهم كرد و منو چسبوند به خودش و شروع كرد بو كردن پایان بدنمو بو می كرد برام خیلی جالب بود چون فكر نمی كردم اسپری جدیدم اینقدر روش تاثیر بذاره.به هر حال شام رو خوردیم البته با چاشنی (اگه گفتید چاشنیش چی بود؟ ؟؟؟ چاشنیش فیلم سوپر بود) راستش زیاد بهم نچسبید چون فیلم خیلی وحشیانه بود و منم بیشتر حواسم پیش علی بود كه حسابی رفته بود تو نخ فیلم( خدایی شما پسرها هم یه چیزیتون تاب داره ها با یه فیلم دیگه نمی شه جلوتونو گرفت)، علی شام رو كه خورد اومد طرفم و منو بغل كرد و همونطور كه تو بغلش بودم شروع كرد لب گرفتن ولی چه مزه ای می داد راستش خودم هم یه چیزایی رو می خواستم تجربه كنم و تصمیم گرفته بود با علی در میون بذارم.بعد از 1 ساعتی كه با علی به قول خودش یه كم بغ بغو كردیم تو گوش همدیگه علی خودشو زد به خواب و شروع كرد لوس كردن خودش چون می دونست من عاشق این كارم ، با هزار تا بوس و نازو نوازش بالاخره چشماشو باز كرد و منم مثل همیشه چشماشو بوسیدم. و بعد بهش گفتم علی نظرت راجه به سكس ایستاده چیه؟ گفت هستی جون من هوس نكن یه چیز تازه تجربه كنی چون اصلا تحمل ایستاده ندارم و گفت كه خیلی خسته ام و این كار خستگیم رو ده برابر می كنه . خلاصه راضیم كرد كه از خیر این تجربه بگذرم.حول و هوش ساعت 11 بود كه گفت «بریم تو اتاق مادر بزرگم هستی جون تو برو منم می یام» و منم رفتم و در رو باز گذاشتم و همون طور كه در باز بود دیدم كه یه كم مشروب خورد و بعد هم رفت سراغ كیفش بعدا فهمیدم كه كاندوم و كرم برداشته، منم سریع پشتمو به در ورودی كردم و چشمامو بستم. علی هم نامردی نكرد چنان پرید رو تخت كه نزدیك بود از وحشت بمیرم با لحن عصبی گفتم« دیوونه چته؟ مگه كشتی كج دیدی كه زده به سرت؟» اونم با ابروهاش اشاره كرد به كسم و گفت نه جیگر یه چیز دیگه دیدم و هار شدم هستی دیگه طاقتم تموم شده بذار یه بار هم شده منم لذت سكس از جلو رو بچشم و بدون این كه منتظر جواب من باشه سریع لباشو گذاشت روی لبام و شروع كرد محكم مكیدن از طرفی هم دستش رو گذاشته بود روی پهلوهام چون می دونست كه با این كار دیوونه می شم. تو همون حالت لب گرفتن شلواركم رو از پام در آورد و بعد بلند شد و سریع نیم تنم رو درآورد و پشت سرش دكمه های لباس خودش رو باز كرد منم كمكش كردم و وقتی می خواست شلوارش رو در بیاره من با پاهام كشیدمش پائین( قابل توجه دختر خانم ها و بقیه… مردا عاشق این كار هستند كه طرف مقابل شلوارشون رو كمك كنه در بیاره ولی حواستون باشه این كار رو به تنهایی انجام ندید چون اغلب اوقات در مقابلتون حس ضعف می كنن و یهو دیدید قاط زدن).حالا دیگه اون با یه شورت بود و من با یه شورت و سوتین. علی چراغ خواب رو روشن كرد و رفت تو نشیمن و یه موزیك آروم هم گذاشت منم برای این كه آب بخورم نشستم لبه تخت و یه لحظه حس كردم سینه هام آزاد شد وقتی برگشتم دیدم علی سوتینم رو باز كرده وقتی من سرم رو برگردوندم لبای داغشو گذاشت روی لبام و سوتینم رو هم كامل از تنم در آورد و نوك سینه هامو با انگشتاش محكم فشار میداد، همون طور منو خوابوند روی تخ و زانوی راستش رو هم چسبوند وسط پام و زانوشو هم آروم آروم حركت می داد( آقایون محترم1 نكته داره – این كار برای خانم ها خیلی لذت بخشه پس اگه فردا رفتی سراغش یادت نره) علی هم اینقدر خوب منو تحریك كرده بود كه كاملا بی حركت بودم فقط می تونستم روی ستون فقراتش حركت كنم و با هر بار نوازشم علی به نشونه تائید نوك سینه هامو بیشتر فشار می داد.اینقدر علی لبامو خورده بود كه نفسم بند اومده بود و سرمو رو برگردوندم اونم گوشم رو شروع كرد گاز گرفتن و بعد آروم آروم اومد طرف گردنم و بعد روی سینه هام زبونش رو حركت می داد و هر زمانی كه به نوك سینه هام می رسید زبونش رو محكم فشار می داد روی نوك سینم، منم آروم و با ناله صداش كردم عــلی وقتی نگام كرد فهمید كه خیلی بهم ریختم و دستشو گذاشت روی لبم منم شروع كردم مكیدن انگشت وسطیش…علی بعد از یه كم مكث دستشو كشید و رفت سراغ نافم با چنان ولعی زبونش رو می كرد توی نافم كه یه لحظه ترسیدم نكنه علی بلایی سرم بیاره … و در همون حین هم بندهای شورتم رو باز كرد( مزایای شورتهای بندی مجبور نیستی خودتو بكشی تا درباید كافیه دو تا گره رو از دو طرف پا باز كنی) و دستاشو گذاشت روی پهلوهام و همونطور كه پهلوهامو می مالید و انگشت کرد با لباش ، لبای كسم رو گاز می گرفت و می كشید راستش منم پایان بدنم می لرزید برای همین هم بی اختیار پاهام بسته می شد و این كار علی رو اذیت می كرد اولش علی پاهامو گذاشت دو طرف بدن خودش و با دستاش محكم پاهامو گرفت ولی چون می خواست از دستاش هم استفاده كنه نمی تونست خوب پاهامو كنترل كنه. بعد اومد نارم خوابید و سرمو محكم گرفت تو بغلش و بهم گفت هستی تو بهم اعتماد داری؟ منم یه كم نگاش كردم و گفتم راستش تو سكس نمی دونم می تونم بهت اعتماد كنم یا نه علی هم گفت« تا حالا در هر زمینه ای اعتماد كردی ضرر كردی؟ » منم گفتم نه گفت « پس اینبار هم اعتماد كن بذار پاهاتو ببندم؟ وقتی نگاه تعجبآورم رو دید آروم خندید و لبامو بوسید و خیلی سریع پامو با جوراب خودش بست به پایه تخت و تقریبا خیلی از هم بازشون كرد و باز هم اومد سراغ لبام و از لبام شروع كرد مثل دفعه قبل تا رسید به كسم و با دو تا دستش آروم لبای كسم رو از هم باز كرد و نوك زبونش رو گذاشت روی چوچولم و این كار وان همزمان با جیغ من بود واقعا نمی تونستم تحمل كنم و بعد هم علی دستاشو گذاشت روی پهوهام و همون طور كه نوازشم می كرد پایان كسم رو هم می خورد و گاز می گرفت وقتی دید واقعا حالم خیلی وحشتناك شده چند تا ضربة محكم زد روی كسم و بعد هم پاهامو باز كرد و خوابد كنارم فكر كنم 1 ساعتی همون طور خوابیدیم كه علی گفت« هستی حالا نوبت تو هستش من برات خیلی مایه گذاشتم.» منم لبامو گذاشتم روی لبش و نذاشتم دیگه ادامه بده و گوشهاشو هم می مالیدم و بعد آروم اومدم سارغ نوك سینه هاش نمی دونستم این كار رو دوست داره یا نه ؟؟؟ ولی به محض اینكه بم رو گذاشتم روی نوك سینش یه آه بلند و محكم كشید و این به منزلة لذت بردنش بود منم همون طور كه مشغول بودم با پاهام شورتشو درآوردم البته خودش هم با حركاتش كمكم كرد و آروم درستم بردم و گذاشتم زیر نافش ولی جلوتر نرفتم قشنگ می شد از تو نگاش خوند كه داره میگه زود باش لمسش كن و من هم با یه گاز كوچولو از سینش دستم رو گذاشتم روی رانش دلم می خواست به زبون بیاد ( كا از به زبون اوردن نیازها لذت می برم) و همون طوركه كارم رو می كردم علی آروم گفت «هستی زود باش اذیتم نكن» و اونوقت بود كه سریع دستمو به كیر محكم و شق شدش رسوندمو با یه حركت ریتمی از پائین كیرش دستمو می آوردم به طرف بالا، علی گفت هستی«كاندوم زیر بالش بهت بدمش» و منم با سر تاكید كردم و خودم هم كاندوم رو كشیدم روی كیرش و اینبار بیضه هاشو هم لمس می كردم. علی هم هر 8-9 دقیقه یه بار یه آه محكم می كشید و سرمو رو محكم تر فشار می داد. وقتی مطمئن شدم علی ارضا شده نوك كیرشو بوشیدم و سرمو گذاشتم روی سینش بعد از نیم ساعتی بلند شد و كاندوم رو در آورد و خوابید كنارم دیگه هیچ چی جز نوازش های علی نمی فهمیدم.صبح یه لحظه حس كردم یه دست قوی داره باسنم رو فشار می ده وقتی علی رو پشت سرم دیدم صورتشو بوسیدم و برگشتم طرفش اونم گفت« هستی خانم یادت باشه اینبار هم مثل همیشه نه گذاشتی ازپشت باهات باشم نه از جلو منم با خنده گفتم فعلا ورود ممنوعه و بلند شدم دلم می خواست برم حموم ولی چون علی چیزی نگفت منم به روی خودم نیاوردم و بدون صبحانه هر دو از خونه اومدیم بیرون و خوشبختانه منزل ما هم مشكلی پیش نیومد. اون روز خیلی برام لذت بخش بود الان كه یاد اون روز می كنم دلم یه جوری قیلی ویلی میره …
0 views
Date: November 25, 2018