خاطره کون رویا

0 views
0%

سلام من پارساهستم و22 سالمهتواین داستانی که می خوام براتون تعریف کنم اگه غلط املائی چیزی بود به بزرگی خودتون ببخشید…اینم عاقبت درس نخوندنه دیگهاز ادمای که کس شعرمی نویسن بدم میاد…می خوام یه خاطره سکسی از منو دریادوس دخترمرحومم روبراتون تعریف کنمعلاقه شدیدی به دنس تکنو دارم ..از14 سالگی دنس تکنوکارکردمو و از 15سالگی پارکور آموزش دیدم وتو 22سالگی به این کس مغزبازی هاخاتمه دادماین داستان مربوط میشه به 4سال پیش که داشتم تویه یه پارک منو دوستام به قول خودشون تمرین می کردیم که 2تادختر توپارک نشسته بودن وبه به مانگاه می کردنماپسراهم که زود جوی میشیم و پیش دختراخدی نشون دادیمتقریبا یه ربع گذشت که متوجه شدم دختره پامیده وباکمال پروی رفتم سمتشو مخشوزدمشمارموبهش دادم وشب حدوداساعت 9بود وبهم زنگ زد وکلی باهم حرف زدیم وبعددوروز اس ام اس بازی رفتیم سرقرارتوپارک که نشسته بودیم وصحبت می کردیم ازچشاش پیدابود که ازاودخترای بود که ازسکس خوشش میومد گه گاهی رونیم کت که نشسته بودیم پاهاشو بهم میچسبوند وبعد این که قرارمون تموم میشد من میوندم توخمارییه شب بهش گفتم هرموقع که اومدی سرقرار تویکی منوبزن من گریه زاری کنم.آخه گفت چرابزنمت؟من گفتم اعیبی نداره توبزن من گریه زاری می کنم اگه دلت به حالم سوخت یه لب اذت میگیرم که ازدلم دراداونم قول کرد…فرداش که رسید نه منو زد ونه من گریه زاری کردم تویه کوچه که داشتیم باهم میرفتیم یه نگاهی به این وراون ورکردم دیدم کسی نبود دستمو دورگردنش حلقه کردم وبوسیدمشخدایش حرارت دهنش وزبونش هنوزم دارم حس می کنم خیلی حال داد این بوس باعث شدکه منو دریا بهم نزدیک ترشیماغلب دوستای دریابه رابطمون حسودی میکردن چون هردختری دوس داره دوس پسرش یه دنسرباشه که من خر وقتی اینومتوجه شدم که دیگه رویای نبودمنورویا دیگه پارک وکوچه های که ازش عبور می کردیم دیگه مارو میشناختنخیلی تابلوشده بودیماین باعث شدکه دیگه نتونیم زیاد تواون پارک بریم من خیلی مشتاق دیدن دریابودم اخه هرموقع میدیدمش واسه لباش پرپرمیزدمیه روز دریا باتلفن خونشون بهم زنگ زد واین یاداوری بود برام که خونه رویاایناخالیهالتماسش کردم که بیام توحیاط خونشون ودو دیقه ببوسمش وبه چه بدبختی تونستم راضیش کنمخونه دریا باخونه ما 5دیقه راه بود البته باماشین زودی خودمو رسوندم به کوچشون وبهش اس دادم درو باز بزاردرو باز کردوتندی رفتم خونشونوای خدا تاب شلوارک.. سینه هاش مثل شیپورمیموندن…نه سلامی نه علیکی تندی بقلش کردم وبوسیدمشانقدبوسیدمش که زبونم دیگه جونی نداشت که بچرخه تودهنش دستمو کردم زیرتابشو بالادادم وای چشام از حدقه زده بود بیرونروشلوارک کسشومی مالوندم واونم چشماشوبسته بود وکیف می کردکیرم حسابی سیخ شده بود انقد ته کفش بودم که دسشوئی زیرراپله خونشون بود تاچشم بهش افتاد بهش گفتم بیابریم تودسشوی کسی نبینه دو دیقه ای که خواستم برم توحیاطوببوسمش شد تقریبا 5دیقه رفتیم تودسشوی وازپشت گرفتمش وچون دوس داشتم تاخانوادش نیومدن زود ارضا کنمو جیم شمشلوارکشو کشوندم پایین وازپشت گرفتمش که یکی زنگ خونشونوزدکیرم سکته کرد بدجور حس سوزش می کردمخونشون تویه کوچه بود ازیه طرف یه اپارتمان چسبیده بود بهش از طرف دیگشم کوچه بود تنهاراه فرار من فقط راه پله بود که قفل شده بود یه پرده زده بودن به جلویه راپلهبه قران همون لحظه فقط سکته نکردمازیه طرفم زنگ خونروهم گرفته بون به چه زوی کلید پیداشدرویاکه اصلا اعین خیالش نبود خوشم ازش اومده بود دلوجیگرداشتروپشت بودم که بودم احاس می کردم توبهشم ازیه تیر برق اومدم پایینو رفتم خونمونشب که باهم اس دادیم فقط به هم دیگه گفتیم خدابخیرگزروند بعدش بازم اس بازی سکسیدیگه تحمل نداشتمبعدچندروز شنیدمخونه برادر خانم برادرم خالی بود داداشمم که دوسال ازخودم بزرگتره وهمه جیکوپیک واسرارهمومیدونیم ازش خواستم بهم کیلبدارو 1ساعت بدهرویاروکشوندم خونه برادرزن داداشمرویانشست رو مبلو منم تیشرتمو درو وردمو داشتم اماده عملیات میشدمکه دیدم لبایه رویا قرمز نیست رفتم تویه اتاق خواب و رومیز آینه یه رژ برداشتم و نشستم پیش رویا به لباش زدم واروم بوسیدمشبلندش دستوحلقه کردم دور کمرش وازش خواستم رو زمین درازبکشیمدراز شد روش خوابیدم از لباش شروع کردماومدم پایین مانتوبنو بساتو بازکردم سینه هاشو مک زدم وای چه حالی میداد بعدچنددیقه سینه هاشوخوردم شلوارش راحت اومد پایین شلوار مدرسش بود کشی بود خیلی باحال بودخلاصهوسط پاهاشو که دیدم تودلم گفتم خوش به حال شوهرآیندت هرکی بازش کنه دربهشت به روش بازمیشهزبونمو چسبیدم با کسش واروم ازپایین به بالا لیس میزدماونم مدام پاهاشوتکون میداد وای صداش درومده بود به لرزه پاهاش فهمیدم که بهش داره خوش میگزهلبهای کسشو لیس زدم چقدگرم بود رفتم سراق لباش دوس نداشتم ارضاشمکیرم خیلی سیخ شده بودباانگشتم لبهای کسشوبهم می مالوندمانقدحشری شده بودم که دلم می خواست کسشوپاره کنم ولی ارزش دردسرشوداشترفتم سراق کونش ازتف بدش میومد بعدچندتانازکردن تفو زدم کون که کون نبود انگار زردالو بودوای بعد یه چندثانیه ای پایان اب کیرم ریخت تو کونشبعد چندروزکه گذشت یادم افتاد که اون روزکیرمونخورده ولی حیف بعددوروز بعدکه ازسکسمون گذشت بهم گفت ما به درد هم نمی خوریم و……حالا من موندمو خاطرهاشنوشته پارسا

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *