دانلود

خاله الکسیس دلش کیر میخاد

0 views
0%

خاله الکسیس دلش کیر میخاد

من مدرک ماساژ دارم چند وقتی بود که مشتری های مختلفی داشتم اونروز یه خانم تماس گرفت و با لهجه ی شیرین کُردی باهام حرف زد گفت که ماساژور مطمئن میخواد آدرس بهم داد و من رفتم خونشون تو میرداماد یک خونه ی بزرگ و شیک صحنه ای که دیدم باورم نمیشد دینا خانم وارد شدن یه خانم قد بلند با پوست سفید و چشمای سبز تا حالا اینهمه زیبایی رو ندیده بودم باهام سلام کردن و نشستن به صحبت خانم بی شیله و مهربونی بودن و حتی بهم گفتن خودت از سر میز از خودت پذیرایی کن ماهواره روشن بود و یکم در مورد مسائل سیاسی صحبت کردیم و تفاهم داشتیم کمی که گذشت گفتن خب وقتشه ماساژ رو شروع کنیم تا ببینم چی بلدی رفتم داخل اتاق و مشغول شدم صدا اومد خانمی مسن پشت من اومدن و سلام کردن من هم بلند شدم و سلام احوال پرسی کردیم مادر دینا خانم بودن و بعد رفتن داخل پذیرایی دینا خانم پاهاشون رو سمتم آوردن پاهای زیبا سفید کشیده که کمی آشغال های ریز به کف پاشون چسبیده بود با همون گویش و لهجه ی زیباشون بهم فرمودن گفتی ماساژ پا رو خوب بلدی؟گفتم بله دینا خانم و بعد کسب اجازه کردم که فرمودن شروع کن کف پاهاشون تو دستم بود میمالیدم بانو چشم هاشون رو بسته بودن غرور و عظمت بانو قشنگ حس میشد دلم میخواست صورتم رو به کف پاهاشون بچسبونم و با تمام وجود پاهاشون رو ببوسم و تا آخر عمرم زیر پاهای این بانو باشم تمام هنرم رو در ماساژ به کار گرفتم تا پاهای زیبا و باشکوهشون خستگی در کنه یک ساعت از ماساژ کف پاشون گذشت و باوجود خستگی دست هام اما با عشق به کارم ادامه میدادم بانو نگام کرد و گفتن تمام خستگی وجودم در اومد پاهاشون رو بالا آوردن و نرمش میدادن کف پاهاشون جلوی صورتم تکون میخورد بانو بلند شدن و رفتن تا برام یکم آبمیوه بیارن تو اتاق تنها شدم دست هامو رو صورتم گذاشتم جوری که انگار یه چیز مقدس رو با صورتم لمس میکنم و دست هایی که به پاهای دینا خانم مالیده شده بود رو بارها بوییدم و به چشمام مالیدم و از عطرش لذت بردم بانو اومدن داخل یک ربع از تایم ماساژ مونده بود آب میوه رو بهم دادن و فرمودن پاهام سبک شد آفرین تشکر کردم و گرفتم اما حس خوبی نداشتم چون بانو نباید برای من آبمیوه بیارن این منم که جام زیر پای اون بانوست و باید پابوس و نوکرشون باشم کف پاهاشون رو دست گرفتم و ماساژ شروع شد بانو فرمودن پاشنه ی پاهام خیلی گاهی میگیره مخصوصا به خاطر دوچرخه سواری تایم بالا الان همه جای پام سبک شد جز پاشنه گفتم الان درستش میکنم دینا خانم و صورتمو نزدیک کردم به کف پاشون و پاشنه ی پاشون رو به آرامی گاز گرفتم یکم تعجب کردن از این که پاشون رو دهنمه و گفتن نیازی نیست اما پاشون رو هم عقب نکشیدن و من گفتم لازمه بانو و گاز های آروم کف پاشون رو میزدم بانو چشم هاشون رو بستن و آخیش میگفتن بینیم کف پاهای یک بانوی چشم سبز و با اصالت بود سعادت بو کردن پاشون رو پیدا کرده بودم و لب های من به کف پاهای بانو میچسبید بانو طاق باز شدند و از جلو اومدم و شروع به گاز زدن پاشنه پاشون کردم طوری که انگشتان کشیده ی پای بانو گاهی به چشمام میخورد و گاهی چشمان بانو به چشمام میفتاد که با غرور و لذت نگاهم میکردن نمیخواستم تموم کنم اما تایم تموم شده بود و نباید خودمو ناشی نشون میدادم اومدم عقب به بانو تعظیم کردم و بعد کف پاهاشون رو به نشانه ی احترام بوسیدم و گفتم ببخشید دینا خانم اگه گاز ها گاهی محکم شد برای رفع خستگی لازم بود که گفتن عه وا نیاز به معذرت خواهی نیست این چه کاریه پسر خوب کلی لذت بردم اما یه سوال شما برای همه پابوسی میکنی؟گفتم خیر بانو شما انقدر با کمالات هستین که خواستم باتمام وجود خستگی رو از پاهاتون بکشم بیرون خندید و گفت لطف داری عزیزم اما آخه تو یه پسر جوانی چرا باید کف پاهای یه خانم سی و پنج ساله مثل من رو ببوسی این به غرورت لطمه میزنه که گفتم غرورم بایدم جلوی خانم با اصالتی مثل شما بشکنه بازم تعظیم کردم بهشون و پاهاشون رو بوسیدم لبخند زدن و گفتن دوست داری پاهام رو ببوسی گفتم بله گفت دیگه چی دوست داری گفتم لیس بزنم اگه اجازه بدین سری تکون دادن و گفتن بزن زبونمو بردم سمت پاشون و از پاشنه تا انگشت های پاش رو بوسیدم لبخند میزد و نگاهم میکرد انگشتان پاش رو میک میزدم و دونه دونه ی پاهاش رو میبوسیدم و میلیسیدم خوش طعم ترین چیزی بود که تو زندگیم خوردم و زیباترین حس جهان رو داشتم کمی که لیس زدم بانو گفتن کارت لذت بخشه اگه جنبه داشته باشی و توقعت زیاد نشه میخوام همیشه اینکارو برام کنی با ماساژ بعد بلند شدن و دستمزدم رو آوردن جلوی بانو سجده کردم و گفتم بانو من هیچ توقعی از شما ندارم همیشه با جنبه هستم و درخواستی جز زیر پاتون بودم ندارم پول هم نمیخوام اجازه بدین تا آخر عمر زیر پاهاتون باشم که خندیدن و گفتن چه پسر خوبی هستی تو و گفتن باشه شصت پاشون رو آوردن سمت لبام و بردن تو دهنم کمی میک زدم و بعد گفتن حالا بوس کن تن تن بوسیدم پاهاشون رو که پاشون رو روی زمین گذاشتن و گفتن من مطالبی در مورد پسرا هایی که علاقه دارن برده ی خانم ها باشن خوندم فکر میکنم تو هم از اونایی که گفتم بله بانو که گفتن خوبه الان برو تا بعد بگم چه زمانی برای خدمت و بردگی بیایی که وقت مناسبی باشه گفتم چشم بلند شدم خداحافظی کردم و رفتم ادامه ی بردگیم برای ایشون رو هم براتون مینویسم عزیزان دفعات بعد بردگیم برای پرنسس دینا مهیج تر شد ممنونم از خواندن داستان من بیایید به علاقه و گرایش یکدیگر احترام بگذاریم اونم گرایشی که غیر ارادی در ما برده ها شکل گرفته.

 

Date: December 6, 2018
Actors: alexis texas

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *