خاله جان من

0 views
0%

سلام به دوستان عزیز میخوام یه سکس باحال و واقعی رو براتون تعریف کنم . این تجربه مال زمانی که از سربازی تازه برگشته بودم حدود دو سال پیش از وقتی 14 15 ساله بودیم با یکی از دوستام وقتی با هم تنها بودیم درباره سینه ها ورون های لختی که دیده بودیم با هم بحث میکردیم اون از خاله اش میگفت من از خانم داییم تعریف میکردم. اون می گفت که چطور تو خواب دامن خاله اش رو کنار زده و تا صبح رون های خوشگل خاله اش رو دید زده و من از دیدن لخت خانم داییم در حال لباس عوض کردن.یک روز وقتی با هم سر کوچه نشسته بودیم و داشتیم آبمیوه میخوردیم یهو یه صدای ناز و خوشگل منو صدا کرد گفت پدرام پاشو بیا خونه من تنهام میخواهیم شام بخوریم. گفتم باشه دوستم گفت پدرام من تا حالا این خانوم رو تو خونه شما ندیدم اون کیه؟ گفتم خاله ام چطور مگه گفت پسر خاله من به گرد پای این نمیرسه و من اینقدر تو کفشم ولی تو …. اولش جا خوردم و خوشم نیومد وبعد از اینکه ولی وقتی به خونه رفتم دیدم روی مبل نشسته یه تاپ خبلی تنگ پوشیده با یه دامن مشکی بلند خیلی گشاد سینه هاش مثل توپ بسکتبال قلنبه زده بود بیرون و دامن گشادش تحمل نگهداری کون گنده اش رو نداشت. راستی منو خاله ام به مدت یک هفته قرار بود که با هم تنها باشیم آخه پدر مادر من برای عروسی به مسافرت رفته بودن و شوهر خاله ام هم برای یک ماموریت کاری به دبی سفر کرده بود. هیچوقت تا حالا به اندام زیبا و تراشیده و برنزه خاله توجه نکرده بودم چون خیلی فرصتش دست نداده بوده چون همیشه تو یه جمع خشک و با کل فامیل دور هم جمع میشدیم لب های گرد و کوچولوش کون بزرگ و پهن اش هرکسی رو دیونه میکرد بد جوری راست کرده بودم. تا شب شد و شام خوردیم در حین نشست و برخاست چند بار چند بار پاهای قشنگ اونو تا بالای زانو دیدم وقتی پای ماهواره نشسته بودیم و داشتیم یه فیلم نگاه میکردیم خاله ام وقتی داشت ظرف میوه رو زمین میذاشت در حین خم شدن سینه های بزرگش رو نصفه و نیمه دیدم با خودم گفتم امشب میتونم یه حال درست و حسابی بکنم تا وقت خواب چند باری فرصت دست داد تا رونهای خوشگل خاله رو ببینم حتی یک بار تار سرحد شرتش رو دیدم.به نظرم یک بار وقتی پاهاش رو از هم باز کزد و من داشتم پاهاش رو دید میزدم متوجه شد ولی چیزی نگفت تازه جهت پاهاش رو تغییر داد و قسمت بیشتری از پاهای سفیدش نمایان شد نمیدونم چه قرضی داشت شب شد چون تخت دو نفره نداشتیم دوتا رختخواب با کمترین فاصله ممکن پهن کردم خاله زودتر رفت تو ذختخواب ولی من داشتم تلفنی با هانی دوست دختر چندین و چند ساله ام حرف میزدم و زیر چشمی هیکل خاله رو دید میزدم وقتی تلفنم تموم شد دیدم خاله خوابیده و پتو رو تا روی گردنش بالا کشیده خیلی ضد حال خوردم ولی نامید نشدم و یا حرف های دوستم افتادم که چطور با کنار زدن دامن خاله اش تا صبح با اون حال کرده بود نیم ساعت که گذشت ودیدم خاله از جاش تکون نخورد مطمئن شدم که خوابیده خیلی آروم بهش نزدیک شدم اون روی بازوی راستش رو به من خوابیده بود خیلی اروم از نزدیکی زانوش پتو رو کنار زدم و با زانوهاس سفید خاله مواجه شدم بدجودی راست کردم ولی وقتی ضد حال خوردم که دیدم دامنش تاروی زانوهاشه آون عادت داشت با لباس خواب می خوابید یه پیراهی و دامن رزد و مشکی که خیلی گشاد و کمی نازک بود کمی جرات به خرج دادم دامن زیر زانوخاله رو اروم لمس کردم و خیلی یواش بالا بردم ولی بیشتر از 5 سانت بالا نرفت چون بین رون های بزرگش گیر کرده بود وقتی خوب دید زدم به سرم زد یکم میتونم اونو دستمالی کنم پالا دیگه پتو رو به طور کامل از روی خاله کنار زده بودم چون سه تا ازدکمه های پیرهنشو بسته بود مقداری از شکمش که مثل برف سفید بود بیرون افتاده بود دستم رو سینه های بزرگ گذاشتم مثل سنگ سفت بود یکم که با سینه های خلیلی آروم ور رفتم و تازه دستم رو روی کون خاله گذاشتم خاله تکون خورد خیلی سریع خودم رو به خواب زدم و خاله هم چون درجه حرارت بخاری رو تا آخز زیاد کرده بودم متوچه کنار رفتن پتو نشد بعد از یک دقیقه وقتی چشمامو باز کردم جای همتون خالی نمیدونید با چه صحنهای مواجه شدم خاله به پشت خوابیده بود و زانو هاش رو به طرف بالا جمع کرده بود و دامنش تاروی شرتش بالا رفته بود حالا فقط شرتس رو نمدیدم ده دقیقه که گذشت خاله تکونی خورد و روی بازوی چپش افتاد حالا کونش دقیقا روبه روم بودیه ذزه دامنش رو که بالا زدم به شرتش رسیدم یه شرت کوچولو قرمز که فقط نیمی از کونش رو پوشش داده بود خیلی آروم روی شرتش دست کشیدم خیلی سفت بود وقتی خوب حال کزدم جامو عوض کردم و روبهروی خاله دراز کشیدم آروم سینه هاش رو لمس کردم یکم که محکم فشار دادم گفت اههههههههههه ه گفتمحتما بیدار وقتی به کارم ادامهدادم با خود گفتم اگه بدش میومد حتما یه چیزی میگفت آروم دستم رو بردم وسط پاهاش و کسش رو لمس کردم خیلی حال داد حالا دیگه هیچی برام مهم نبود دکمه های پیرهمنشو باز کردم با یه سوتین سفید مواجه شدم که با وجود اینکه خیلی بزرگ بود و یه دکمه وسطش داشت ولی نمیتونست کل سینه اونو پوشش بده با سینه هاش کمی بازی کردم کمی ناله کرد منم دکمه کرستش رو باز کردم و کلی سینه هاش رو مالیدم حالا دیگه مطمئن بودم بیداره دستم رو بردم نزدیک کسش دیدم خیسه نمیدونم کی ارضا شده یود اروم دستو رو بردم رو کس خیسش یکم که مالیدم انگشتم رو بردم تو کسش چند بار آوردم و بردم اون بیدار بود و داشت حال میکرد ولی خوشو به خواب میزد منم که بروش خیلی حال نمکردم با خودم گفتم باید کاری کنم که بیدار بشه شرتش رو دراوردم و شروع کردم به لیس زدن کسش و مالیدن کونش ولی بااین که چند بار ناله کرد ولی باز هم بیدار نشد کیرم رو که مثل سنگ شده بود از روی شلوار به کونش مالیدم شلوارمو درآوردم لخت شدم کیرم رو به سینه اش مالیدم و بردم نزدیک دهنش اول کای نکرد ولی وقتی کیرم رو لای لبگذاشتم تکونی خورد و روی شکمش خوابید فهمیدم که از این کار بذش میاد وقتی برگشت حسابی کونش رو ماساز دادم و رفتم از تو یخچال یه کرم آوردم اول در کونه اونو چرب کردم بعد سر کیر خومو چند بار کیرمو رو کونش شلاقی زدم بعد اروم سر کیرمو گذاشتم در سوراخ کونش که تسبتا تنگ بود تا یه ذره فشار دادم فورا ار جاش بلند شد گفت دیگه بسه زیات میشه هرجارو میخوای مذارم بمالی و ببینی ولی کردن اصلا منکه خیلی حشری شدم گفتم پس لخت شو میخوام هیکی قشنگت و ببینم اونهم لخت شد و آروم سینهاش رو میمالید گفتم بیاجلو گفت نه من چلو رفتم حسابی مالیدمش دستم رو بردم تو کسش و کردم تو به زور نشوندمش و کیرمو روی سیه هاش مالیدم و گذاشتم روی لباش اول مقاومت کرد ولی بالاخرهسرشو خورد و کم کم همشو وقتی داشت برام ساک میزد یهمو پایان بدنم داغ شد و آبم امد همش ریخ تو دهنش کیرم رو دآرود مجبورش کردم کمی ازش رو بخوره گفتم خوشمزاش خاله جون گفت اره شیرینه کیرم رو که دیگه خوابیده بود مالیدم در کوسش و یکم از آب کیرم رو مالیدم در کونش دوباره کیرم راست شد آروم بردم داخل کسش هیچی نگفت منم تا ته بردم تو دردش کرد ولی داشت حال میکرد شروع کردم به تلمبه زدن 10 دقیقه تلمبه زدم کیرم رو در آوردم و گذاشتم بین سینه هاش بهد تی دخنش تا حسابی خیس بشه گفتم به پشت بخواب اول مقاومت کرد و میگفت درد داره ولی با اصرار من قبول کرد سرکیرم رو اروم در سوراخ کونش گذاشتم و تا امود به خوش بیاد کیرم تا ته تو کونش بود بعد از چند بار تلمبه زدن حس کردم داره آبم میاد گفتم آبم بریزم کجا گفت روی سینه هام آبم رو روی سینه هاش ریختم خیلی زیاد با دستاش یکم آبم رو به سینه ها و کوسش و دور لبش مالید و انگشت کرد نفهمیدم چطور خوابم برد صبح که از خواب بیدار شدم ساعت 130 بود خاله جون سرکار رفته بود بهداز 1 ساعت اومد وقتی از در آومد گقت آقا دیشب خوب خوابیدین واین اولین سکس من با اون بود.نوشته آرش کس کن

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *