خانم آرایشگر

0 views
0%

سلام.فرشاد هستم اولین باره که دارم مینویسم.به نظرم اکثرتون داستان مینویسید نه خاطره ولی من بدونه کم و کاستی واقعیت مینویسم چه خوشتون بیاد چه نیاد. 23 سالمه اهل شهر کوچکی در استان گیلان هستم.سرکار میرم.شغلم طوریه که تو چشمم و اکثر خانومایی که خبر ندارن من سر کار میرم وقتی به محل کارم میان منو میبینن نگاهاشون با گذشته که محل سگم بعضی هاشون نمیذاشتند عوض میشه.بگذریم .من وزنم 98 کیلو قدم 195 و سفید و موها و چشمای خرمایی . یه روز داشتم تو محل کارم کارمو میکردم که یکی از همکارام اومد گفت دیروز مرخصی بودی یه خانوم خوشگل واسه کاره اداری اومده بود گفت امروز میام منم گفتم باشه.ساعت یک شد یه خانوم با قد تقریبا 175 با موهای قهوه ای و دماغ کوفته ای که باهالش کرده بود اومد.کارشو تا حدودی راه انداختم ولی نه همه کاراشو یه ذره رو واسه فرداییش گذاشتم .شمارشو گرفتم واسه کاره اداری زنگ بزنم اسمش محبوبه بود ولی خداییش اسیر کونش میشد ادم همکارمم اسیر اون کونش شده بود.بعدظهر اونروز اس ام دادم اول با کاری ها شروع کردم بعد کم کم متوجه شدم از شوهرش طلاق گرفته داشتم حال میکردم.گفتم میتونم یه چیز بهت بگم گفت بهت گفتم ببخشید بهتون گفت بفرمایید گفتم من حس میکنم تو زندگیتون دنباله یه مرد میگردید که همه جوره نیازهاتونو تامین کنه ولی تو این شهر کوچیک نمیتونید به کسی اعتماد کنین درسته گفت نه خیر اقای محترم اصلا اینطور نیست من دو تا بچه دارم شغلم ارایشگره چندین ساله عالم و آدم دنبالمم ولی من هیچکی رو به هیچی خودمم حساب نمیکنم .یخ کردم کیری خوردم که دیگه هستشم نمیتونستم تف کنم بیرون ولی غرورم اجازه نداد قطع کنم گفتم منظورم مثه خواهر و برادر بود.کم کم کار شد رو مخش تا گفت فقط مثه خواهرو برادر.اول خوشحال شدم بعدش فکر کردم دیدم همش هزینه مفته دارم میکنم کاری هم که نمیتونم باهاش بکنم .کم کم تماسامو کم کردن اونم کم زنگ میزد.دو سه ماهی گذشت دیدم زنگ زد ساعت 4 بعداز ظهر بود گفت یادی از ما نمیکنی بیمارستان بودم چند روز عیادت نیومدی گفتم اه ببخش سرم شلوغ بود امتحانات دانشگاهم هم شروع شده بود.گفت دکتر گفت ناراحتی روحی داری باید پایان نیازهات یه جورایی براورده بشه و از این حرفا کم کم بهم فهموند که اره پایست واسه دوستی بهش گفتم که حاضری دیگه با هم خواهر برادر نباشیم گفت اره ولی به شرطی که کسی نفهمه مگه نه ابرومون میره گفتم نوکرتم هستم. شروع شد اس ام اسا سکسی میشد حرفامون باحال تر میشد پسرش 12 سال و دخترش 8 ساله بود ولی استیلش طوری بود من میخواستم خانم گوشتی بود نه از این دخترای فنچ گونه که میذاری بهشون انگار دارن میشکنن.کلا من بیشتر با زنا رفیق میشم و این محبوبه خانومه ما هم 30 سال داشت توپولم بودو میگفت این دو تا بچه هم تو دوشب که مهمونی رفتیم مجبور بودم پیش مردم بخوابم افتادن. هم تو ارایشگاش هم خونه باهاش صحبت میکردم بعد چند روز قرار شد یه جا قرار بذاریم واسه سکس.خونه های هیچکدوممون هم نمیشد بد جایی بود اون هماهنگ کرد که خونه دوستش منم با کلی من من که امن هست یا نه یا دوستت دهن لق نیست که بهانه میاوردم ولی تو کونم عروسی بود.رفتم خونه دوستش با هزار دردسر.قلبم از ترس داشت از شرتم میزد بیرون. رفتم تو دوستش داشت بند کفششو میبست میرفت بیرون سلام داد بمن منم سلام کردم و یه معذرت خواهی بابت اینکه مزاحمش شدیم تو چشام نگاه کرد و خندید و رفت. منم رفتم تو اتاق با محبوبه جونم اولش استرس داشتم یه ذره ولی کم کم که رفتم لبمو رو لباش گذاشتم کم کم استرسم کم شد.باورم نمیشد که از الان که 8 صبحه تا 3 بعد از ظهر باهاشم اولین بار بود یه سکس طولانی چند ساعته تجربه میکردم .سامی جونم ناهار هم واسمون درست کرده بود قرمه سبزی.ولی کووووووه تا وقت ناهار. لب تو لب بودیم اون خیلی داشت حال میکرد به گفته خودش 6 سال بود رنگ کیر ندیده بود.کیرم حدودا 14 سانته کلفتیش یعنی دورش 7 سانت ولی سرش نوک تیز بود که معمولا تو سکس زنا زودتر از من ابشون میومد.کم کم شاله ابیشو از رو سرش کشیدم.زیرمون پتو بود خوابیدم و اونم کشیدم سمتم .دکمه های مانتوشو دونه دونه در اوردم.یه زیر پیرهن سفید و سبز پوشیده بود سینه هاشو که دست زدم نفسش رفت هوا منم داشتم خیلی حال میکردم. لب رو لب و سینه هاش تو دستم شلوار لیشو در اوردم خودم یه شرت صورتی پوشیده بود پیرهنشم در اوردم با حدس درستم کرستشم ست شورتش بود. منم پیرهن و شلوار پارچه ایمو در اوردم کیرم سیخ بود ولی حیف بود به این زودی افتادم روش کیرم مچ کسش شده بود و نفس داغش داخل گوشم میرفت به پهلو خوابوندمش و بند کرستشو باز کردم شورتش رو ولی گفت فعلا نه خجالت میکشم یه ذره بیا اینطوری حال کنیم تا واسم عادب بشه.به جونه سینه های نوک قهوه ایش افتادم اول راستیه بعد چپی و وسط و لاش داشت حال میکرد هر کاری کردم دستشو از شرت رو کیرم بذاره نمیذاشت از سینه ها اومدم شکم پهلو ها ناف زیر ناف بعد اومدم کنارش خوابیدم بغلش کردم طوریکه کیرم به رانش مالیده شه هی بوسش میکردم و قربون صدقش میرفتم .خسته شدم شورتمو کندم گفتم نگاش کن نگاه نمیکرد میگفت وای میترسم گفتم ترس نداره که .دیدم نه خیر. دوباره خواست حشریش کنم بدون شرت افتادم روش شورته اونم کندم بوی خوبی میداد جلوی خودش شورتشو گذاشتم تو دهنم میمالیدم به صورتم بد جور حشری بود شرتو از دستم کشید و انداخت گوشه اتاق.کیرمو توش نمیکردم رو کوسش میمالوندم لب میگرفتم بوسش میکردم ولی یه کاری کردم که واسه یه لحظه زحله ترک شدم گوششو خوردم و تو دهنم گذاشتم وبا زبون لیس میزدم که مثله ادمای روانی داد زد منواز رو خودش کنار زد .وحشت کردم زیر چشاش سیاه شده بود یهو اونی که به کیرم نگاه نمیکرد در یک حرکت انقلابی و جهادگونه کیرمو گذاشت تو دهنش یعنی با یه ولع میخورد منم نقطه ضعفشو فهمیده بودم هی با دستام گوششو میمالیدم یکی از تخمامو به حدی با فشار خورد که یه لحظه زدمش کنار .خوابید و التماس کرد دیگه گوشمو نخور یهو دیدی از حال رفتمو دیگه به هوش نیومدما گفتم باشه . رفتم پایین رو کسش .زبون داغمو مالیدم روش نفسش قطع شد.با دو دستم باز کردم کسشو واقعا تنگ بود معلوم بود راست میگفت چند سالیه کیر نرفته توش. خوردم داد میزد خوردن رو ادامه دامه تا التماس کرد بیا بالا اومدم روش چشمم تو چشش بود وقتی سر کیرمو یواش انداختم تو کسش.یه اهی کشید که هنوز به یاد اون اهش میوفتم ابم میاد به هرحال تا ته رفت شروع به عقب جلو کردم با هر ضربه یه دونه ازون اهش میکشید اینقد ناز بود اه گفتنش که گوشمو اوردم دم دهنش گفتم تو گوشم اه بکش با اهاش حالی به حالی میشدم یهو حواسم نبود رفتم رو گوشش که یهو با دادی منو به خودش چسبود و خودش عقب جلو میکرد با اینکه زیرم بود داشت ابم میومد که به زور از تو بغلش خودمو کندم هم میخواستم بیشتر حال کنم هم ممکن بود ولم نکنه و ابم تو بریزه و حامله بشه.مدل سگی گذاشتمش اول تف زدم رو کیرم . سوراخه کوسشم هم کونشم زبونمو مالیدم کیرمو اروم هل دادم تو چند تا عقب جلو کردم گفتم داره ابم میاد با سر به دستمال کاغذی اشاره کرد منه خر نباید میگفتم داره میاد لااقل روی کونش میریختم ولی ریختم توی دستمال یه جوری به ابم نگاه میکرد انگار اب کیر ندیده تاحالا.گفتم دوسش داری گفت کیرتو گفتم ابشو گفت جالبه گفتم میخوریش گفت ایییییییییی.شل شده بودم یه ربعی تو بغل هم بودیم لخت پس گفتم حموم نداره اینجا گفت چرا رفتیم حموم ولی اب سرده سرد بود فشارشم کم .کیر خوردم میخواستم تو حمومه گرم هم بکنمش . اومدیم بیرون سردمون بود همو بغل کردیم تا گرممون شد به شوخی سمته گوشش میرفتم اونم عصبانی میشد .قرمه سبزی رو ناهار زدیم اون با شرت و سوتین و اندام ماهش رفت تو اشپزخونه ظرف میشد منم نگاش میکردم وتو فکر امتحان ریاضی ساعت سه و نیم بودم که سه واحدی هم بود همه چی از سرم پریده بود.ظرفارو شست خوابید تو خواب من هی نازش میدادم سر تا پاشو میلیسیدم کونشو از روی شرت کوسشو سینه هاشو و…. میخواستم دوباره بکنمش دیدم بیدار نمیشه رفتم رو گوشش که اه کشید رو شکم خوابیده بود شرتشو تا نصفه کشید پایین منم ادامشو گفتم از کون میدی گفت نه منم اصرار نکردم لاپایی میزدم روش بودم دیدم حال نمیده زیر شکمش پشتی گذاشتم کونش اومد بالا با کوسش.گذاشتم تو کسش زدم زدم تا ابم اومد دیگه خالی خالی شده بودم نشستم رو دستام به تقلب نوشتن .خداحافظی کردمو بوسیدمشو رفتم . این بود خاااااطره من اگه استقبال بشه از سکس با کسای دیگه هم مینویسمنوشته فرشاد

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *