…قسمت قبلسلام دوستان من متاسفانه فارسی نویس ندارم كه اینقدر اشتباه داشتم و یك سری از دوستان خیلی بی ادبی كردند مهم نیست باور میكنید یا نه مهم اینه كه من اوون هندیه خوشكل را كردم و هر وقت دلم خواست میكنم اما ادامه كار……كون خوشگلش بد جور چشمم را گرفت میخواستم دست به كار بشم كه گفت برای یك وقت دیگه اومدم خونه و چند روزی گذشت و بدلیل اینكه سر كار بودم نمیتونستم به مغازش برم خیلی دلم میخواست بیارم خونه و راحت لختش كنم و حسابی بكنمش ولی أصلا نمیشد دیگه حسابی توی كفش بو دم یك روز صبح بهش تلفن كردم گفت امروز تا دیر وقت در مغازه هستم بیا گفت به مردم میگم مشتری دارم ساعت ٤ كارم تموم شد نیم ساعته خودم را رسوندم خونه یك دوش گرفتم اخه بدنم كثیف بود بیشتر ایرانیها اینجا نقاشی ساختمان كار میكنند نمیشد با بدن رنگی برم خلاصه تا اومدم برم ساعت شد ٥ وقی رسیدم در مغازش دیدم تعطیل كرده به موبایلش زنگ ردم جواب نداد اعصابم داغون بوود و حسابی حشری بودم كه یك دفعه برام پیامك اومد كه دییر كردی باید میرفتم من هم كه كیرم داشت منفجر میشد گفتم یك تلفن بزنم به یك دختر دانشجو هست اینجا و برم با اون حال كنم اخه إز وقتی دلار گرون شده دیگه خونوادها نمیتونند راحت برا بچهاشون پول بفرسند و بعضی إز دانشجو ها هم كه شرایط مالی خوبی نداشتند ناخواسته تن به این كار میدادند كه یكیشون هم الناز بود دختر رشت بود خیلی مهربون خوشگل و خوشهیكل هر وقت میرفتم خونش كه البته یك اتاق بود تا صبح كنارش میخوابیدم أصلا به فكر كردنش نبودم فقط میخواستم توی اغوش همدیگه باشیم بهم میگفت….،،،.،،،خیلی دلم گیرته خلاصه گفتم تلفن میكنم به الناز میرم پیشش قبلش رفتم مغازه ٢٤ ساعته یك سری خوراكیها كه میدونستم دوست داره براش خریدم و اومدم تویه ماشین باهاش تماس گرفتم جواب نداد چند بار تماس گرفتم جواب نداد خیلی حالم بد بود كه موبایلم زنگ خورد شماره خودش بود خیلی خوشحال شدم زود جواب دادم علو الناز جون كجایی دختر كه یكدفه یك خانمی گفت با كی كار داشتید اقا گفتم با الناز كار داشتم گفت شما من هم نصفه و نیمه خودم را معرفی كردم شناختم اتاق كناریش بود من را اونجا دیده بود گفتم الناز كجاست گفت متاسفانه این ترم خونوادش نتونستند پول دانشگاهش را بدند برای همیشه برگشت ایران دنیا دوره سرم چرخید پایان مهربونییاش اومد جلوی چشمام اشگ إز چشمام جاری شد كاش پول داشتم نمیذاشتم برگرده رفتم یك بسته أبجو خریدم اومدم خونه تلفن كردم به اوستام گفتم یه چند روزی نمیتونم بیام گفت بأشه موبایلم را خاموش كردم رفتم تویه فكر الناز و شروع كردم به خردن ابجو با اهنگه داریوش .. ٣ روز كارم شده بود ابجو خواب گریه زاری بد ٣روز گوشیم را روشن كردم ٣٠ میسد كال داشتم كه إز خونوادم بود و دختر هندیه كه بیچاره فكر میكرد إز دستش ناراحتم كه گوشیم را خاموش كرده بودم تلفن كردم بهش جواب داد خیلی خوشحال شد الكی بهش گفتم دیگه اینكار را با من نكن اون هم كه فكر میكرد من إز كارش ناراحت هستم قسم خورد كه برای اینكه شوهرش بهش شك نكنه مجبور شده بره مگر نخ اون خودش إز من حشری تر بوده بهش گفتم اگر برای فردا تو هتل اتاق بگیرم إز ساعت ١١ میای گفت حتما. نزدیكترین هتل اتاق گرفتم تلفن كردم ادرس و شماره اتاق را دادم بهش ……فرداش رفتم هتل یك ساعت زود تر رفتم وأن حمام را اب داغ پر كردم و دراز كشیدم و منتظر شدم بیاد ١ ساعت انتظار داشت من را میكشت یك دفعه در زدند حولم را تنم كردم در را باز كردم خودش بود یك لباس قرمز تنش كرده بود موهاش ابشاری ریخته بود رویه شونهاش سینهاش بد جور باد كرده بود ند هنوز داخل نیومده لبش را گزاشت روی لبهام در را بستم افتادیم روی تخت گردنش را بوس میكردم یواش لإله گوشش را كردم تؤوی دهنم. امدم پیراهنش را در اوردم وای چه بدنی زبونم را كشیدم روی نافش با یك دست هم إز روی كرست سینش را میمالیدم أصلا حرف نمیزد فقط نفسهای عمیق میكشید كرستش را باز كردم سینه های خوشگلش ازاد شدند شروع كردم به خوردن نفسش تند تر شده بود اومدم پایین دامنش را در اوردم وأی یه شرط مشكیه طوری تهمل نكردم شرتش را إز پاش در اوردم واای كسش إز دفعه قبل خوشگل تر بود اخه وكس كرده بود افتادم به جونه چوچولش دیگه آه و اوهش به جیغ تبدیل شده بود یك دفعه یك لرزش شدید كرد و ابش پاشید تویه صورتم بی حال شد من هم رفتم صورتم را شستم برگشتم شروع كردم لباش را خردم گفت پشت بازوهام را گاز بگیر گفتم سیاه میشه شوهرت میبینه گفت اون مادر كسده أصلا نیگاه نمیكنه به من یه گاز سفت به پشت بازوش گرفتم بدجور وحشی شد گفت كسم را جر بده من هم معطل نكردم تا تهش را كردم توی كسش یك جیغ وحشتناك كشید شروع كردم تلمبه زدن إز بسكه كسش داغ بود ابم سریع اومد كشیدم بیرون ابم تا تویه موهاش پاشید یه كم شاكی شد ولی إز بسكه هال كرده بود گیر نداد یه كم استراحت كردیىم زنگ زدم غذا اوردند خوردیم ساعت ٢ بود وقت فتح كون بود بهش گفتم بشدت مخالفت كرد باهش صحبت كردم قول دادم اگر درد اومد نكنم تا قبول كرد بردمش تویه دستشویی خودم نشستم كیرم را كرم زدم بهش گفتم بشینه روش اومد ولی نمیزاشت بره توش خلاصه با بد بختی سرش رفت توش ولی هر كاری كردم نزاشت بیشتر بره توش دستاش را گزاشته بود رویه پام كه فشار ندم منم یك دفعه دستاش را كشیدم تا تهش رفت تویه كونش دستام را حلقه كردم. دوره شكمش كه تكون نتونه بخوره یه جیغی زد كه فكر كنم تموم هتل فهمیدند التماس میكرد بزارم بلند بشه نزاشتم شروع كردم چوچولش را مالیدن و با یك دست سینه هاش را مالیدن یواش یواش دردش تبدیل شد به لذت خودش شروع كرد به تلمبه زدن التماس میكرد بیشتر فشار بدم وحشی شده بود هینطور كه میكردم و چوچولش را میمالیدم گفت دارم مییام من هم گفتم من هم دارم مییام سرعتمون را بیشتر كردیم یه جیغ بلند كشید و ابش پاشید بیرون من هم تا قطره آخر را خالی كردم توی كونش . وقتی میخواست إز هتل بره گفت خیلی لنگون میرفت گفت خیلی دوست دارم ولی بخاطر اینكه إز كون كردی دیگه نمیخوام با هم باشیم بوسم كرد و رفت هنوز ٢ روز نگزشته بود زنگ زد گفت كی وقت داری بریم هتل إز عقب بهم هال داده. مرسی دوستاننوشته Matthew
0 views
Date: November 25, 2018