خانم باسن درشت همسایه

0 views
0%

سلام یاران.من رضا هستم17سالمه.این داستان کاملاواقعیه.راستش من تو یه کوچه زندگی میکنم که خونه هاش چسبیدن به هم طوری که راحت از پشت بوم میشه رفت خونه کناریمایه همسایه داریم به اسم مرضیه.خونه اونا چند خونه بالاتره ماست البته اون طرف.من 12سال تواین کوچه بودم وزیاد به زناش توجه نمی کردم تا اینکه یه روز برادرم که 8سالشه باپسری همبازی شد.مادرشم همون مرضیه بود.یه روزاز حیاط داشتم کوچخ رو نیگاه میکردم که دیدم مرضیه خانوم داره میاد منم وایسادم تا بیاد بالا. وقتی صورتشو دیدم خشکم زد. یه صورت صاف چشمای سبز درشت باموهای طلایی قدشم کوتاه بود.وقتی رد شد قلنبگی چیزی توی مانتوش توجه مو جلب کرد. بله یه کون فوق گنده که بادیدنش کیرت منفجر میشدبااینکه ماتوی قهوه ایش گشاد بود ولی کونش بدجور خودنمایی میکرد.از اون روز من از هر فرصتی برای دید زدن کونش استفاده میکردم.مثلا وقتی پسرش رواز مدرسه میاورد،منم تازه تعطیل میشدم تو کوچه دنبالش میکردم وفقط به بلا پایین شدن کون برجستش نگاه میکردم.یه روزم دیدم پسر همسایه بقلی داره بالبخندی نگاهش میکنه وقتی محلش نزاشت از پشت کونشو میدید ولذت میبرد. مرضیه حتی یه خواهر کون گنده مثل خودش داره که گه گاهی میاد خونشون.من روز به روز شهوتم زیاد میشد واز طرفی کم رو هم هستم ونمیتونم با دخترا اتباط داشته باشم برای همین همیشه در کف بودم ولی هرگز جلق نزدم وآبکیرمو جمع کردم تا روزی شاید خالیش کونم تو کون یه دختر یاحتی یه پسرو.حس میکردم آبم تا مغزم رسیدهبگزریم روزها گذشت تااینکه یه روز داشتم از مدرسه برمیگشتم دیدم مرضیه خانوم یه کیسه برنج خریده بود واز طرفی خرت وپرت های زیادی هم خریده بود منم روم نمیشد بهش بگم بزار کمکت کنم تا اینکه خودش گفت آقاپسر میشه کمکم کنی؟منم گفتم باشه حتما.وکل وسایلو ازش گرفتم وبردم دم خونشون.اونم گفت دستت درد نکنه منم گفتم وظیفه ام بوده.اونم لبخندی زد ورفت منم گفتمبزار بیارمشون تو اونم گفت باشه منم این کاروکردم .ورفتم.روز بعد داشتم از حیاط بیرونو میدیدم که مرضیه اومد در خونشونو جاروکرد وایییییییییی چه بچه کونی داشت وقتی خم میشد و جارو میکرد منم لبخندی بهش زدم ورفتم تو.روز سکس فرارسید.من داشتم از کوچه رد میشدم دیدم همه خونواده شون دارن میرن بیرون بجز مرضیه.منم فکر شیطانی به سرم زد.به مادرم گفتم دام میرم بازار.رفتم توکوچه از پنجره یکی از دیوارارفتم پشت بوم وخودمو رسوندم پشت بومشون پریدم تو اونم اومد ببینه چی شده که ناگهان پریدم دهنشو بستم بردمش تو بهش گفتم.یایه کون میدی یا خفت میکنم.یه پارچه اوردم دستشو بستم دهنشم همچنین بعد خودمو لخت کردم وپریدم روش سریع شلوارشو در آوردم واییییییییییییییی کوو رویا هامومیدیدم.سریع کیرمو مالیم بهش اوففففففففففف خدا چه حالی دادوایییی همین طور مالیدمش تا اینکه آبم اومد وهمشو ریختم روکونش و یکدفعه از خواب پاشدم دیدم شرتم خیسه.سریع آماده شدم رفتم مدرسه.bybyنوشته‌ رضا

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *