خانم جنده لاشی دوستم (۳)

0 views
0%

سال جدید فرارسید و مژگان برام اس ام اس زد و سال نو راتبریک گفت و گفت که هر چه زودتر یک برنامه برای با هم بودن ردیف کنم من هم که تا اسم اون یا اس ام اسش میومد راست میکردم براش زدم باشه حتما.خلاصه هفته اول که نشد ولی هفته دوم عید برنامه رو ردیف کردم و خانه خالی شد. اکثر همسایه ها هم رفته بودن مسافرت و ساختمان تقریبا خالی بود قرار شد مژگان ساعت ده صبح باد پیشم من هم حاضر و منتظر اومدنش که زنگ زده شد من هم در و سریع بازکردمو اون امد تو و پرید تو بغلم وشروع کرد به لب گرفتن و من هم همینطور یک چند دقیقه ای طول کشید و تازه یادمون افتاد تا باهم سلام کنیم و من که حسابی راست کرده بودم شروع کردم به در آوردن لباسهای مژگان واون خودش هم کمک میکرد و خودم هم سریع لخت شدمو شروع کردیم به مالوندن همدیگر انگار چند سال بود که منتظر بودیم بهم گفت بریم رو تخت گفتم این دفعه میخوام یک مدل دیگه باهم باشیم بردمش رو مبل درازش کردمو شروع کردم خوردن سینه هاش و بعد یواش یواش با زبونم رو تنش اومدم پایین تا رسیدم به کس خوشگلش رسیدم وزبنم مالیدم به چوچول قلمبش و شروع کردم به میکیدنش داشت دیونه میشد و آه و اوهش در اومده بود میگفت کسم مال تو هستش فقط مال تو بخور و بکن توش من هم دیونه وار کسش و میخوردم که گفت بسه نوبت منه میخوام کیرت و بخورم من هم نشستم رو مبل و اون شروع کرد به ساک زدن حسابی میکرد تو دهنش و محکم میکش میزد گفت میخوام انقدر ساک بزنم تا پایان ابتو بریزی تو دهنم من همکه حسابی حشری شده بودم دلم نمی خواست بهاون زودی ارضاع بشم بلندش کردم و گفتم بیا بشین رو کیرم اونوهم از خدا خواسته پرید رو کیرم و کیرم و تا دسته کرد تو کسش و شروع کرد به بالا و پایین کردن خیلی سریع ارضاع شد و ولو شود رو من من هم شروع کردم به بالا و پاین کردنش دستامو دو طرف کونش گرفته بودمو مشغول بودم که دیدم آبم می خواد یاد بهش گفتم مژگان پاشو آبم داره میاد که گفت می خوام آبتو بریزی تو کسم من هم از خدا خواسته محکم فشارش دادمو آبمو تا آخرین قطره خالی کردم تو کسش و همدیگرو بغل کردیمو میبوسیدیم یک کم که حالمون جا اومد گفت خیلی دلم میخواست این کارو بکنی و از این که باهات سکس حسابی دارم خیلی خوشحال هستم و تاحالا اینقدر بهم حال نداده بود من هم خیلی بهم حال داده بود گفتم باز هم میخوام بکونمت هرچی میکنمت حریص تر میشم اون گفت که به هوای خرید اومده و وقت نداره و گفت که من دیگه دوست ندارم به علی بدم فقط دوست دارم مال تو باشم منم بوسش کردمو گفتم ما با هم صحبت کردیم و قرار شد که این مسئله خللی در زندگیمون پیش نیاره و اون هم قبول کردو لباسشو پوشیدو رفت دفعه بعد یک برنامی دیگه ای رو مه داشتیم براتون مینویسم .ادامه…نوشته کوروش

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *