خانم دایی هما

0 views
0%

سلام من …. هستم 19 سالمه من یه خانم دایی دارم که 31 سالشهاسمشم هما هستشاین داستانی که الان میگم براتون یه ماهه پیش برام اتفاق افتادچون پدرم از اون حزب الله های فوقالعادست من مجبورم برای دیدن ماهواره برم خونه ی عمومعمویه من یه بنگاه داره که ساعت 7 صبح میره بنگاه تا ساعتت 10 شب هم بر نمیگردهمن که تازه از دانشگه برگشته بودم خونه مادرم بهم گفت …. ما میخوایم بریم خونه ی دوست بابات گفتم کدوم گفت امیر اقا گفتم شوخی میکنی مادر گفت مگه من باتو شوخی دارمگفتم آخه مادر اون که خونش تهرانه الانم که شبه گفت مثل اینکه زنش فوت کردهو ما هم مجبوریم الان بریم تا به مراسم برسیم راستی بگم که من بچه ی شیرازمپدرم ماشینو روشن کردو مادرم و برادرم سوار ماشینشدن و رفتنمنم چون اون روز چهار شنبه بود و من چون رشتم کامپیوتره و دانشگاه ما پنج شنبه و جمعه تعطیلیمبا خودم گفتم من حالا تک و تنها تو خونه چیکار کنمبالا خره یه جوری 1 ساعتی خودمو معطل کردم بعدش دیدم نه داره حوصلم سر میرهپاشدم رفتم خونه ی عمومرفتم تو خونشون و دیدم خانم داییم دراز کشیده خودشو جمع کردو نشست منم سلام کردم و نشستم داییم یه پسر 11 ماهه داره که همش خوابهزن داییم هم داشت فیلم ایران قدیم مو سرخه رو تماشا میکردآروم نشستم کنارش گفت خب آقا ….. دانشجویه ما چیکار میکنهمنم گفتم مگه آدم تو دانشگاه چیکار میکنهگفتم خب درس میخونه دیگهگفت آره جون خودتاگه تو درس میخونی پس لابد من مخ دخترا رو میزنممنم یه خنده کردموگفتم خب مگه زندگی هم بدون دختر میشهمن با خانم داییم خودمونیم و هر چی دارم بهش میگم چون هم زبونه خوبیه برای منزن عمويه من هميشه تويه خونه يه شلوار سياه تنگ ميپوشه اين شلواري كه خانم عمويه ممن ميپوشه اينقدر نازك و تنگه كه چون شرت نمي پوشه چاك كونش همش معلومهوپيرهنشم همش يه پيرهن مردونه ي كوتاهست كه دكمه داره و همشم دكمه ي اولو اخرش بازه و چون سوتين نمي بنده نك سينه هاشم همش معلومهاز بس اين پيرهنايي كه ميپوشه تنكه كه سينه هاي گندش ميخوان پيرهنشو پاره كننبعد از کلی حرف زدن بهم گفت چرا … مثل همیشه نیستیگفتم امروز با بهترین دوست دخترم دعوام شد و ولش کردممنم همش منتظر بودم که بدنمو به سینه هایه گندش بزنم سرمو گذاشتم رو سینش و گفتم خانم دایی جوووونم من دوسش دارمبعد یکی از دستامو گذاشتم رو یه طرف سینش که طرف سمت راست سینش کلا تویه دستم بودالبته بهتون بگم که هما خانوم خانم دایی ی خودمو میگمیه خانم خوشگل و ناز با سینه های خیلی بزگ و زیبا و با کونهایی که وقتی مانتو میپوشه میخواد ازشلوارش بزنه بيرونبعد وقتي سرم رو سينه هاش بود و دستم هم رو سينشبهم گفت مثل اينكه نه تو خيلي دلت ميخواد خودتو همش بهم بچسبونيو بعدشم ……منم سريع خودمو كشيدم كنارو رنگ صورتم مثل رنگ لبو سرخ شدگفت چيه چرا رنگت پريده گفتم من گفتم من نه من عاديمگفت شوخي كردمبعدش اومد خودشوچسبوند به منمنم كه از خجالت سرخ شده بودم قلبم داشت ميومد تو دهنمبعد يه دفعه دستشو گذاشت رو كيرمبهم گفت اينچيه اينجاستمن بعد از شنيدن اين حرفش براي يه لحظه قلبم وايستادگفت ميتوني اينو امشب بهم قرض بديبهش گفتم چييييييييييييييييييييييييي اگه دایی بفهمه گفت اون الان نميادكي مي خواد بهش بگهبهم گفت ميخواي اين سينه هايي كه مي دونم خيلي دوست داري مال تو باشهمن با لكنت گفتم اگه شما بخواين چرا كه نهگفت پس چرا معطلي سينه هام مال تو كير تو هم مالا من ديدم داره لباشو به لبم نزديك ميكنهاينقدر لبشو به لبم نزديك كرد كه منم چشممو بستمو لبمو گذاشتم رو لبشوااااااااااااااااااااااااااااااااااي چه لبايي داشتبعد از يكي دو دقيقه لبمو ازش جدا كردمو رفتم اروم آروم دكمه هاي پيرهنشو باز كردنبعد از اينكه كامل پيرهنو از تنش در اوردم لبامو گذاشتم روي نك سينه هاش و شرو عكردم به خوردن سينه هاش واي چه سينه هاييسينه هاش واقعا بزرگ و شق بودمنم فقط نيم سياعت داشتم سينه هايه بزرگشو ميخوردماونم سرمو محكم به طرف سينه هاش فشار ميداد ميگفت اه بخور عزيزم همش مال خودته تو مال مني خوشگلم بخور ديگه سرم بين سينه هاش گم شد اينقدر نوك قهوه هاييه سينه هاشو خوردم كه ديگه ميگفت ولم كن دارم ميميرم آه آه مگه من گوشم به اين حرفا بدهگار بودبالا خره سينه هاشو ول كردم وقتي اين كارو كردم بلند شد و دستمو گرفت و برد به سمت اتاق خودش رو تخت نشست من پيرهنمو از تنم در آوردم و شلوارمم در آوردم ميخواستم شورتمو در آرم كه دستمو زدگفتم چي شدهگفت مگه قول ندادي كه كيرت امشب مال من باشه گفتم خب چرا گفت پس اين كير خوشگل مال خودمه مال تو نيستگفتم بيا اينم كير من هر كاري كه ميخواي بكن اونم كه رو تخت نشسته بود منو كشيد طرف خودششورتمو كشيد پايين بعد يه خورده به كيرم نگاه كرد بعد شروع كرد به زبون زدن واي چه حالي ميدادبعد از اينكه با زبونش كيرمو خيس كرد با دندوناي جلوييش سر كيرمو گرفت و با نوك زبونش سر كيرمو ليس ميزدمن ديگه داشتم ميمردمالتماسش ميكردم ولم كن دارم ميميرممگه اون گوش ميدادبعد با دندوناي جلوييش از قسمت انتهاييه سر كيرم شروع ميكرد و بعدش آروم دندوناشو به عقب ميكشيدميدونم كه هيچ كس تو دنيا مثل اون كير خوردن بلد نيستبعد سر كيرمو هي با نوك زبونش ليس ميزدبعد لباشو قنچه كردو سر كيرمو گذاشت توي لباي قنچه اييش بعد هي عقب و جلو ميكردمن از بس حشري بودم ديگه داشتم ميمردم گفتم الانه كه آبم بياد گفت چي من حالا حالاها باهات كار دارمبعد رفت يه اسپري آورد زد به كيرمو باز شروع كرد به ساك زدن براي منمنم ديگه سرشو محكم گرفتم تو دستام و هي عقب و جلو ميردمبعد از چند دقيقه بلندش كردم و بغلش كردم و شروع به لب گرفتن ازش كردمبعد دو تا دستام گذاشتم رو لمبرههاي كونش چقدر نرم بودچون شلوار تنگ پاشبود خيلي حال ميدادلبامو از لبش جدا كردمو برگردوندمش و شلوارشو كشيدم پايين وايييييييييييييييييي يه كوس بيمو و آك بند جلوي چشام بود بعد بهش گفتم كيرمو يه زره بخوره تا خيس بشهاونم توف ريخت رو كيرم و با زبونش برام خيسش كردبعد من خوابوندمش روي تخت بعد سركيرمو اروم گذاشتم لاي كونش انقدر به كونش ماليدم كه داشت ديوونه ميشد بعد ازش خواستم كه به يه طرف بخوابه بعد منم باز سر كيرمو ميزدم به كونش بهم التماس ميكردميگفت كيرتو بكن تو كوسم زود باش لعنتي دارم ميميرم ديد كه من به حرفش گوش نمي دم محكم كونشو زد به كيرمو كيرم تا ته رفت تو كسش و يه آه از ته دل گفت كه داشتم ميمردمبعد شروع كرد به عقب و جلو رفتن بعد بهش گفتم ميخوام بزارم تو كونتگفت بزار مال خودته عزيزمتا ته بكن توشمنم سر كيرمو خيس كردم و آروم گذاشتم تو كونش چون از رو خوابيده بود و پاهاشو جفت كرده بودكيرم تا نصفه رفت تو كونش مدام جيغ ميكشد و ميگفت درش بيار دارم پاره ميشممنم هي سرعتمو بيشتر كردمبعد از اينكار بلندش كردم طوري كه هر دومون ايستاده بوديم بعد كيرمو كردم تويه كونش و هي عقب و جلو ميكردم بعد از چند دقيقه كونشو از كيرم جدا كرد و منو انداخت رو تخت بعدش اومد روي كيرم نشت و خودشو يه مقدار جلو آورد و كيرمو كرد تو كسش و هي بالا و پايين ميكرد من بهش گفتم بلند شه بلندشد و من به تخت تكيه دادم بعد دوباره اومد رو كيرم نشست بعد من كونشو كه خيلي داغ بود و بزرگ تو دستام گرفتم و هي بالا و پايين ميكردم ديگه داشتم تموم ميكردم بعد كيرمو بيرون آوردمو با دست شروع كردم به جق زدن چون نمي خواستم تو كوسش خالي كنم بهم گفت چيكار داري ميكني گفتم داره آبم ميادمحكم دستمو از كيرم جدا كردو كيرمو تا ته فرو كرد تو كسش و بعد هي عقب و جلو ميكرد تا بالا خره آبم با فشار تو كسش خالي شد اونم ديگه بالا و پايين نمي كرد بعد همن طوري روم خوابيد و سينه هاشو گذاشت تو دهنماون روز بهترين حال زندگيمو كردمبه ساعت نگاه كردم ديدم ساعت 930 با خودم گفتم الانه كه داییم سر برسه سريع لباسامو پوشيدم يه بوسه رو كونش زدمو اومدم بيروناين اولين سكس من بودبعد از اونماجرا هر دو روز در ميون باهاش سكس دارم البته ميتونم هر روز باهاش سكس كنمولي ميخوام كمرم قدرت كافي داشته باشهلطف كنين نظربدين در مورد داستان اگه خوشتون اومد من داستاناي ديگه رو كه با خانم داییم و همسايمون كه باهم سكس داشتيم رو براتون تعريف ميكنم…..اين داستان ساخته ذهن نويسندست… فقط جنبه سرگرمي داشتنوشته داش هادي

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *