خانم راننده تریلی

0 views
0%

خدمت عزيزان عرض ميكنم اين يك داستان واقعي هست هر كس اختيار دارد چه طور فكر كندواين اتفاق در3289اتفاق افتادخلاصه بگم كه همه اسمها مستعار است بنده عظيم 29سال سن و170قدو72كيلو وزن وچهره اي نه چندان زيبا بلكه معمولي دارم من طبق هرروز در مغازه ام كه حدود 70كيلومتري چابهار در استان سيستان وبلوچستان است وبيشتر موقع ها غروبها خلوت ميشود براينكه همه افراد از دور واطراف اينجا هستند ودر روستاها زندگي ميكنند واين موقع خلوت بود جلوي مغازه ام نشسته بودم ودر هميين موقع يك تريلي كه بار لوله داشت روبروي مغازه ام ايستاد وراننده يك مرد حدودا 35ساله همراه با يك خانم كه حدودا 27يا 28ساله بود در كنار راننده نشسته بود وچون سمت شاگرد يعني سمت خانم طوري بود كه مستقيما در ديد من قرار داشت وراننده هم پس از نگاه داشتن پياده شد وظرف هاي نشسته را برداشت وبه سوي مسجد كه يك حوض دارد حركت كرد ومن هم در حال ديد زدن بودم ونيم چشمي داشتم زنه را نگاه ميكردم كه يهو زنه هم نگه كرد وهردو چشم در چشم قرار گرفتيم ومن سرم را به سوي ديگر گرداندم وكمي بعد كه نگه كردم ديدم كه خانمه زل زده وبه من نگاه ميكنه وقتي دوباره چشم در چشم قرار گرفتم ناخوداگاه يك لبخند بر لبم نقش بست وديدم كه اوهم در حال لبخند زدن است وتا حدود دو دقيقه همينجور ادامه داشت ومن بعد از اين به او اشاره كردم كه بايد تا از او پذيرايي كنم واوهم منظور منو فهميد وپياده شد وديدم كه اندامي متوسط وبقول بعضيهاورزشكاري ويك كون تپل ويك سينه مكيدني وقدي حدود 165وپوستي سفيد من هم به داخل مغازه رفتم وامد به داخل مغازه ويك سلام گرمي با هم كرديم وبه او گفتم كه به پشت يخچال برود تا يك بوس داغ از لبش بگيرم او به پشت يخچال رفت ومن هم رفتم ولبم را با لبش گذاشتم ودستم را بردم به سينهايش واقعا چه سينه هاي داشت وگفتم اسمت كيه واهل كجايي گفت كه اسم مريم ودر مشهد زندگي ميكنم ومااز پشت يخچال بيرون امديم والان كه اسمش را ميدانستم به مريم از راني وكيك پذيرايي كردم وبراي شوهرش هم توي يك نايلون مقداري گذاشتم ومريم گفت من بايد برم شايد مردم بيايد ومن هم شماره موبايلم را به اودادم واز او شماره گرفتم مريم گفت كه بايد مردم را قانع كنم كه شب را در اينجا نگه داره ووقتي اينجا نگه داشتيم بهت اس مس اس ميدهم وتوبايد شب همينجا بماني ويك حال حسابي بكنيم گفتم باشه وبه او يك بسته قرص واليم ده ميلي دادم كه به خورد شوهرش بده وخداحافظي كرد ورفت وحدود 5دقيقه ديگر شوهرش امد ودر اين موقع با هم گفتگو ميكردنند وحدود 15دقيقه اس مس اس داد كه مردم را راضي كردم ومن هم در اين موقع بهش اس مس اس دادم كه من الان ميروم وحدود 10شب ميايم وخداحافظي كردم وباماشينم راه افتادم تا به كيرم حال حسابي بدهم وبه داروخانه رفتم ويك كاندوم تاخيري و يك اسپره دندان گرفتم وبه خانه ام رفتم ويك دوش گرفتم وموهاي كيرم را زدم وروستاهم تا مغازه حدود 10كيلومتر مغازه ام قرار داره ووقتي ميخواستم حركت كنم بهش اس مس اس دادم من حدود 15دقيقه ديگه ميايم وگفتم اوضاع چطوره اس مس اس دادكه بيچاره مردم تخت خوابيده زود بيا كه بيقرارم ومن حركت كردم ورسيدم وماشينم رادر پشت مغازه قرار دادم وبه پيش مريم جون رفتم وبا سلام گرمي كردم واز ماشين پياده شد وبا هم به سوي در پشتي مغازام رفتيم مغازه يك در عقبي داره كه وقتي اجناس پاكستاني ميايد از در عقبي از ماشين خالي ميكنيم تا گير مامورها نفتيم توداخل مغازه قسمت انباري كه قسمتي براي استراحت وچاي نوشيدن ويك موكت در انجا پهن شده است ويك تشك داره وارد شديم ودر همان ورودي مغازه لبش را به لبم گذاشت ودرحال مكيدن از لبم شد ولباسهاي مرادراورد ووكيرم را كه مثل چوب درخت بود ديد گفت واييييييييييييييييي اين ديگه چيه دوبرابر كير مردم ميشه وانصافا كيرم 21سانت طول و4سانت قطر دارد در دست گرفت وگفت اجازه است ومن به اوگفتم تا تو لباسهايت رادر بياري من سريع ميايم ومن بنار در جلوي رفتم واسپره دندان رازدم وبه سوي او امدم ووقتي او را ديدم هوش از سرم رفت واي چه اندامي داشت سينه هاي هلويي وكمري كه چه بگو وهمچنين يك كون تپلي كه معلوم بود كه زياد دست نخورده بود واورادراغوش گرفتم ولب روي لبش گذاشتم وسينهايش را دردست گرفتم ودرحال لب گرفت وبعدا از گردن شروع ولاله گوش وامدم پايين ودر اين هنگام چه ناله هاي خفيفي ميكرد وشهوتم را دوچندان ميكردوبا يك دستم يكي از سينهايش ويكي از سينهايش را در دهان گرفتم وشروع به خوردن كردم وقتي ميخوردم تا من هم به نوايي برسم وهم اسپره كار خودش رابكنه واومدم پايين از نافش سيري خوردم وديگه صدايش بلند شده بود ومن تازه به كوس گرد وبالا زده وپف كرده اش رسيدم وديدم خيس خيس است وبادهنم يه ليس زده وزبانم را بداخلش فرو كردم ويك خرده چرخاندم وديگه امانش بريده بود داشت اه وناله ميكردوبا دستم باچوچولش بازي ميكردم ودر اين موقع ديدم ميخواهد ارضاع بشه بيشتر وسريع با كارم ادامه دادم ديدم كه لرزشي خفيف كرد ودانستم كه ارضا شد بهش گفتم بايد با درجه 69انگيسي قرار بگيريم وبلافاصله امد ورويم خوابييدوكيرم را به دهانش گرفت وساك ميزدودر ساك زدن استاد بود و5دقيقه بعد گفت بيا منو بكن كه دارم منفجر ميشم ومن هم بلندشدم كاندوم را به او دادم واو روي كيرم كشيد بروي تشك خوابيد وپاهايش را بالا كردماجازه ورود خواستم وبلافاصله قبول كرد وكيرم را به كوسش كه از اب دهانم واب خودش خيس خيس بود ماليدم وبعد سرش را كه يك خورده بيشتر باد كرده بودفشار دادم ووقتي كه كلاهك فرورفت جيغ دلخراشي زد ومن هم ديگه نصفش رايواش فرستادم داخلش وفريادش بيشتر شد وديگه كار از كار گذشته بود ومن كيرم را در اوردم ودوباره فرو كردم وتا اخر فرستادم وديگه داشت خوشش ميامد وهي قربان صدقه خودم وكيرم ميرفت وميگفت وايييييييييييييييييييي چه كيري همه مال خودم ووووووايييييييييييييييي بيشتر فشارش بده جرم بده همش مال توبيشتربيشتر بكن قربونت برم ومن هم تلمبه هايم را زياد كردم وبعد اورا به پهلو خواباندم .واز پشت كيرم را به داخل كوسش فرو ميكردم وبعد كمي تلمبه زدن به او گفتم كه به رويم بنيشيند واو هم بلند شد وبروي كيرم نشست وداشت بالا پايين ميرفت وديگه داشت خسته ميشد وبه گفتم ميخواهم كونت را جر بدهم گفت نه خيلي درد داره يك مرتبه شوهرش گاييده خيلي درد داشته وديگر شوهرش رانميگذارد ولي من به او گفتم كه طوري ميكنم كه خوشش بيايد اگر خوشش نيايد ديگر انجام نميدهيم وبعد از كلي منت وسماجت بالخره قبول كرد ومن بلند واز داخل مغازه يك كرم نيوا اوردم وبه كون او او كيرم ماليدم واو اورا به صورت سگي در اوردم وكونش را قنبل كردم وكيرم را يواش يواش فروكردم ووقتي كه كلاهكش رفت تو جيغ زد وگفت در بياور كه مردم وميخواست كه كه جلو برودولي من دستم را دور شكمش گرفتم وتند نگه داشتم وهمه كيرم رافرستادم داخل ونگه داشتم تا جا باز كنه وبه او گفتم كه خود را شل كنه خودش را شل كرد ومن يك برون اوردم دوباره يواش فرستادم ديگه داشت ناله واهش باقاطي شده بود ومن شروع كردم تلمبه زدن بعد از 5تا6تلمبه زدن داشت خوشش ميامد وميگفت جرمممممممممممم بده پاره اش كن همه اش مال تو كير توي كون مردم باان كير كوچكش بزن بزن تندتر بكن ومن هم كه با حرفهايش شهوتم بيشتر شده بود سرعتم رابيشتر كردم وبعد از 4دقيقه دتشت ابم ميامد گفتم دارد ميايد اوسريع بلند شد وكاندوم را سر كير بيرون كشيد وكيرم را به دهانش كردو وشروع به مك زدن وصدايم به اوج خود رسيده بود وبعد از كمي مك زدن ابم را با يك فشار در دهانش خالي كردم وبعد همه ابم را قورت داد وخسته وكوفته هر دو برروي تشك افتادييم واز هم ديگر تشكر كرديم وتا صبح يك بار ديگر حال كرديم واز او پرسيدم كه چطور مرا پسند كردي گفت كه هوس كير كردم وچون مردم راننده است وهه در مسافرت است ووقتي ميايد بيشتر خسته است ودر يك شب كه خانه است فقط يكبار ميتواند مرا ارضا كند او حدودصبح 4 ساعت بلند شداز او خداحافظي كردم واوبه كنار شوهرش در ماشين خوابيد وبعد از اين مورخه خيلي با هم در تماس بوديم ومن يك مرتبه در ماه مهرمن به مشهد رفتم ويك عزاي از دل بيمارش در اوردم وسه روز در خانه اش ماندم وهمه جور حال ميكرديم پایان شد.نوشته عظیم

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *