خانم عموی حشری من

0 views
0%

جریانی رو که میخوام بگم مال 10 سال پیشه ، من اونموقع 19 سالم بود و زنعموم 36، 7 سالش ، من برای دیدن اقوام پدریم رفته بودم اراک ، چند روزی رو خونه عموهام و خاله هام رفتم و دیدمشون اما خونه این زنعموم که اسمش اکرمه نرفتم چون پدرم با داییم قهر بود و به همین دلیل ماهم باهم رفت و آمدی نداشتیم . درست روزی که فردای اون روز قرار بود من برگردم تهران زنعموم اومد خونه مادربزرگم وکلی بامن گپ زدو شوخی کرد ، واقعیتش زنعموم خیلی هیکل سکسی و باحالی داره و خیلی هم خوشگله و بگو بخند ، برای همین من شکی یهش نمیکردم وجواب شوخیاش که هیچکدومشونم خارج از ادب نبود و میدادم و با هم کلی کیف کردیم . آخرش که میخواست بره بمن گفت میلادجان کی میخوای برگردی ، منم گفتم اگه بشه فردا . گفت ، پس فردا بیا ناهار خونه ما بعد برو . منم گفتم زنعمو دوست دارم بیام اما میترسم دایی ناراحت شه . گفت نه ، ناراحت نمیشه عموت با بابات مشگل داره باتو که نداره ، تازه تورو خیلی هم دوست داره . و موقعیکه داشت میرفت بایه حالت عشوه انگیز گفت یادت نره من فردا ناهار درست میکنم نکنه نیای . که منم گفتم باشه .فرداش شد و من ازمادربزرگم خداحافظی کردم و راه افتادم اولش نمیخواستم برم اما بعدش پیش خودم گفتم داییم آدم نیست اما زنعموم که احترام بهم گذاشته و دعوتم کرده پس میرم ناهارو میخورمو بعدش میرم تهران .رفتم دم در خونشون و زنگ زدم اومد درو باز کرد ،وای ، چقدر هوس انگیز شده بود . یه آرایش غلیظ کرده بود یه تاپ قرمز تنش و یه شلوار مشکیه چسبون هم پاش بود بهم دست داد و برای اولین بار تو زندگیم بامن روبوسی کرد ، چه صورت نرم و گرمی ، داغیه لباشو رو صورتم حس کردم تنم مورمور شد اما به تنها چیزی که فکر نمیکردم سکس بود . رفتیم تو خونه و من نشستم تو هال و اونم گفت میلاد جان چای میخوری یا شربت . منم گفتم چای بهتره . اونم رفت تو آشپزخونه ومنم داشتم خونه عمومو که تاحالا نیومده بودمو نگاه میکردم . با یه پیشدستی که توش چایی بود اومد و نشست کنارمو کلی خوش اومدیو تعارفای میزبانانه کرد . بعد یه مقدار حرف زدن ، من گفتم راستی دایی کجاست . اونم گفت عموت سر کاره و تا بعدازظهر نمیاد . و بازم شروع کردیم به گپ زدن . بدون اینکه حالیم شه صحبتامون یواش یواش خیلی خودمونی شد . تا اینکه من گفتم زنعمو ، چرا ماهواره ندارین ؟ که گفت ای پدر ماهواره میخوام چیکار ، آدم میزنه یه دفعه کانالای سوپر ، بهش فشار میاد ، عموتم که نا نداره ، حال تکون خوردن نداره ، فقط بفکر تریاکشه ، من و عموت الان چند سالی هست خواهر و برادریم . منم حس دلسوزیم گل کرد و گفتم پس چیکار میکنی اگه بهت فشار یباد ؟(راستش این سوالو بی منظور کردم با اینکه شدید هوس انگیز شده بود و منم حشری اما نمیدونم چرا تو فکر سکس نبودم )اونم گفت یه کاری میکنم دیگه . منم ول کن نبودم و هی میگفتم چیکار ؟یه دفعه گفت خودم به حساب خودم میرسم . گفتم آخه اینجوری حال بهت میده ؟ دیدم جوابی نداد . منم سکوت کردم ، بعداز چند لحظه گفت خب چیکار میشه کرد اینم قسمت منه دیگه .من مونده بودم چی بگم . یه دفعه گفت میدونی میلاد چند بار خواستم با یکی رفیق شم که فقط منو تو اینمورد ارضا کنه اما نتونستم . گفتم چرا؟ گفت آخه من زندگیمو دوست دارم تازه مگه میشه به کسی اعتماد کرد ، میشه ؟تا اونموقع فکر میکردم زنعموم داره باهام مشورت میکنه اما یه تو چشاش نیگاه کردمو حس کردم آثار حشری شدن توشه .بهش گفتم والله من چی بگم راست میگی ، آدم نمیتونه به هر کی اعتماد کنه . یه دفعه گفت مثلا اگه باتو بخوابم میتونم خیالم راحت باشه که مثلا جایی عنوان نکنی ؟ منم گفتم چی بگم ، آره میتونی ولی …یه لحظه کپ کردم ، نگاش کردم ، دیدم اونم داره نیگام میکنه ، جفتمون حشری اما جفتمون هم میترسیدیم ، یه دفعه دستامو گرفت و کشید طرف خودش و لباشو گذاشت رو لبام . اولش شوکه شدم اما نفهمیدم چی شد که منم خوابوندمش رو زمین و روش خوابیدمو شروع کردم به لب گرفتن . وحشیانه لبامو زبونمو میمکید و لیس میزد و پاهاشو وا کرده بود همونطور که من روش بودم دستاشو انداخته بود دور کمرمو کیرمو میمالوند رو کوسشو خودشم با تکونایی که بخودش زیرم میداد همراهی میکرد . یه دفعه روش نیمخیز شدمو گفتم آخه تو زنعمومی . گفت یعنی نمیخوای ، یعنی با یه نفر غریبه برم ؟باز خوابیدم روشو درحالیکه گوشه های لبشو زبون میزدم گفتم پس بریم تو اتاق خواب . بلندش کردمو در حالیکه تو بغلم در کنارم میومد و منم با دستم کمر و کونشو میمالیدم به سمت اتاق خواب رفتیم و من شروع کردم که لباسامو در بیارم که گفت میلاد تو لباسای منو دربیار منم لباسای تورو . منم گفتم باشه . اول اون شروع کرد .همونطور که وایساده بودم پیرهنمو در آورد و جلوم زانو زد و شلوارمو درآورددر حالیکه داشت کیرمو لمس میکرد ، شورتمو کشید پایین و کیرمو یه ذره مالید و انگشت کرد و گذاشت تو دهنشو شروع کرد ساک زدن .با هر آهی که من میگفتم کیرمو از دهنش درمیاورد و یه جون میگفت و باز میکردش تو دهنش . یه ذره که ساک زد از زیر بازوهاش گرفتمو بلندش کردمو یه لب ازش گرفتمو در همون حال تاپشو سوتینشو درآوردمو یه ذره سینه هاشو مالوندمو نشستم جلو پاشو شلوارشو با شورتش ، همزمان کشیدم پایین . دهنمو بردم نزدیک کوسش و یه زبون لای کوسش کشیدم . یه آه شهوتی کشید . سرمو گرفت کوسشو محکم میمالید به دهنم . منم زبونمو کرده بودم تو کوسشو میلیسیدم .یه دفعه خودشو انداخت رو تختو منم مدل 69 روش خوابیدمو درحالیکه کپلای کونشو میمالدم کوسشو لیس میزدم اونم دیوونه وار ساک میرد و آه و اوه میکرد .یه ذره که گذشت یه دفعه گفت میلاد ، عزیزم ، بسه دیگه ، منو بکن ، کیرتو بکن تو کوسم .منم بلند شدمو پاهای گوشتالوی سفیدشو وا کردمو نشستم بین پاهاشو کلاهک کیرمو لای پره های کوسش میمالیدم اما توش نمیکردم . داشت دیوونه میشد بدجور آه و اوه میکرد . هی میگفت بکن توش لامصب ، دارم میمیرم بکن عزیزم ….. وهی کوسشو میمالد به کلاهک کیرم .یه دفعه کیرمو تا ته کردم تو کوسش و یه آه عمیق کشید و منم خوابیدم روشو شروع کردم آروم تلمبه زدن . با هر تلمبه ای که میزدم یه آخ جون میگفت و آه و اوه میکرد .درحالیکه میکردمش گفتم زنعمو خوبه ؟ گفت دیگه بمن نگو زنعمو ، بگو اکرم جون ، بگو عزیزم . منم گفتم اکرم خوب میکنمت . گفت آخ ، آره عزیزم . گفتم چی تو کوسته ؟ گفت کیر تو عزیزم . گفتم کیر من مال کیه ؟ گفت مال من عزیزم مال منه . گفتم کس تو مال کیه ؟ گفت مال تو همش مال توست .یه دفعه برم گردوند و من طاقواز رو تخت افتادمو اونم با کوسش نشست رو کیرم شروع کرد تلمبه زدن . با حرص تلمبه میزد و داد میزد . ازدیدن لذتی که داشت میبرد یه دفعه دیدم آبم داره میاد . گفتم اکرم جون آبم داره میاد . اما اون همونطور تند تند داشت تلمبه میزد .بازم گفتم اکرم آبم داره میاد . که یه دفعه با چند تا آه بلند که کشید ، خوابید رومو همزمان آب جفتمون اومد .یه چند دقیقه ای روم خوابیده بود و منم با موهاش بازی میکردم . همونجور که سرش رو شونه ام بود گفت میلاد ، عزیزم ممنون . منم گفتم عزیزم منم حال کردم . گفت میشه فردا بری ، یه ذره بیشتر باهم باشیم ؟ منم گفتم باشه اکرم جون ، میمونم .اونروز 2 بار دیگه با هم سکس کردیم یه بار تو حموم یه بارم آخر شب یواشکی تو پشت بوم ، اونم سرپایی و با ترس و لرز . اما فردای اون روز با خیال راحت چند بار سکس کردیم .هنوزم که هنوزه هرجا که فرصت شه بازم سکس داریمنوشته میلاد

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *