خانم عموی شاه کسم منو بگا داد

0 views
0%

من از این کس شعرا که مینویسن و شاخ برگ الکی میدن بلد نیستم مستقیم میرم سر اصل داستان . اول از خانم داییم بگم که واقعا یه شاه کس به پایان معناست کپ فرناز قاضی زاده تازه از اونم خوشگل تر وضع مالی توپی هم داره ماشین زیر پاش ب ام و ایکس شش . خوب از داستان دور نشیم ما با داییم اینا زیاد زابطه خوبی نداریم که … حالا از خودم بگم که خودمم یه شاه کسم اگه اون تیپی که من میزنم و میرم بیرون هر کی منو ببینه تو خیابون راست میکنه قدم 175 وزن 70 سایز سینه 75 یه مانکن به پایان معنا خوشگیلمم بیست . داستان از اون جایی شروع شد که رابطه پدرم و داییم دوباره خوب شد و رفت و امد دوباره بر قرار شد یه روز تو مهمونی که خونشون که مثل قصر میمونه بودیم که دیدم هی داره با گوشی ور میره سرتونو درد نیارم سر شوخی باز شد و ما صمیمی شدیم اخرای مهمونی به من گفت که فردا صبح برم خونه اونا منم گفتم باشه. فردا صبح من رفتم اونجا بعد از حال و احوال به من گفت میرم حموم و میام منم گفتم اوکی اون رفت حموم و بعد از ده دقیقه منو صدا کرد و گفت رویا یه لحظه میایی منم رفتم و گفت پشتم یه لیف بکش من دختر اونو که دیدم گفتم خوش به حال داییم چه کسی میکنه واقعا شاه کسه خلاصه رفتم تو حموم که خانم داییم گقت لباستو در بیار خیس نشه منم که دیدم اون لخت مادر زاده منم راحت لخت شدم فقط با یه شرت خانمم عوم گفت اونم در بیار که من گفتم خانم دایی زشته گفت چیه بیا مال منو ببین زشت یا خوشگله که من خندم گرفت تا خواستم خودم در بیارم خانم داییم دستش اورد و شورت منو کشید پایین منم که تازه صفاش داده بودم خانم بهم گفت به به کس کیر ندیده و زد زیر خنده خلصه شوخی شوخی با همدیگه یه حموم کردیم کاملا همدیگرو لیف زدیم و اومدیم بیرون تقریبا ساعت شده بود ساعت 11.5 دور خودمون حوله پیچیده بودیم و میگفتیم و میخندیدیم که بلند شدم برم لباس بپوشم که گفت کجا میری منم کفتم که دارم میرم لباس بپوشم خانم دایی گفت نرو الان به یه ماساژور گفتم بیاد خونه خلاصه تو همین حرفا بودیک که دیدم موبایلش زنگ خورد خانم دایی جواب داد گفت بله تشریف بیارین این با یه لحن خاصی گفت بعد قبل از این که زنگ بخوره در و باز کرد منم که راحت همین طور روی راحتی نشستم و دارم اب میوه میخوردم که دیدم یه مرد حدودا 39 ساله قد بلند خوش تیپ وارد شد من دست و پامو گم کردم و خواستم بلند شم خودمو جمع جور کنم که خانم گفت ماساژ ور هستش همچین این راحت گفت که خوش اون حوله ای که روش بود و انداخت زمین من همین طور هاج و واج مونده بودم که گفتم این مادوتا رو جر میده اخه دو تا شاه کس اون لخت منم یه حواه دورم که فقط سینه هام و کسم معلوم نبود من مرد و نگاه کردم این که ماساژ و ا نمیخوره پس خانم دایی تو این فکرا بودم که مرده گفت کجا ماساژ میگیرین خانم داییم به من نگاه کرد با اشاره ازم سوال کرد منم سرم و کج کردم یه هی گفتم یعنی این که نمیدونم خانم دایی گفت بریم اتاق خواب منم مثل این که اراده ای از خودم نداشته باشم سه تایی رفتیم اتاق خواب خانم دایی گفت مهران روغن بیارم یا کرم فهمیدم اسمش مهران ه گفت ش هر چی خودت دوست داری منم پیش خودم میگم این نه تیپش به این کاره میخوره نه … دیدم خانم دایی در کمد و باز کرد و یه روغن مخصوص داد به دستش مهران گفت ببخشید چون روغن باید لباسمو در بیارم کثیف نشه خانم همو گفت اوکی پایان این حرف زدانا با یه لحن خاصی بود منم که کپ کرده بودم دیدم مهران لخت شد فقط با یه شورت کیرشم بلند شده سرش از کنار شرتش اومده بیرون یه لحظه خانم عمومو نگاه کردم دیدم که فقط چشمش به کیر مهرانه . خانم دایی بهش گفت اول رویا رو ماساژ بده بعد من … منم پیش خودم میگم حتما خانم دایی بهش اعتماد داره که این طوری راحت داره برخورد میکنه اخه من دخترم به خودم اومدم دیدم داره منو صدا میکنه گفتم بله مهران گفت لطفا حولتونو در بیارین همینو که گفت خانم دایی اومد جلو حوله رو از رو من کشید من ناخدا گاه یه دستمو گذاستم رو کوسم یه دستم رو سینه هام مهران گفت خجالت نکش خانم دایی تو نگاه کن دیدم اونم لخته یه کم خیالم راحت شد ولی اون کیری که از شورت زده بود بیرون یه چیز دیگه میگفت بهم گفت برگرد منم از خدا خواسته برگشتم و داراز کشیدم رو تخت که مثلا پیش خودم گفتم اره کس و سینه هام معلوم نباشه مهران گفت سرتو بچرخون سمت راست اون طرفی کع خانم داییم نشسته بود خانم داییم هم رو زانونشسته بود یه لبخند هم رو لبای خوشگلش منم هی دارم به خودم امید واری میدم که خانم داییم محافظ منه نمیزاره اتفاقی بیفته یه هم دیدم مهران اومد نشست از پیشت روی رونای خوشگل من …. من که تا اون روز همه تو کف من بودن واسم میمردن الان بدون یه کامه حرف مهران نشسته بود روی من منم بدون هیچ اعتراضی نمی دونم شاید خودمم خوشم میومد صدام در نمیو.مد خلاصه یهو دیدم پشتم یه چیزی ریخت اول فکر کردم اب مهران که ارضا شده اخه دوتا شاه کس لخت کنارش بود مگه طاقت داره خودشو کنترل کنه که دیدم داره منو با زرغن ماساژ میده واقعا داشتم لذت میبردم و چشامو بسته بوذم از ماساژ لذت میبردم همن طور که مهران منو ماساژ میداد دیم داره تخت تکون میخوره چشامو باز کردم دیدم بله خانم دایی با مهران لب تو لب دارن صفا میکنن منم هیچی برام مهم نبود فقط داشتم ار ماساژ لذت میبردم و اونام حال خودشون میکردن مهران همین طور که منو میمالوند هی میرفت پایین و خانم دایی هم روغن میریخت تا کمرم منم که حشری شده بودم یهو دیدم مهران دستشو کرئ لای کونم و با انگشتش به انئازه یه سانت کرد تو کونم یه لحظه یه تکون خوردم و اونم دستش بیرون اورد شروع کرد با ماساژ پاهام پایان بدنمو از پشت روغن مالی کرد گفت برگرد منم مثل یه برده برگشتم و اونم دو باره منمو میمالید داشتم میمردم که دیدم ذاره کوسمو سینه هامو همه رو هم میخوره هم بازی میده تو حال خودم نبودم دوباره خانم دایی رو دیدم که داره مال مهران و میخوره اون لحظه خانم دایی اومد روی دهن من نشست و پاهای من که روی رونای مهران بود و بلند کرد کسش مستقیم روبری دهنم بود پاهای منو بلند کرد مهران پاهامو گرفت گذاشت روی شونهای خوذش منم که فقط داشتم از لذت میمردم اینم بگم که تو این چیزایی که تعریف کردم خانم دایی بیکار نبود هی منم میمالید با کیر مهران بازی میکرد و میخوردش اره داشتم میگفتم که کس خانم دایی جلوی دهنم بود که خانم کسش و فشار داد به دهنم تو همون لحطه دیدم که اخ کسم داغ شد واییی چه حال بود ان چنان جیغی کشیدم که پایان صدای جیغم میرفت تو کس خانم دایی م وای من جیغ زدو یه دیدم یه اب داغ ریخت تو دهنم خانم داییم داشت خودشو میکشت یه رعشه وحشتناک گرفته بود منم که دهنم پر از اب کس خانم دایی لنگام رو دوش مهران . کیر مهران تا ته تو کوسم اوج لذت خودم دیگه ببینین چی میشه مهران تلمبه میزد و من بالا پاییت میشدم خانم دایی دراز کشیده بوده و از حال وفته بود ناله میکرد که یهو منم دیدم پایان وجودم اتیش گرفت و اون حال و نمیتونم توصیف کنم فقط اینو میخواستم که کیر مهران تا اخر عمرم تو کوسم بمونه … از حال رفته بودم مهران از روم بلند شد من فقط داشتم نگاه میکرم که یدیم کیر مهران خونیه یهو یاد کسم افتادم که وای مهران پردم و جر داده تو اون حال نه میتونستم ناراحت باشم نه خوشال یه حس عجیبی داشتم مهران بلند شد خانم داییم که دراز کشیده بودو برگردوند خانم دایی یه حالت سوپری گرفت مهران سریع کیرشو تمیز کرد از اون روغنی که من و میمالید به کیرش زد منم داشتم نگاه میکردم به من گفت کون پرستو و وا کن منم همون طور که دراز کشیده بودم یه کم خوذمو کشیدم طرف خانم دایی کون خوشگلشو باز کردم نمیدانم از حرسم یا از شهوتم طن داییم اسمش پرستو که گفت اخ جر خوردم که تو همین حین مهران تو ان انچنان کرد تو کون پرستو که من جای اون جر خوردم فقط پرستو دهنشو گزاشته بوذ رو بالش و جیغ میزد مهران تلمبهای وحشتناک میکرذ تو کون پرستو که مهران یه جیغی کشید و از تو کون پرستوکشید بیرون موهای منو گرفت انچنان فشار دادکه کیرش مستقیم رفت تو حلقم پایان ابشو پاشید تو دهنم … حالا من تو اولین تجربه اولین تجربه سکسم هم پرده مو پاره کردن هم اب کس خوردم هم اب کیر …… تموم شد اگه دوست داشتین پیام بزارین تا براتون تعریف کنم تئ دفعه دوم چه جوری مهران کونمو پاره کرد.نوشته رویا

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *