خانم و خواهر دوستم

0 views
0%

من امیر 29 سالمه با رضا ده ساله که دوستیم و خیلی صمیمی هستیم و همیشه با هم بودیم تا اینکه خیلی زود با یکی از دخترای خوشکل و خوش اندام فامیلشون ازدواج کرد و برای اولین بار که خانومش رو دیدم دهنم باز موند از این همه زیبایی تا اون موقع تو کف خواهرش بودم که خودش رو خیلی میگرفت چون واقعا خوشکل بودولی خانومش یه چیز دیگه بود با پوستی سفید و قدی حدود 175 و اندامی پر .خلاصه رضا منو با خانومش آشنا کرد و از همون روز تو فکر کردنش افتادم که امید به ای موضوع نداشتم تا 8 ماه بعد از ازدواجشون یه شب که دوستم سر کار بود خانومش با من تماس گرفت و گفت یه مزاحم مدام میاد پشت آیفون به بهانه های مختلف اذیت میکنه و نمیخوام رضا بفهمه منم رفتم و حسابی او مرده رو ادب کردم و بعد زنگ خونشون رو زدم و گفتم ساناز خانوم خیالتون راحت ادبش کردم اونم تشکر کرد و ازم دعوت کرد برم بالا که من روم نشد و گفتم کار دارم و خداحافظی کردم و بعد از چند روزی متوجه شدم رضا با ساناز مشکل دارن که اینم از درد دلهای رضا فهمیدم.یه روز رضا گفت برای یه کار اداری 2 روز میرم شهرستان و خواهرم نسترن رو میزارم پیش ساناز تا تنها نباشه و از من خواست بهشون سر بزنم و خداحافظی کرد و رفت . منم خوشحال بودم که میتونم حسابی چشم چرونی کنم.عصر همون روز رفتم خونشون و زنگ زدمو نسترن با اون صدای شهوت انگیزش گفت کیه منم گفتم امیرم نسترن خانوم سلام کردو گفت بیا بالا منم رفتم بالا و وقتی در ورودی خونشون باز شد دیدم نسترن با یه شلوار جین و تکپوش خوشکل اومد جلوی من و گفت آقا امیر خیلی خوش اومدین و تعارف کرد و رفتم نشستم و چشمام تو کار کون تپل نسترن بود که ناخاسته دستمو بردم سراغ کیرم و مالیدمش که یکباره فهمیدم که ساناز از توی اتاق روبرو منو دید انگار دنیا رو سرم خراب شده باشه سرم رو انداختم پایین .نسترن برگشت و یه لیوان شربت گذاشت جلوی منو نشست و چند دقیقه بعد ساناز اومدو گفت سلام آقا امیر و نشست کنار نسترن و من از خجالت سرم پایین بودو گفتم اگه کاری ندارید من رفع زحمت کنم؟ ساناز یه کاغذ داد دستمو گفت آقا امیر لطفا اینارو از بازار بخرید و منم از خجالت لیستو گرفتمو زدم بیرون از کوچه که رفتم بیرون ساناز تماس گرفت و گفت آقا امیر من چیزی که دیدم درک میکنم دوستش داری ؟ گفتم کی رو ؟ گفت نسترن رو گفتم آره گفت حرکتت سکسی بود نه رومانتیک و من بخاطر محبت اون شبت برات جورش میکنم گفتم نسترن قبول نمیکنه گفت اون خیلی سکسی تر از این حرفهاست فقط موقعیتش رو نداشته زود برگرد منتظرم . منم که باورم نمیشد خیلی سریع خرید کردمو برگشتم زنگ که زدم در باز شد رفتم بالا و ساناز اومدو با خنده گفت بیا تو همه چی جور شد منم که تو این مدت با ساناز راحت شده بودم گفتم چیکار کردی گفت برو تو اتاق خوابمون خودت ببین.وقتی وارد اتاق خواب شدم نسترن زیر پتو روی تخت بود گفت بیا تو درو ببند درو بستم بعد سرش رو اورد بیرون و گفت لباست رو در بیار بیا زیر پتو منم شوک زده از اینکه داشتم به آرزوی چندساله خودم میرسیدم سریع لخت شدمو با شورت رفتم زیر پتو و بهش چسبیدمبدنش اونقدر گرمو نرم بود که کیرم داشت میترکید نسترن گفت بکن خوبی هستی؟ گفتم امتحانش مجانی و لباش رو کردم تو دهنم و وحشیانه مک زدم و سینه های خوش فرمش رو میمالیدم اینقدر حشری شدیم که پیراهنش رو پاره کردیم و شلوارش رو در اوردمو از روی شورت صورتیش کسش رو گاز گرفتم که صداش بلند شدآآآآآآآآه ه ه ه ه ه کسم . بعد سریع شورتش رو در اوردم چند لحظه مبحوت کس خوش فرمو رونهای تپل سفیدش شدم که نسترن گفت چرا منو تو کف میذاری بیا بکن گفتم اول میخورمش تا خوب خیس بشه رفتم و شرو کردم به خوردن کسش چه طعم خوبی داشت و صدای نسترن که میگفت بخورررررررررررش لیسشششش بزن منو حسابی حشری کردو سریع شورتم رو در اوردمو گفتم بخورش مثله جنده لاشی ها بخورش اونم کیرمو که دید گفت این کیر آدمه یا کیر خره ؟ گفتم بخورش جنده لاشی . شروع کرد به خوردن چه حالی میداد داشتم لذت میبردم که در باز شدو ساناز که تا اون موقع از سوراخ در ما رو دید میزدو به خودش ور میرفت اومد تو گفت چه کیر بزرگی تو کفش دارم میسوزم و لخت شدو کنار نسترن زانو زدو با هم ساک میزدن منم آه بلندی کشیدمو گفتم از کی شرو کنم ساناز گفت منو که خانمم اول بکن و رفت یه اسپری تاخیری اورد و تا بیست دقیقه با نسترن حال میکردنو منو گذاشتن تو کف کیرم داشت درد میگرفت به طرف ساناز حمله ور شدم و خوابوندمش روی تخت کیرمو گذاشتم تو دهن نسترن گفتم خیسش کن میخوام کس ساناز رو جر بدم خیسش کردو سرش رو گذاشتم دم کسش ساناز گفت منو رضا با هم کم سکس میکنیم کسم هنوز تنگه یواش بذار ولی من که حسابی وحشی شده بودم با فشار کردمش تو کسش نفس سانازچند ثانیه بند اومد و جیغ کشید جر خورررررررررررررررررررررررررررررررررررررردم گفتم بخور این اتش چند ماهه و شروع کردم به تلمبه زدن نسترن هم سینه های ساناز رو میخورد و ساناز با صدای بلند میگفت بکن بکن بکن این یعنی کردن آقا رضا نه کردن تو برش گردوندم به زانوش کردمو دوباره گاییدمش و با دستام میزدم روی کونش و حسابی قرمزش کردم و لرزه های کونش منو دیونه تر میکرد تازه داشتم حال میکردم که ساناز یه تکون محکمی خوردو فهمیدم ارضا شده و بلند شدو گفت میخوام امشب نسترن مزه کس دادن رو بفهمه نسترن با خجالت گفت اگه پاره بشم بدون پرده چیکار کنم؟ گفتم خودم میبرمت پیش یه دکتر یه نو برات میندازم اونم سریع خوابید گفت بکن که مردم از بس که کیرت رو تو کس ساناز دیدمو حسرت خوردم ساناز اول کس نسترن رو خیس کرد و گفت بکن آقا امیر منم آروم فشار دادم توش قبل از اینکه بخوام فشار بیشتری وارد کنم خون از کسش سرازیر شدو ساناز با صدای بلند گفت مبارکه جر خوردی و در گوش من گفت بکنش همونطوری که منو کردی منم محکم فشارش دادم تو کس نسترن چشمتون روز بد نبینه چنان جیغی کشید که ساناز رنگش رو باخت و گفت جنده لاشی آروم همه میفهمن مگه خودت نگفتی جرت بده؟ نسترن گفت بکن محکم بکن میخوام ساناز کم بیاره منم شروع کردم به تلمبه زدن اینقدر تنگ بود گه کیرم به زور میرفت تو کسش اینقدر تلمبه زدم تا حسابی گشاد شد بعد ساناز به زانو شد و گفت از کونم غافل نشو که زمان مجردیم بچه های محله حسابی از خجالتم در اومدن منم از کس نسترن کشیدم بیرونو کردم تو کون ساناز اونم با صدای بلندگفت وااااااااااااااااااااااااااااییییییییییییییییییییییی جر خوردم میسوزه ولی حال میده نسترن که حسابی حشری بود منو پرت کرد رو تخت و نشست رو کیرمو شروع کرد به بالا پایین شدن که بعد از چند لحظه حس کردم آبش داره میاد و با یه فریاد ااااااااااااووووووووووووووووفففففففففففففففففف ارضا شد و ولو شد رو تخت من رفتم سراغ ساناز و دوباره کردم تو کسش و شروع کردم به تلمبه زدن اینقدر ادامه دادم که ساناز داد میزد کسم داره میسوزه درش بیار منم ادامه میدادم تا اینکه نسترن گفت بیا این ساناز بی عرضه ست منو بکن من اون موقع مغزم کار نمیداد کیرمو از تو کس ساناز در اوردمو سریع کردمش تو کس نسترن ساناز که کسش حسابی درد گرفته بود با فریاد بالای سرم میگفت بکنش جرش بده جرش بده تو همین حال آبم داشت میومد که ساناز فهمیدو قبل از اینکه کیرمو از کس نسترن بکشم بیرون از پشت خودشو انداخت روی منو آبم کامل ریخت توی کس نسترن بعد همونطر خوابیدم روش وقتی کیرمو از کسش کشیدم بیرون کلی آب کیرم از کسش زد بیرون ساناز خندید و گفت نسترن همین روزهاست که شکمت بیاد جلو گفتم آبرو ریزی میشه و این تقصیر تو شد نسترن گریه زاری کنان رفتو دو تا قرص خوردو برگشت گفت اگه باردار بشم چیکار کنم ؟ ساناز گفت آقا امیر حلش میکنه و رفت بیرون به ساناز گفتم نگران نباش میریم پیش یه دکتر که آشنای ماست و موضوع رو بهش میگم. یه مدت بعد از اون روز نسترن تماس گرفت و گفت جواب آزمایشش منفیه و خوشحال بود.تا الان که سه سال میگذره مرتب ساناز رو میکنم هم تنها هم با دوستام آخرین بار هم 3 شب پیش بود اون حسابی جنده لاشی شده و رضا هنوز همونطور مثل خر نفهمیده نسترن رو هم یک ساله پیش بردم پیش دکتر و براش پرده گذاشت الان هم عقد کرده با پسر عموش و حسابی خودش رو میگیره.این داستان من بود خوشحالم که نوشتمش.نوشته‌ امیر

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *