خانوم باسن بزرگ

0 views
0%

سلام خدمت دوستان عزیز سایت داستان سکسی اولا من نمیدونم هر کسی میاد یه داستانی راست یا دروغ تعریف میکنه انقدر فهش وبدوبیراه باید بشنوه از شما ودوما شماها نظرتونو منطقی وار بدین وفحاشی نکنید شما با این کاراتون اعضا را دلزده میکنید باید رونق بدین به سایت نه ضد حال باشید این داستان که مینویسم باور کنید دروغ نیست وجایه قسم خوردن هم نداره دوست دارم نظرتونو در جهت اصلاح بدید تا بهتر بشیممن بچه مشهد ام و در بلوار سجاد موبایل فروشی دارم واگه نیاز باشه میتونم به دوستان ادرس هم بدممن اینجا روزانه حداقل با 50 تا دختر وزن خوشکل سرو کله میزنم واگه بخوام بکنمشون میتونم 20 تا شونو بکنم ولی انصافا باور کنید بس که کس وکون گاییدم دیگه زیاد با هر تیپی حال نمیکنم وتازه قدر این کیر کلفت و وبزرگ 16 سانتی رو فهمیدم وزیاد هر جایی اذیتش نمیکنم حالا بماند یک روز که مثل هر روز تو مغازه نشسته بودم و مشغول صحبت با تلفن بامادرم بودم دیدم یک خانم تقریبا 35 ساله وارد شدو گفت که یک گوشی ساده برای بچه اش که دنبالش بود میخواد یه پسر بچه حدود14 ساله ومنم گوشی نوکیا رو پیشنهاد دادم وقبول کردو خرید ورفت من خیلی از تیپ این زنه خوشم امد باور کنید بچه ها چی بود خواهر کسده با قدی حدود 170 ووزنی حدود 80 تا 85 با یک باسن گنده که از روی مانتو سرمه ای که پوشیده بود بد جوری زده بود بیرون وتو ذوق میزد خلاصه گذشت تا اینکه یه روز اتفاقی تو خیابون دیدمش داشت از مغازه که یه کم خرید کرده بود میومد دلو زدم به دریا ورفتم جلو سلام کردمو گفتم کمک نیاز ندارین گفت که نه ممنون به هر جوری میخواستم سر حرفو باز کنم منم دیدم برخوردش سرد بود دیگه جرات نکردم حرفی بزنم و با خودم گفتم بزار تعقیبش کنم وخونشو یاد بگیرم یواش یواش رفتم دنبالشو خونشو یاد گرفتم ومزاحمت وتلاش برای اشنایی با این خانوم که بد جور دل منو برده بود اغاز شد وهر روز به هر بهونه از جلوی خونشون رد میشدم ضمنا زیاد خونهامون از هم دور نبودخیلی اتفاقی یه روز که داشتم رد میشدم از جلوی خونشون دیدم داره از خونه میاد بیرون به بهونه تاکسی جلوپاش ترمز زدمو اونم بعد از اعلام ادرس سوار شدو منم تو ماشین شروع کردم سر حرفو باز کردن از خرید موبایل شروع کردم الی اخر ……بعداز حدود 1 ساعت کس چرخ زدن مخ خانومو کار گرفتم وگفت فقط نیم ساعت که منم سریع گازشو کشیدم رفتم خونه یکی از بچه ها که میدونستم خونش خالیه رفتیم داخل خونه چشمتون روز بد نبینه همون دم در اپارتمان انچنان چسبیدم بهش که دادش در اومد همونطور بهش چسبیده رفتم تو حال و درازش کردم و با ولع پایان لباسشو در اوردم مانتو شو که در اورد یه بلوز زرد پوشیده بود وسینه هاش مثل دوتا توپ نمایان شدن وادامه دادمو کل لباسشو در اوردم چه بدنی داشت باور کنید کونش عجیب بزرگ بود با یک بدن سفید ورون هایی تپل و بدنی سکسی سکسیخلاصه از گردنش شروع کردم لیس زدن و اومدم رو سینه های مثل توپش با هر بار مک زدن من یک لرزشی به بدنش میفتاد امدم پایین ترو نوک زبونمو کردم تو کسش چه حالی داشت بعد گفت که من میام بالا امدو سر کیرو گرفت گذاشت دم کسش و یواش یواش فرستاد داخل دوتاییمون چه حالی میکردیم اونقد کسش داغ بود که نگو خلاصه یه 20 دقیقه تلمبه زدیمو اون میومد بالا ومن میرفتم بالا وبه هر روشی که فکر کنید کردمش و بعدش تعریف کرد که شوهر داره و معتاد به کریستاله ماهی یک بار بزور میکنتش واصلا باهاش حال نمیکنه ومیگفت که کیرش اصلا راست نمیشهسرتونو درد اوردم از اون روز به بعد هر وقت فرصت داشت میومد تا این اواخر که دیگه عادتی شده بود براش وهر روزه میومد ومنو از کارو زندگی انداخته بودجدا که بدن عجیبی وحشری داشت وبعد از اشنایی با راضیه جون هنوز کسه دیگه ای نکردم وفقط با او حال میکنمدوستان عزیز اگه خوشتون اومد تا چند مورد دیگه از دوست دخترام براتون بگم باتشکر نوشته‌ غلام

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *