خانوم معلم و هوشنگ خان

0 views
0%

سکس من وپدر کیرکلفت شاگردمسلام.من رویا هستم.37 سال دارم ودبیر ریاضی هستم ودرمقطع راهنمایی تدریس می کنم.در35 سالگی ازهمسرم جدا شدم ودوسالی میشد که تنها زندگی می کردم.بعد ازجدایی از همسرم یکی دوتا دوست پسر داشتم اما رابطه ام با هیچ کدومشون دوام چندانی نداشت وخیلی زود به پایان رسید.چون ریاضی تدریس می کردم همیشه برای بچه ها کلاس خصوصی میذاشتم.حقوقم خوب بود وزندگیم دررفاه سپری میشد.من بچه دار نمی شدم وهمین مسئله هم باعث جدایی من ازهمسرم شده بود.یکی از بچه هایی که برای کلاس خصوصی پیش من میومد یه دخترخیلی خوشگل وناز به اسم ملیکا بود که به خاطر فوت مامانش ومشکلات روحی نزدیک یک سال درس رو کنار گذاشته بود وداشت دوباره درس رو شروع می کرد.پدر ملیکا که یه مرد هیکلی وبا ظاهری خشن و سیبیل کلفت بود اسمش هوشنگ بود.پشت اون چهره ظاهرا خشن یه جذابیت خاصی نهفته بود که باعث میشد آدم ازش خوشش بیاد.من همون بار اول ازش خوشم اومد اما فکر خاصی راجع بهش نمی کردم. ازم خواسته بود تا به دخترش کمک کنم ومنم قبول کردم.چند جلسه ای براش کلاس گذاشتم واون هر روز بهتر میشد وپیشرفت می کرد.دراین مدت چند باری هم با هوشنگ دیدار داشتم.تا اینکه جلسه آخر شد ومنم تا می تونستم برای یادگیری ملیکا سنگ تموم گذاشتم.اون روز قرار بود پدرش بیاد وباهام تسویه حساب کنه.چند دقیقه ازتایم کلاس گذشته بود که زنگ خونه روزدن ومن جواب دادم.هوشنگ بود که برای تسویه حساب اومده بود.همراه با ملیکا ازآپارتمان خارج شدیم.هوشنگ با دیدن ما به گرمی باهام احوال پرسی کرد وسپس به ملیکا گفت که پایین بره وتوی ماشین بشینه تا اون برگرده.با رفتن ملیکا من واون با هم تنها شدیم.این اولین باربود که باهاش تنها می شدم.ازطرفی می ترسیدم وازطرفی هیجان هم داشتم.حقیقتا ازش خوشم اومده بود.هوشنگ نگاه خریدارانه ای به من کرد وگفتخیلی ازتون ممنونم.دراین مدت خیلی به ملیکا کمک کردین.-خواهش می کنم.انجام وظیفه بود.هوشنگشرمنده نکنین خانوم.شما برای دخترم زحمت زیادی کشیدین.-امیدوارم تونسته باشم مثمر ثمر باشم.هوشنگمطمئنن مثمر ثمر هستین.حالت نگاهش عوض شده بود ومن به وضوح می تونستم هوس رو درچهره اش ببینم.هوشنگملیکا خیلی ازتون تعریف می کرد.-ملیکا بهم لطف داشت.هوشنگاما شما واقعا تعریفی هستین.باز هم نگاه حریصش رو به من دوخت.داشتم داغ میشدم وتوان مقاومت رو ازدست می دادم.-ممنونم.نظرلطفتونه.هوشنگشما هم خوب تدریس می کنین.هم مهربون وزیبایین.هم اندام مناسبی دارین.خودش هم نمی فهمید داره چی میگه.دستم بی اختیار حرکت کرد واز روی شلوار به روی کسم کشیده شد.چراغ سبز رو نشون داده بودم وحالا نوبت هوشنگ بود.کمی به من نزدیک شد وسرش را مقابل صورتم قرار داد.همین که می خواست لبم رو ببوسه مانعش شدم وگفتمملیکا؟هوشنگ که انگار تازه یاد ملیکا افتاده بود پایین رفت وگفتالان میام.رفت ولحظاتی بعد برگشت.به او نگاه کردم وگفتمپس ملیکا کجاست؟هوشنگبردمش کنار خیابونیه دربست براش گرفتم فرستادمش خونه.بهش گفتم جایی کار دارم.کمی خودمو لوس کردم وگفتمبا من کار دارین؟هوشنگاگه اشکالی نداشته باشه.ازجلوی درکنار رفتم وگفتمنه بفرمایین.خودم هم باورم نمیشد که به این زودی وراحتی راضی به سکس با یه مرد شده باشم.هردو وارد خونه شدیم ومن درو پشت سرم بستم.اتاق خوابم رو نشون دادم وگفتمازاین طرف لطفا.با هم وارد اتاق خواب شدیم وهمونجا ایستاده همدیگرو درآغوش گرفتیم وخیلی زود لبهامون توی هم رفت.سیبیل کلفتش با صورتم تماس پیدا می کرد وقلقلکم میومد وباعث خنده من میشد.اونم لبم رو توی دهنش می مکید وزبونم رو می چشید.حس وحال خیلی خوبی داشتم وبعد ازمدت ها داشتم حس خانم بودن می مکردم.خیلی سریع لباس هام رو ازتنم خارج کردم وسوتینم رو هم با کمک هوشنگ درآوردم.اونم که بدن سکسی وزیبای من حسابی شگفت زده اش کرده بود به سمتم هجوم آورد ومنو روی تخت خواب انداخت وخودش هم خیلی سریع لخت شد.وای خدای من چی داشتم می دیدم؟چه اندام ورزیده وتنومندی.چه دستهای قدرتمند وپاهای پرتوانی.ازهمه مهمتر کیر خوشگل وبا صلابتش بود که درحالت خوابیده هرزن ودختری رو به وحشت مینداخت چه رسد زمانی که ازخواب بیدارمیشد.هوشنگ روی من درازکشید ومشغول مالیدن سینه هام شد.سینه هام چون بچه ای نداشتم وشیر ندادم هیچ وقت خیلی بزرگ نبودن.سینه هام دراختیار دست های هوشنگ بود ولبم هم داشت توسط لبش مکیده میشد.منم بیکار نبودم وبا دستم کیر خوابیده هوشنگ رو کم کم ازخواب بیدار می کردم.فکر اینکه تا دقایقی دیگه قراره زیر اون کیر قرار بگیرم منو به وجد می آورد.هوشنگ همچنان روی من کار می کرد وقسمت های مختلف بدنم رو می مالید و انگشت کرد ومی بوسید.منم دیگه تقریبا کیر هوشنگ روبیدار کرده بودم.به قدری خوب مالیده بودمش که به افتخار من قیام کرده بود.هوشنگ که تلاش منو دیده بود گفتدوست داری ازنزدیک باهاش آشنا بشی؟-خیلی مشتاقم.هر دو ازروی تخت پایین اومدیم.هوشنگ کیر به دست درمقابلم ایستاد و منم دربرابرش زانو زدم وکیرش دقیق مقابل صورتم قرار گرفت.دیگه مکث نکردم وکیر هوشنگ رو توی دهنم گذاشتم هرچند که فقط نصفش توی دهنم جا شد.هوشنگ خیلی تلاش کرد که مقدار بیشتری ازکیرش رو توی دهنم جا بدهاما با زور کار ازپیش نمی رفت.من ساک زدن کیرش رو شروع کردم واونم چشماش رو بسته بود وبا دست موهای سرم رو نوازش می کرد.کیرش آراسته واصلاح شده بود اما کس من کمی موریزه داشت اما زیاد به چشم نمیومد.اون مقدار ازکیر هوشنگ که توی دهنم جا میشد رو می مکیدم وخودش هم با تلمبه های آرام دهنم رو می گایید.کمی آب اولیه ازسر کیرش خارج شده بود اما من بی توجه به این موضوع به خوردن کیرش ادامه می دادم.حالا دیگه خودش هم سرم رو با دستاش گرفته بود ومحکم توی دهنم تلمبه میزد.بعضی وقتا که کیرش به ته حلقم می رسید نزدیک بود بالا بیارم اما جلوی خودم رو می گرفتم.بالاخره کیرش رو ازدهنم دراورد وازم خواست تا روی تخت قنبل کنم.منم بلافاصله این کار رو انجام دادم وپشتم رو بهش کردم. هوشنگ پشت سرم حاضر شد وکیرش رو با کسم تنظیم کرد.کسم مدت زیادی بود که کیر ندیده بود وبرای این ضیافت چندانامادگی نداشت اما بالاخره باید آماده میشد.با دستاش کمی لمبرهای کونم رو ازهم باز کرد وبا یک فشار کیرش رو وارد کسم کرد.کیر وارد کسم شدن همانا وداد من به آسمان رفتن همانا.دردش کمتر ازاون چیزی بود که انتظارش رو داشتم ولی با این حال برای منی که مدت زیادی ازآخرین سکسم می گذشت کمی سخت بود.کیرش رو همون طور که تا ته توی کسم فرو کرده بودهمون جا نگه داشت تا من یه نفسی بگیرم وکمی ازدردم کم بشه.چند باری با دست به باسنم زدکه دردم اومد اما اعتراضی نکردم واونم شروع به گاییدن کسم کرد.کیرش رو به آرامی توی کسم عقب وجلو می کرد ومن هم حس درد توأم با لذت داشتم.کیرش رو ازکسم بیرون کشید وتف مالی کرد وبار دیگر با یک فشار وارد کسم کرد اما این بار داد نزدم وهوشنگ هم که این طوردید با حرارت بیشتری مشغول گاییدن من شد.صدای شالاپ شلوپ ناشی ازبرخورد کیرش به ته کسم درفضای ساکت خونه پیچیده بود ودراون لا به لا صدای نفس های آروم ما که نشان ازلذت بردنما هم داشت به گوش می رسید.هوشنگ کیرش رو تا دسته وارد کسم می کرد وبیرون می اورد ومنم هر لحظه بیشتر ازلحظه قبل لذت می بردم.همون طور که کسم رو می گایید با دست سینه هام رو هم می مالید و انگشت کرد ومنم از شدت لذت آه می کشیدم.فضا فقط فضای سکس بود وبس.پس ازگذشت 5 دقیقه هوشنگ کیرش رو ازکسم بیرون آورد واین بار ازمن خواست که روی تخت به پشتدراز بکشم.منم این کار رو انجام دادم.هوشنگ هم اومد وبین پاهام قرار گرفت.پاهام رو ازهم باز کرد وکیرش رو با کسم تنظیم کرد وبا یک ضربه پایان کیرش رو وارد کسم کرد ومن ازشدت لذت آه کشیدم.تلمبه های هوشنگ آغاز شده بود وکیرش با سرعت وقدرت هرچه پایان تر توی کس من عقب وجلو میشد.همون طور که مشغول گاییدنم بود قربون صدقه ام هم می رفت.هوشنگآهههههههه.چه کسیداری جیگر.ازهمون روز اولی که دیدمت تو کفت بودم.بالاخره به آرزوم رسیدم ودارم کس تنگ ونازت رو میگام.حال می کنی با کیرم؟کیرم رو دوست داری؟من که عاشق کست شدم.چه استیل میزونی داری.آههههههههه.هرکسی این کس تو رو بگاد 20 سال جوون تر میشه.گاییدنت اندازه 100 تا قرص اکس شادی آوره.آخ جوووووننننننن.قربونکست برم جیگر من.فدای اون هیکل سکسیت بشم من.قربونت برم که داری منو به آرزوم می رسونی.آههههههه.ضربات پیاپی ومحکم هوشنگ باعث میشد که کیرشتا دسته وارد کسم بشه.من دیگه سر ازپا نمی شناختم ودراوج لذت وهوس بودم.-آخ بگا منو عزیزم که خیلی خوب می گایی.نمیدونی چقدر کسم بهاین کیر رشید وقدرتمندت نیاز داشت.آهههههه.کس دادن به تو چقدر لذت بخشه.همین طوری منو بگا عزیزم.تو امشب مرد منی جیگر من.تو عشق منی.کیرت عشق منه.تاج روی سرمه.پس تا می تونی کسم رو بگا.با کیرت یه حال اساسی به من واین کسم بده.آهههههههه.آخ که دلم می خواد زیر این کیر کلفتت جربخورم.جرم بده مرد من.با پایان قدرت منو بگاعزیزم.آههههه.دارم میام همین طوری ادامه بده.محکم تر بگا منو.آههههههه.تقریبا فریاد کشیدم وبهارگاسم رسیدم.هوشنگ اما همچنان به کارش ادامه می داد وکیرش رو توی کسم عقب وجلو می کرد.بعد ازمدت ها ارضا شده بودم وازاین بابت راضی وخوشحال بودم.هوشنگ چند تلمبه محکم دیگه هم توی کسم زد وناگهان کیرش رو بیرون کشید وبالای سرم قرارگرقت.چند باری جلوی صورتم جلق زد وسپس یه آه بلند کشید وآب کیرش که خیلی هم زیاد بود با فشار روی صورتموتوی دهنم ریخت.منم با اینکه هیچ وقت آب کیر نخورده بودم اما به قدری حشری بودم که آب کیر هوشنگ رو تا قطره آخر خوردم.اونم دیگه بی حال شده بود وکنارم دراز کشید.بعد ازاون ماجرا من وهوشنگ چند بار دیگه هم با هم سکس داشتیم وبعدها با یکی ازدوستان هوشنگ آشنا شدم وبا اون هم سکس داشتم.همزمان براثر اتفاقاتی عجیب با پسر همسایه روبه رویی هم که10 سال ازمن کوچکتر بود رابطه سکسی برقرار کردم.اگه ازاین خاطره خوشتون اومد وتمایل داشتین بگین تا اون خاطرات رو هم براتون بنویسم.فدای همه شما. ارسال شده توسط saraدر۱

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *